🏴🏴
خدا بخیر کند لحظه های آخر را
خدا بخیر کند رفتن برادر را
یکی بگیرد از آن دور چشم خواهر را
که شمر بین دو دستش گرفته یک سررا
🏴🏴
✅پرسش
❔عاقبت یزید ملعون چه شد ؟آیا مختار او را نیز کشت ❕❕
💠پاسخ💠
👌مشهور آن است که افراط در میگساری و بد مستی موجب هلاکت آن ملعون شد .
👌ذهبی نقل می کند ؛
« یزید مست کرد و شروع به رقصیدن کرد ، پس با سر به زمین افتاد و سرش شکست و مغزش بیرون زد »
📚سیر اعلام النبلاء ج4 ص37
❕در کتاب کامل الزیارات چنین آمده است ؛
« او زود مجازات شد ، پس از کشتن امام حسین از آنچه در پی اش بود لذتی نبرد ، و ناگهانی و غافلگیرانه مرد ، مست خوابید و صبح به مرده تبدیل شد ، جسدش چنان تغییر یافته بود که گویی قیر مالی شده بود »
📚کامل الزیارات ص132
📚بحار الانوار ج44 ص236
👌در کتاب الفتوح ابن اعثم نیز چنین آمده است ؛
« شب زیاد شراب خورده بود و صبح مست از خواب برخاست و قی به او فشار آورد و همینطور ادامه پیدا کرد تا مرد »
📚الفتوح ج5 ص164
👌در کتاب انساب الاشراف آمده است ؛
« بنی العباس قبر معاویه را شکافتند و چیزی از معاویه جز استخوان باریکه ای نمانده بود ، قبر یزید بن معاویه را هم شکافتند و جز استخوان های بند مفاصل پای او را پیدا نکردند ، هر چه از گورها گرد آورده بودند را #آتش زدند »
📚انساب الاشراف ج4 ص144
💠 @rooshanfekr
🏴 اسارت آل الله علیهم السلام🏴
🏴در بین راه کربلا تا کوفه هر بار
🏴دیدم به دست ساربان انگشترت را
🏴در بین راه کربلا تا کوفه هر بار
🏴با کعب نی ها زجر میزد دخترت را
🏴یادم نخواهد رفت این بی حرمتی ها
🏴یادم نخواهد شد نگاه مضطرت را
🏴یادم نخواهد شد خرابه - شام ویران-
🏴یادم نخواهد رفت یاس پرپرت را
🏴مویم سپید و قامتم گشته کمانی
🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:
در فرازی از حدیث داوود فرمود: ای داوود، تو چیزی را اراده میکنی، من هم چیزی را. این نمیشود، الاّ آن چیزی را که من اراده میکنم. اراده خدا مقدّم است، چون او به ما حیات داده است و ما را بهتر از خودمان میشناسد. اگر نپذیری در فتنه میافتی. اغلب شنیدهاید که گلایه میکنند و میگویند: هر چه ما میخواهیم، خدا نمیخواهد. هرچه ما نمیخواهیم، خدا میخواهد. مچش را بگیر، حتّی اگر مچ خودت باشد. بگو آیا این خوب است؟ اِن هِیَ الافتنتُکَ این یک فتنه است. فتنه یعنی چالههای زیاد، چاله پس از چاله. خسته میشوی. آیا میدانی تا چه زمانی در این چاله هستی؟ وقت آن را هم تعیین کرده است. میگوید: تا زمانی که تسلیم شوی. وقتی تسلیم شدی، هر کاری را که تو بخواهی، من هم همان کار را میکنم. هر کاری هم که من بخواهم تو انجام می دهی. ببینید جنگ به آن شدیدی تبدیل به صلح به این لطیفی شد: گفت؛ خدایا چقدر تو آمادهای، هر کاری را که من میخواهم تو هم همان کار را انجام میدهی. خدا هم اگر بخواهد پاسخ دهد میفرماید: بنده من، تو هم هر کاری که انجام میدهی همان است که من میخواهم. ما با هم صلح کردیم. پیشتر همهاش جنگ بود. تا وقتی که انسان علم ندارد چیزهایی را میخواهد که ممکن است برایش ضرر داشته باشد. اما وقتی علم پیدا کرد، هرچه او میخوهد، خدا هم همان را انجام میدهد و بدین ترتیب صلح ایجاد میشود. گفت: چهل سال با خدا جنگیدیم، شکر که دیشب میان من و او صلح افتاد.
