چیزهایی هست که نباید گفت، مگر برای دوستان. چیزهایی هست که نباید گفت، حتی برای دوستان. و بالاخره چیزهایی هست که نباید گفت، حتی برای خویش.
" رویای آدم مضحک "
عجیب و غم انگیزترین چیزی که
این اواخر پذیرفتمش
"تاریخ انقضا داشتن یه سری روابط عه" .
اما من
حاضرم از تمامم بگذرم.
پس هراس؟
هراس را چه حاصل؟
این من ِسواره ی برنو بر دوش،
برنوی دسته نقره ام را،جانم را
به بهایی ناچیز میدهم ؛
تا خوفی که نشسته بر جانت را
واگذاری و بر دوشم نشانی.
اما بستان از من این رجاء را
همین نورِ کم و کوچکی در دل،
که شاید آغوشم را وطنت بدانی.
من
برنوی بر دوش را دادم
تا تو را در آغوش بگیرم .