سلام🌱 صبح جمعتون متبرک به لبخند مهدی فاطمه🤲💚 🏡روزمره های بانوی ایرانی☘ ╚══════🍃🌺🍃═╝

#هر_روز_با_قرآن #تلاوت_روزانه_قرآن ۱۴۳ #استاد_شاکرنژاد 🏡روزمره های بانوی ایرانی☘ ╚══════🍃🌺🍃═╝

#هر_روز_با_قرآن #ترجمه_تفسیری_قرآن ۱۴۳

زن خانه که باشی دلت خوش می شود به یک جابجایی مبل ها و کمد ها و حظ می بری از چیزی که خودت درست کنی و به زیبایی خانه ات افزوده باشی. داشتم انباری را مرتب می کردم تا وسایل دور ریختنی را جمع و جور کنم و به یکباره خانه را تمیز کنم، چشمم به ماهی تابه رنگ و رو رفته افتاد که یک گوشه انباری چند سالی بود خاک می خورد، برداشتم و با خودم گفتم ای آشغال جمع کن، این ها به چه دردت میخورت، پرتش کردم بیرون، ناگهان یک ایده به ذهنم خطور کرد بیا رنگش بزنم دیدی چیز جذابی از آب درآمد. با اینکه خسته بودم ولی ذوق هنری ام دوباره گل کرده بود و بر همه ی خستگی ام و حتی دل مشغولی ام بابت نامرتب بودن خانه چربید.چند اسپری رنگ داشتم تکانشان دادم، دوتایشان خشک شده بود، پس قرمز و طوسی را از فکرم پاک کردم. آبی رابرداشتم و تمام ماهیتابه را مانند چارقد بی بی آبی زدم. گذاشتم خشک بشود، بعد چند ساعت یک دست رنگ دیگر زدم.صدف هایی که از ساحل دریا جمع کرده بودم همه را پای گلدان ها گذاشته بودم انواع مدل و انواع رنگ. صدف ها و گوش ماهی ها را تمیز شستم و برق انداختم. آوردم کنار ماهی تابه اینقدر طرح و مدل عوض کردم که بلاخره یک چیز خوب از آب درآمد، کمی برگ هم از درختان حیاط و گل های تراسمان جمع کردم و با چسپ 1.2.3چسپاندم... به نظرم بسیار زیبا شد....خودم خیلی کیف کردم... زدم به دیوار بالای اپن آشپزخانه..... دستمریزاد به خودم. ✍#فاطمه_خیری 🏡روزمره های بانوی ایرانی☘ ╚══════🍃🌺🍃═╝

یکم پز دنبال کننده هامون و بدم❤️ خانم خیری عزیز که نویسنده هم هستند، این متن زیبا رو برای اون روزی که ماهیتابه رو رنگ کردم نوشتن و واقعا از قلمشون لذت بردم🙏👌💚

من، اولین غذایی که بعد از بدنیا اومدن دخترم، درست کرده بودم، همین کوکو سبزی بود... توی ماه رمضون بود و من اومده بودم تراس، گلها رو آب دادم، کوکو سبزی درست کردم🌱 انقدر، اون روز زندگی بهم چسبید... واقعا ما خانمها، به همین مفید بودن، به عشقی که توی تک تک کارهامون میریزیم... به عطری از اون غذایی که درست میکنیم و به مشاممون میرسه، زنده ایم🌱 حالا هر وقت که کوکو سبزی درست میکنم، یاد اون خاطره میفتم و خداروشکر میکنم که میتونم و لیاقتش رو دارم که غذای گرم برای خانواده ام درست کنم🤲🌱 🏡روزمره های بانوی ایرانی☘ ╚══════🍃🌺🍃═╝

ان شاالله که همه ی ما مادران، بتونیم فرزندانی نجیب و عاشق خانواده، و دغدغه مند، تحویل جامعه بدیم...🤲 خیلی فرق هست، بین بچه هایی که دغدغه اشون،رنگ لاک ناخنشون، یا مدل موشون، تتو ی ابروشون و جراحی و لمینت دندوناشون، یا چکار کنن تا لخت تر دیده بشن... یا دغدغه ای چنین ارزشمند👌 🏡روزمره های بانوی ایرانی☘ ╚══════🍃🌺🍃═╝