✍️کتاب طوبای محبّت ج 2 – ص 50
در کتاب مبکی العیون آمده است: در شب شام غریبان، حضرت زینب (ع) در زیر خیمه نیمسوخته، اندکی خوابید. در عالم خواب مادرش حضرت فاطمه زهرا (ع) را دید. عرض کرد: مادرجان آیا از حال ما خبر داری؟!حضرت فاطمۀ زهرا (ع) فرمود: تاب شنیدن ندارم. حضرت زینب (ع) عرض کرد: پس شکوهام را به چه کسی بگویم؟
حضرت فاطمۀ زهرا (ع) فرمود: «من خود هنگامی که سر از بدن فرزندم حسین (ع) جدا میکردند، حاضر بودم. اکنون برخیز و رقیه (ع) را پیدا کن».حضرت زینب (ع) برخاست. هر چه صدا زد، حضرت رقیه (ع) را نیافت.
با خواهرش امکلثوم (ع) در حالی که گریه میکردند و ناله سر میدادند، از خیمه بیرون آمدند و به جستجو پرداختند تا اینکه نزدیک قتلگاه صدای او را شنیدند. آمدند کنار بدنهای پارهپاره، دیدند رقیه (ع) خود را روی پیکر مطهر پدر افکنده و در حالی که دستهایش را به سینۀ پدر چسبانیده است درد و دل میکند.
حضرت زینب (ع) او را نوازش داد. در این وقت سکینه (ع) نیز آمد و با هم به خیمه بازگشتند. در مسیر راه، سکینه (ع) از رقیه (ع) پرسید: چگونه پیکر پدر را جستی؟ او پاسخ داد: «آنقدر پدر پدر کردم که ناگاه صدای پدرم را شنیدم که فرمود: بیا اینجا، من در اینجا هستم.»
وداع امام حسین (ع) در روز عاشورا با اهلبیت (ع) صحنهای بسیار جانسوز بود، ولی آخرین صحنۀ دلخراش و جگرسوز، وداع ایشان با دختری سهساله بود که در ذیل میخوانید:
هلال بن نافع که از سربازان دشمن بود، میگوید: من پیشاپیش صف ایستاده بودم. دیدم امام حسین (ع) پس از وداع با اهلبیت خود، به سوی میدان میآید. در این هنگام ناگاه چشمم به دخترکی افتاد که از خیمه بیرون آمد و با گامهای لرزان، دوان دوان به دنبال امام حسین (ع) شتافت و خود را به آن حضرت رسانید. آنگاه دامن آن حضرت را گرفت و صدا زد:
یا ابه! انظر الی فانی عطشان.
بابا جان، به من بنگر، من تشنه ام.
شنیدن این سخن کوتاه ولی جگرسوز از زبان کودکی تشنهکام، مثل آن بود که بر زخمهای دل داغدار امام حسین (ع) نمک پاشیده باشند. سخن او آنچنان امام حسین (ع) را منقلب ساخت که بیاختیار اشک از دیدگانش جاری شد. با چشمی اشکبار به آن دختر فرمود:
الله یسقیک فانه وکیلی.
دخترم، میدانم تشنه هستی خدا ترا سیراب میکند، زیرا او وکیل و پناهگاه من است.
