🔆 #پندانه
✍ هرچه به خدا نزدیکتر میشوی، مجازات خطایت هم سنگینتر میشود
🔹عارفی در نیشابور بود که هرکس او را کوچکترین آزاری میداد، به بلایی گرفتار میشد. پس مردم شهر همه از او میترسیدند.
🔸روزی جوانی او را دید و گفت:
خوشا به حالت، من هم دوست داشتم مانند تو عارف شوم تا دیگران از من بترسند و در پی آزار من نباشند.
🔹عارف تبسمی کرد و گفت:
مَثَل عارف، مانند کسی است که شیری سوار شده. درست است همه از او میترسند ولی خود او بیشتر از همه میترسد. چون کوچکترین خطای او باعث دریده شدنش به دست شیری خواهد بود که بر پشتش نشسته است.
🔸هر چقدر به خدا نزدیکتر میشوی، مردم از تو میترسند و تو از خودت! چون کوچکترین معصیت و خطای تو خدا را بسیار سنگین میآید و سخت مجازاتت میکند.
📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌
↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻
@repelay
#سلام_بابای_غریبم
یک روز می افتد ؛
آن اتفاق خوب را می گویم …🌹
من به افتادنی که برخاستن اوست ایمان دارم ؛
هر لحظه ، هر روز
السلام علیک یا مولای صاحب الزمان💚
#امام_زمان عج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۲۱ تیر سالروز شهادت مردی که حجت را بر همه تمام کرد،
#شهید_محسن_حججی
#سلام_امام_زمانم💞
مـا همـانیـم ڪہ از
عشـق تـو غفلـت ڪردیـم
بـا همہ آدمیـان غیـر
تـو خلـوت ڪردیـم
سـال هـا مے گـذرد،
منتظـرے بـرگـردیـم
و مشخـص شـده مـاییـم ڪہ
غیبـت ڪردیـم
🍃تعجیل در فرج مولا صلوات🍃
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#أشهد_ان_علیا_ولےالله❤️
🌸هرچند غدیرخم بہ ٺعریف علیسٺ
✨مقصود خدا دوازده نور جلیسٺ
🌸از بعد نبے علے ولے الله اسٺ
✨از بعد علے یازده نور ،ولیسٺ
۱روز تا #عید_غدیر😍😍😍
#عیدآسمانی_بر_شیعیان_جهان_مبارڪباد✨🌺
راهی برای گناه نکردن
اگه خوندی باید عضو شی🙂
امان نامه از گناه...
💠امیــرالمـومـنین علی ع فرمـودند:
🔹هر کس نماز #صبح را بر پا دارد و پس از نماز در جایش بنشیند و سوره #توحید را یازده مرتبه قبل از طلوع خورشید قرائت کند آن روز مرتکب گناه نمیشود، هر چند #شیطان به سوی او طمع کند.
#نکته_مهم:
اگر اراده نکنید برای ترک گناه حتی این فرمول هم کمکی نمی کند
مهم ترین چیز برای ترک گناه اراده است
اراده کنید و از این روش هم استفاده کنید
📚«ثواب الاعمال، صفحه 341»📚
عاشقانه های شهدا...❣
قهر بودیم، درحال #نماز خوندن بود
.
نمازش که تموم شد، هنوز پشت به اون نشسته بودم...
کتاب شعرش رو برداشت و با یه لحن دلنشین شروع کرد به خوندن...
ولی من باز باهاش قهر بودم!!!!!
کتابو گذاشت کنار...بهم نگاه کرد و گفت:
غزل تمام...نمازش تمام...دنیا،مات
سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد!!!!
باز هم بهش نگاه نکردم....!!!
اینبار پرسید: #عاشقمی؟؟؟
سکوت کردم....
گفت :
# "عاشقم گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز....
# بی تفاوت بودنت هر لحظه آبم می کند..."
.
دوباره با لبخند پرسید: عاشقمــــــی مگه نه؟؟؟؟؟
گفتم: نـــــــه!!!!!
.
گفت:
# "لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت آری...
# که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری..."
.
زدم زیر خنده....و روبروش نشستم....
دیگه نتونستم بهش نگم که وجودش چقد آرامش بخشه...
بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم...
خدارو شکر که هستی....
.
راوی:مرحومه حکمت
همسرشهید عباس بابایی
🦋🦋🦋