ویژگی های پدر و مادر عالی🌱 #دکتر_مجتبی_شکوری 🏡روزمره های بانوی ایرانی☘ ╚══════🍃🌺🍃═╝

📌یاد باد آن روزگاران... راوی :خواهر شهید نمی‌توانم از ابراهیم صحبت کنم خیلی برایم سخت است. دوران زندگی من در کنار ابراهیم،کوتاه ولی بسیار آموزنده بود. او برای من نه تنها یک برادر،که یک استاد و راهنما بود. در زندگیش برنامه‌ریزی و تقسیم کار داشت. ابتدا آموزش می‌داد بیشتر هم غیر مستقیم،سپس خودش همراهی می‌کرد تا نتیجه کار و خروجی عمل ما را مشاهده کند. ابراهیم برای حجاب و امر به معروف،ابتدا از خانواده خودش شروع کرد. یادم هست هدیه تهیه می‌کرد و به من می‌گفت به دوستانت که تازه نماز را شروع کرده‌اند و حجاب را رعایت می‌کنند هدیه بده. این رفتار را در ۴۰ سال پیش انجام می‌داد زمانی که کسی به این مسائل توجه نمی‌کرد! اینقدر شخصیت محبوبی در زندگی ما بود که حرف‌هایش را بدون دلیل قبول می‌کردیم. وقتی می‌خواستیم از خانه بیرون برویم خیلی دوستانه می‌گفت چادر برای زن یک حریم است یک قلعه و یک پشتیبان است از این حریم خوب نگهبانی کنید. یک بار زمانی که سن من کم بود می‌خواستم جوراب رنگی بپوشم و از خانه بیرون بروم ابراهیم غیر مستقیم گفت حریم زن با چادر حفظ می‌شود،حالا اگر جوراب رنگی به پا کنی باعث می‌شود که حریم چادر هم از بین برود. جوراب رنگی جلوی نامحرم جلب توجه می‌کند... می‌گفت اگر خانم‌ها حریم رابطه با نامحرم را حفظ کنند،خواهیم دید که چقدر آرامش خانواده‌ها بیشتر می‌شود. صدای بلند در پیش نامحرم،مقدمه آلودگی و گناه را فراهم می‌کند. ابراهیم به مهمان و مهمان نوازی بسیار اهمیت می‌داد بهترین‌ها را برای مهمان آماده می‌کرد. اما شدیداً مخالف تجمل گرایی بود می‌گفت اگر می‌خواهیم کنار هم راحت باشیم باید تجمل گرایی را کنار بگذاریم. نباید خودمان را برای یک مهمانی اذیت کنیم باید رفت و آمدها و صله رحم را مطابق دستورات دین و بدون تجمل انجام دهیم. همیشه در کار خیر پیش قدم بود دوست داشت از صبح تا شب مشغول کار برای رضای خدا باشد دفترچه‌ای داشت که برنامه‌ها و کارهایش را داخل آن می‌نوشت. روزی که خیلی برای خدا کار انجام می‌داد می‌گفت امروز بهترین روز من است چون خدا توفیق داد و توانستم گره از کار چندین بنده خدا وا کنم. برخی روزها از غذا خوردن پرهیز می‌کرد وقتی با اعتراض ما مواجه می‌شد می‌گفت باید این بدن را آماده کنم! در شب‌های سرد زمستان،بدون بالش و زیرانداز می‌خوابید باز هم وقتی اعتراض می‌کردیم می‌گفت؛باید این بدن را آماده کنم که روزگار طولانی در خاک بماند. آخرین خداحافظی او را کاملاً به یاد دارم. هیچ وقت این گونه نبود. حال و هوایی داشت برای خودش. قبل از عملیات والفجر آمد منزل و گفت دارم میرم دعا کن که برنگردم! دوست دارم انتقام سیلی حضرت زهرا را بگیرم دوست دارم اگر لایق شدم و در امتحانات خدا نمره قبولی گرفتم بدنم در راه خدا قطعه قطعه شود و روحم در جوار خانم حضرت زهرا آرام بگیرد. #خاطرات_شهید #سلام_بر_ابراهیم 🏡روزمره های بانوی ایرانی☘ ╚══════🍃🌺🍃═╝