هلال میگوید: پرسیدم «این دخترک که بود و چه نسبتی با امام حسین (ع) داشت؟»
به من پاسخ دادند: او رقیه (ع) دختر سهسالۀ امام حسین (ع) است
به یاد لب تشنه پدر آب نخورد!
عصر عاشورا که دشمنان برای غارت به خیمهها ریختند، در درون خیمهها مجموعا ۲۳ کودک از اهلبیت را یافتند.به عمر سعد گزارش دادند که این ۲۳ کودک، بر اثر تشنگی در خطر مرگ هستند.
عمر سعد به آنها اجازه داد به آنها آب بدهند. وقتی که نوبت به حضرت رقیه (ع) رسید آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوی قتلگاه حرکت کرد. یکی از سپاهیان دشمن پرسید: کجا میروی؟ حضرت رقیه (ع) فرمود: «بابایم تشنه بود. میخواهم او را پیدا کنم و برایش آب ببرم.»
او گفت: آب را خودت بخور. پدرت را با لب تشنه شهید کردند!حضرت رقیه (ع) در حالی که گریه میکرد، فرمود: «پس من هم آب نمیآشامم.»
و نقل است که احدی از اسرای کربلا حتی کودکان آب ننوشیدند
@rooshanfekr
♥️ به یاد امام زمان باش...
🔷 شخصی از امام کاظم درباره آیه 20 سوره لقمان که میفرماید:
نعمتهای آشکار و پنهانش را بر شما تمام کرد پرسید.
🔻امام فرمودند:
🔸نعمت آشکار امامی است که میان مردم نمایان است. نعمت پنهان، امام غایب از دیده هاست.
آن شخص پرسید: در میان امامان کسی پنهان میشود؟
🔹فرمودند: بله، وجودش از چشم مردم پنهان میشود ولی یادش از دلهای مومنان مخفی نمیشود.
♥️ امام باقر فرموده اند: همانا یاد و ذکر ما (اهل بیت)، یاد و ذکر خداست.
📚بحارلانوار، ج51 ،ص150،
کافی، ج2 ،ص496
+ گفت :عُلیاء مُخَدَّرِه ...
- گفتم : یعنی چه؟
+ گفت : مُخَدَّرِه یعنی بانویی که کمتر
از خانه بیرون می آمده ، مگر اینکه ضرورتی باشد ...
مُخَدَّرِه کسی است که مثلا برای زیارت
قبر مادرش هم شبانه با پدر و برادرانش می رفته ...
و مُخَدَّرِه کسی است که وقتی میهمان به خانه شان
می آمد، پدرش نور چراغ را پایین می کشید
تا حاضرین حتی حضور سایه اش را هم احساس نکنند ...
مُخَدَّرِه یعنی کسی که با نامحرم روبرو نشده
چه رسد به عتاب و خطاب ...
کسی که رنگ بازار را هم ندیده،
چه رسد به بازار برده فروشان ...
و چه بگویم یعنی کسی که مجلس شراب ...
-گفتم : بس است ...
دروغ است ان شاءالله
#السلام_علیک_یا_عمة_ولی_الله
💠گریه بر مظلوم،فریاد مقابل ظالم
🔴 امام خمینی (ره) :
امام حسین با عده کم همه چیزش را فدای اسلام کرد، مقابل یک امپراطوری بزرگ ایستاد و(نه) گفت. بچه ها و جوانهای ما خیال نکنند که مسأله،مسأله ملت گریه است ،این را دیگران القاء کردند به شماها که بگوئید ملت گریه. آنها از همین گریه ها می ترسند برای اینکه گریه ای است که گریه بر مظلوم است،فریاد مقابل ظالم است.
