ما #کرونا را شکست می دهیم
پارسا رضاییان رویان
#از خانه بیرون نمیایم
#کرنا رو شکست می دهیم
🌹رویان نیوز👇
@rooyannews
❌پرداخت و دریافت پول در شعب بانکها ممنوع شد
بخشنامه بانک مرکزی به بانکها برای پیشگیری از کرونا:
۱- دریافت و پرداخت هرگونه وجه نقد اعم از اسکناس، ایران چک و مسکوک ممنوع است
۲- در روزهای پایانی سال اسکناس نو توزیع نمیشود
۳-تعدادی دستگاه خودپرداز فقط برای خدمات الکترونیکی اختصاص یابد
۴-دستگاههای خودپرداز ضدعفونی شوند
🌹رویان نیوز👇
@rooyannews
رویان نیوز
⚠️ اولین مورد مشکوک مشاهده شده کرونا در شهر رویان⚠️ تا دقایقی دیگر مشروح این خبر در کانال درج خواهد
✅ با سلام
به استحضار همراهان عزیز کانال می رساند
یکی از همشهریان که به دلیل
بیماری ویروسی کرونا
چند روزی در بیمارستان امام حسین(ع)بستری بودند با بهبودی حال عمومی شان
از بیمارستان
ترخیص شدند.✅
🔰 با آرزوی سلامتی و تندرستی
برای همه عزیزان🔰
#کرونا_را_شکست_میدهیم
✔️کانال خبری شهر رویان در ایتا
@rooyannews
هدایت شده از هیئت عاشقان اباعبدالله الحسین (ع) شهر رویان
🏳بسیجیان همیشه
در خط مقدم خدمت رسانی به مردم🏳
✅باسلام/ عزیزانی که قصد ثبت نام
در گروه هاي جهادي سلامت را دارند
با برادر ابوذري بسيج سازندگي
تماس حاصل نمایند.
(پرستار،تزريقات،نگهباني،
خادميار بهداشت و..)
☎️ شماره تماس ۲۱۴۲۴۶۷۷ ابوذری
✅( به عنـوان يك
بسـيجى، هرجـا كه انقلاب بـه وجود مـن نيـاز داشـته باشـد، حاضـرم خدمت كنـم.امامخامنه ای و سردار شهید حاج قاسم سلیمانی)✅
🔻کانال پایگاه مقاومت ثارالله شهر رویان
@p_sarallah
⚠️ اطلاعیه اطلاعیه ⚠️
⛔️ به اطلاع همشهریان عزیز می رساند
حسب تصمیم شورای تامین شهرستان
کلیه ی بقاع متبرکه و مزارها در شهرستان
پنجشنبه این هفته پلمپ و بسته می باشد
و از زیارت قبور به صورت دسته جمعی
جلوگیری به عمل خواهد آمد.⛔️
🔰بر طبق این تصمیم اگر فردی قصد
زیارت قبور عزیز یا عزیزان خود را داشت
می تواند
در طول هفته(بجز پنجشنبه)
بدون اجتماع
به زیارت اهل قبور برود 💠
#هدف_ما_تامین_سلامتی_شماست
✅کانال خبری شهر رویان
@rooyannews
قضیه مسافرت و عید دیدنی رفتن شما رو نمیدونم ولی من و مادرمهربان ۲ هفتهست نرفتیم بیرون،
یه چماق هم گذاشتم دم در، اگه مهمون اومد از پا درش بیارم
حتی شما دوست عزیز
تهدید های قبل من سوءتفاهم بود😶
@rooyannews
🌹زیارتنامه حضرت #زینب کبری(س)
🌹اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یابِنْتَ فاطِمَةَ وَخَدیجَةَ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یابِنْتَ وَلِیِّ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِیِّ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا عَمَّةَ وَلِیِّ اللهِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ،
🌹اَلسَّلامُ عَلَیْک ِعَرَّفَ اللهُ بَیْنَنا وَبَیْنَکُمْ فِی الْجَنَّةِ،وَحَشَرَنا فی زُمْرَتِکُمْ،وَاَوْرَدَنا حَوْضَ نَبیِّکُمْ، وَ سَقانابِکَاْسِ جَدِّکُمْ مِن یَدِعَلِیِّ ابْن اَبیطالِب صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ،اَسْئَلُ اللهَ اَنْ یُرِیَنافیکُمُ السُّرُورَ وَالْفَرَجَ،وَاَنْ یَجْمَعَنا وَاِیّاکُمْ فی زُمْرَةِ جَدِّکُم ْمُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ،
🌹وَاَنْ لا یَسْلُبَنا مَعْرِفَتَکُمْ، اِنَّهُ وَلِیٌّ قَدیرٌ، اَتَقَرَّبُ اِلَی اللهِ بِحُبِّکُمْ،وَالْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِکُمْ، وَالتَّسْلیمِ اِلَی اللهِ راضِیاًبِهِ غَیْرَ مُنْکِروَلا مُسْتَکْبِروَعَلی یَقینِ ما اَتی بِهِ مُحَمَّدٌ،وَبِهِ راض نَطْلُبُ بِذلِکَ وَجْهَکَ یا سَیِّدی،اَللّهُمَّ وَرِضاکَ وَالدّارَ الآخِرَة َیا سَیِّدَتی یا زَیْنَبُ،
🌹اِشْفَعی لی فِی الْجَنَّةِ،فَاِنَّ لَکِ عِنْدَ اللهِ شَاْناً مِنَ الشَّاْنِ،اَللّهمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ اَنْ تَخْتِمَ لی بِالسَّعادَةِ،فَلا تَسْلُبْ مِنّی ما اَنَا فیهِ،وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ،اَللّهمَّ اسْتَجِبْ لَناوَتَقَبَّلْهُ بِکَرَمِکَ وَعِزَّتِکَ،وَبِرَحْمَتِکَ وَعافِیَتِکَ،وَصَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّد وَآلِهِ اَجْمَعینَ،وَسَلَّمَ تَسْلیماً یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
🌺زیارت قبول-التماس دعا
🕋 وفات #حضرت_زینب سلام الله علیها را تسلیت عرض می نماییم
@rooyannews
هدایت شده از 🇮🇷 انقلابگرام
⚠️ #اطلاعیه بسیار مهم موسسه مصاف
💢 پویش همگانی چلّه قرائت دعای فرج
📢 لطفاً تا میتونید این پیام رو منتشر کنید
📌 بیماری، سیل، جنگ، زلزله... زمین و زمان مضطر شدن. دیگه هیچ چیزی سَرِ جاش نیست. تنها امیدمون واسه رهایی از این اوضاع، ظهورِ منجی از طرف خداست...