صحیفه نور،جلد 10،صفحه 31
بیانات امام خمینی(ره) در جمع علمای غرب تهران
مورخ:1358/07/30
@rooshanfekr
💠خدمت به خلق💠
🌟 امام صادق – علیهالسلام - به مردی گفت:
💎چرا ما را تحقیر میکنی؟ آن مرد گفت: پناه میبرم به خدا از اینکه شما یا امری از امور شما را سبک بشمارم. پس حضرت به او فرمود:
💎وای بر تو، آیا ندای آن شخصی را که نزدیک جحفه از تو کمک خواست که او را به اندازة یک میل (برابر 2 کیلومتر) بر مرکبت سوار نمایی و او به خدا سوگند یاد کرد که خسته و وامانده شده است؛ نشنیدی؟ به خدا سوگند! تو حتی سرت را بلند نکردی و او را تحقیر کردی. هر کس مؤمنی را خوار کند ما را تحقیر کرده و حرمت الهی را شکسته است.
📚حدیث مشهور و سهل الوصول
@rooshanfekr
🚩 از شب یازدهم محرّم سال ۶۱ هجری تا قیام حجّت خدا شام غریبان است.
«استاد مهدی طیّب»
🏴 با شهادت اباعبدالله الحسین علیه السّلام و اولاد و اصحاب بزرگوارش و با به آتش کشیده شدن خیمهها و آواره شدن آل الله در بیابانها، شام غریبانی آغاز شد که تمامی ندارد، مگر با ظهور حجّت خدا.
▪️مسلمانها دو جبهه شدند، به ظاهر سه گروه هستند، ولی در واقع، دو جبهه هستند.
▫️گروه اوّل عاشقان حقیقت هستند؛ اباعبدالله الحسین علیهالسّلام و خاندان و اصحاب صدیقش.
▫️گروه دوّم دنیاطلب صریح هستند؛ سپاهیان عمرسعد و شامیان و جبههی باطل.
▫️گروه سوّم کسانی هستند که از صحنه عاشورا فرار کردند و مشغول ذکر و عبادت و طواف کعبه شدند.
▪️اباعبدالله الحسین علیهالسّلام هشتم ذیالحجّه از مکّه خارج شدند، اما این گروه سوّم به جای همراهی با اباعبدالله، به سوی منا و عرفات و طواف کعبه رفتند تا اینکه واقعهی کربلا و عاشورا اتفاق افتاد.
▪️به اسم عرفان و تصوّف و تقدّس و عبادت و دیانت و زهد و تقوا و ایمان، از صحنه رویارویی با جبههی باطل گریختند؛ اینها همان گروهی هستند که در زیارت عاشورا نفرین کرده و میگوییم:
▫️لَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدينَ لَهُمْ بِالتَّمْكينِ مِنْ قِتالِكُمْ
▪️نفرین میکنیم کسانی را که سکوت کردند و با سکوتشان زمینه را مستعد کردند که چنین فاجعه عظیمی اتفاق بیافتد؛ لذا آنها هم به سپاهیان عمر سعد و شامیان ملحق هستند.
▪️پس در واقع دو جبهه است:
▫️یا حسینی هستی
▫️یا اگر حسینی نیستی، یزیدی هستی.
▪️اگر حسینی نیستی، یزیدی هستی، چه در مکه مشغول طواف کعبه باشی و چه کنار یزید در میخانه مشغول شراب خواری باشی.
▪️این دو جبهه بعد از واقعه عاشورا استمرار دارد. حرامیان جبهه شام همواره خواهند بود و یاران اباعبدالله علیهالسّلام، یاران ولیّ اعظم خدا، در این شام غریبان زندگی میکنند.
▪️لذا هر وقت مصائب، سختیها، ابتلائات، کاستیها و فشارها آمد، یک نگاه بیندازید ببینید ما کجا هستیم! آیا در شام غریبان میشود انتظار خوشی و رفاه و راحتی داشت؟
▪️بعد از فاجعهی عاشورا تا قبل از اینکه منتقم خون اباعبدالله علیهالسّلام ظهور کند و انتقام خون جدّ بزرگوارش را بگیرد، آیا دیگر آب گوارایی از گلوی شیعه پایین میرود؟!
▪️لذا خیلی خلاف انتظار ما نباید باشد اگر دیدیم آواره شدیم، اگر ما را متهم کردند، به ما تهمت زدند، سیلی زدند، اگر حقوقمان را تضییع کردند و به تاراج بردند، اگر بر ما تاختند، توجّه داشته باشیم که شب شام غریبان است و خلاف این عجیب است.
▪️هر وقت سختیها آمد تا ما را از پا درآورد و بی تحمّلی و کلافگی نشان دهیم و جزع و فزع کنیم، یک نگاه بیاندازیم که کجاییم!
▪️در شام غریبان نمیشود توقع خوشی داشت، البته در جنبههای ظاهری؛ در جنبههای باطنی که شیرینترین شهدها در همین شام غریبان است. در جنبههای ظاهری و طبیعی، غارت و به آتش کشیده شدن خیمه هاست، کشیدن گوشواره از گوش کودکان است و ...
▪️لذا وقتی توجّه داشته باشیم که در شام غریبان هستیم، دیگر شرایط برایمان قابل تحمّل است و کلافگی نشان نمیدهیم.
▪️وقتی ولیّ اعظم خدا آنگونه به شهادت میرسد و سر مطهّرش از پیکر جدا میشود و اسبها را نعل تازه زدند و بر پیکر پاک حجّت خدا تاختند تا پیش فرمانده خود افتخار کنند که یک استخوان سالم بر پیکر اباعبدالله الحسین علیهالسّلام نگذاشتهاند، آیا ما میتوانیم در جنبههای ظاهری و طبیعی انتظار راحتی و شیرینی داشته باشیم؟!
▪️شام غریبان است، این شام سحر نخواهد شد، مگر با ظهور حجّت خدا و منتقم خون اباعبدالله علیهالسّلام. آنجاست که آغاز طلیعهی صبح است و بسیار هم نزدیک است. قرآن فرمود:
▫️اَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ
▫️آیا صبح نزدیک نیست؟
▪️در جنبهی باطنی این بیان قرآن که آیا صبح نزدیک نیست، میخواهد یک تکانی به ما بدهد؛ شاید میخواهد بگوید خوب نگاه کن ببین آیا صبح نشده!
▪️در جنبه ظاهری و عمومی هم صبح نزدیک است. فرمود:
▫️إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدا وَ نَرَاهُ قَرِيبا
▪️اینست که هروقت سختیها فشار آورد، دعایمان این باشد:
▫️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
▫️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
▫️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
▫️بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
@rooshanfekr
√ ساعتشمار روز عاشورا؛
☜ حدود ٤۵؛۵ (اذان صبح)
امام (ع) بعد از نماز صبح برای اصحاب خویش، ایراد خطبه فرمودند و آنان را به صبر و جهاد دعوت فرمودند. سپس مشغول به قرائت دعا و مناجات شدند. در طرف مقابل، سپاه دشمن هم به امامت عمر سعد، نماز خواندند و به آرایش و استقرار لشگر و تیز کردن نیزهها و شمشیرها، مبادرت کردند.
☜ حدود ۶
به فرموده امام حسین (ع)، اصحاب اقدام به حفر گودال در پشت خیمهها نموده و آن را با خاربوتهها پر کردند، تا در صورت لزوم، خارها را آتش زده و مانع حمله سوارهنظام دشمن، از پشت خِیام شوند.
☜ حدود ۷ (طلوع آفتاب)
امام (ع) سوار بر شتری سوار شده و به سمت سپاه کوفه رفته و با صدای بلند برای آنها خطبه خواندند و یادآوری فرمودند که کوفیان به امام (ع) نامه نوشته و بیعت کردند و با کفار اتمام حجّت فرمودند. جبهه مقابل از امام (ع) پرسیدند، حکم ابن زیاد را اطاعت کند، اینجا امام (ع) آن جمله معروف را فرمودند؛ اَلَا وَ اِنَّ الدَّعِی بْنِ الدَّعِی قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اِثٌنَیْنِ...، همانا زنازادهٔ پسر زنازاده، مرا بین شهادت و قبول ذلّت مجبور کرده است.
√ ساعتشمار روز عاشورا؛
☜ حدود ۸
بعد از اتمام سخنرانی، امام (ع) ندای هَلْ مِنْ نَاصِرٍ یَنْصُرُنِی را سر داد. چند نفر دچار تردید شدند؛ از جمله حر و ابوالشعثا.
☜ حدود ۹
شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا در شروع جنگ تعلل میکنی؟ عمر سعد اولین تیر را به سمت سپاه امام (ع) رها کرد و لشگر را شاهد گرفت که نزد عبیدالله شهادت بدهند؛ اولین تیر را، من پرتاب کردم. تیراندازان کوفی، چند نفر از اصحاب را شهید شدند.
☜ حدود ۱۰
جنگ تن به تن آغاز شد. عبد الله بن عمیر و حبیب بن مظاهر جنگیدند و پس از هلاکت کفار، دشمن دستور محاصره گروهی داد. شمر با لشگر خود به جانب چپ خیام حمله کردد و با دفاع زهیر و یارانش، شمر زخمی شد. با عقب نشینی هر دو جناح سپاه کفار، عمر سعد، مجدداً دستور تیراندازی داد و اکثر اسبهای سپاه امام (ع) را کشتند.
☜ حدود ۱۱
اصحاب با هم وعده کردند تا نگذارند کسی از بنی هاشم به میدان برود و خودشان برای جنگ عازم میدان شدند. در این جنگ بریر شهید شد. سپس عمر سعد مجدداً دستور حمله جمعی داد و سپاه امام (ع) را محاصره کردند. حضرت عباس (ع) حمله فرمودند و با شکستن محاصره، آنها را نجات دادند.
☜ حدود ۳۰؛۱۲
حبیب بن مظاهر برای ابلاغ امر امام ع جهت توقف جنگ، برای اقامه نماز تشریف بردند. کوفیان گفتند؛ نماز شما قبول نمیشود. حبیب فرمودند؛ ای الاغ، گمان میکنی نماز شما قبول است و نماز پسر پیامبر (ص) قبول نمیشود؟ سپس به ایشان حمله کردند و حبیب را پس از محاصره، شهید کردند.
☜ حدود ۳۰؛۱۳
با شهادت اصحاب منجمله زهیر و حر، اکنون نوبت به بنیهاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر (ع) بود. امام حسین (ع) گریان شد و فرمودند؛ خدایا! تو بر ایشان گواه باش، که فرزند پیامبرت و شبیهترینِ مردم به او در صورت و سیرت، به سوى آنان میرود (اثبات عصمت آقا علی اکبر ع)، سپس ایشان جنگ نمایانی کرد و حدود ۳۰۰ نفر پیادهنظام و ۲۰۰ نفر از سوارهنظام دشمنان را هلاک فرمودند و با محاصره چند هزارنفری، به شهادت رسیدند.
☜ حدود ۳۰؛۱٤
با شهید شدن بنیهاشم، عاقبت امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) تنها ماندند. حضرت عباس (ع) فقط با یک نیزه، برای تهیه آب، به سمت فرات حرکت فرمودند و با حملات متعدد کفار مواجه شدند. ایشان در نهایت با دستان خالی و فقط با یک نیزه، حدود ۳۰۰ نفر از کفار را هلاک فرمودند و سرانجام با محاصره و دخالت حرمله، شهید شدند.
نقل مابعد واقعه و حوادث حول تنها ماندن آقا سید الشهدا علیه السلام و آنچه حرمله لعین کرد...... عزیزان به ارباب مقاتل مراجعه بفرمایند.