🔺 خودِ حضرت بارها فرمودن: «برای تعجیل در فرج دعا کنید، که این دعا، فرج و گشایش برای شماست» (احتجاج، ج ۲)
حالا وقتشه دست به دعا برداریم و از خدا بخوایم، باقی مانده ی دوران غیبت رو بر ما ببخشه😔
👥 قرار ما: از فردا سه شنبه ۲۰ اسفند (همزمان با شام شهادت حضرت زینب) ساعت ۲۲ شب، قرائت همگانی دعای فرج (الهی عظم البلاء) به مدت ۴۰ شب به نیت تعجیل در فرج و رفع گرفتاری از مسلمین
📝 امام مهدی فرمود: به دوستان و شیعیانم بگویید خدا را به حق عمه ام زینب قسم دهند که فرج مرا نزدیک گرداند... (شیفتگان حضرت مهدی ج۱ ص۲۵۱)
🙏 خواهشا تا میتوانید این پیام را #نشر_حداکثری کنید. اوضاع جهان از این بدتر میشود، بهتر نه. فقط اوست که مرهم درد دنیاست. برای آمدنش از هیچ اقدامی کوتاهی نکنیم...
به ما ملحق شوید 👇
@masaf_raefipour
@Masaf_ostad
@masaf_raefipour2
🏴انالله و انا الیه راجعون🏴
بدینوسیله به اطلاع میرساند
همسر جناب اقای حاج امرالله جمعه ای
(حاجیه خانم صنم اکبری )
به دیار حق شتافت.✔️
🔻مراسم تشییع پیکر آنمرحومه
امروز در وادی السلام شهر رویان برگزار و
به خاک سپرده شد.🔰
▪️کانال خبری شهر رویان
به نوبه خود این ضایعه را خدمت خانواده محترم جمعه تسلیت عرض مینماید.◼️
✔️روحش شاد و یادش گرامی
⚫️شادی روحش صلوات و
فاتحه ای قرائت نمائید.
☑️کانال خبری شهر رویان در ایتا
@rooyannews
هدایت شده از روایت پیشرفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جهاد_ادامه_دارد...
#مبارزه_با_کرونا
تولید بیش از ۲۰ هزار ماسک پارچه ای قابل شست و شو جهت توزیع رایگان
شما هم میتوانید ما را یاری کنید
شماره کارت برای کمک های نقدی
💳 6280231315741818
به نام مجمع جوانان گفتمان انقلاب اسلامی شهرستان شاهرود
#گروه_جهادی_حضرت_روح_الله
#مجمع_فرهنگی_گفتمان_اسلامی_شهرستان_شاهرود
ما برای اینکه ایران خانه خوبان شود
رنج دوران برده ایم
#من_هم_ایرانی_خریده_ام
#شما_چطور...
https://eitaa.com/joinchat/1564147745C6cf68ab6fa
...صحبت کردم …
– این همه امکانات بهم دادید … که دلم رو ببرید و اون رو مسخ کنید … حالا هم بهم می گید یا باید شرایط شما رو بپذیرم … یا باید برم …
امروز آستین و قد لباسم کوتاه میشه و یقه هفت، تنم می کنید … فردا می گید پوشیدن لباس تنگ و یقه باز چه اشکالی داره؟ … چند روز بعد هم … لابد می خواید حجاب سرم رو هم بردارم …
چشم هام رو باز کردم …
– همیشه … همه چیز … با رفتن روی اون پله اول … شروع میشه …
سکوت عمیقی کل سالن رو پر کرده بود …
قسمت پنجاه و پنجم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: من یک دختر مسلمانم
سکوت عمیقی کل سالن رو پر کرده بود … چند لحظه مکث کردم …
– یادم نمیاد برای اومدن به انگلستان و پذیرشم در اینجا به پای کسی افتاده باشم و التماس کرده باشم … شما از روز اول دیدید … من یه دختر مسلمان و محجبه ام … و شما چنین آدمی رو دعوت کردید … حالا هم این مشکل شماست، نه من … و اگر نمی تونید این مشکل رو حل کنید … کسی که باید تحت فشار و توبیخ قرار بگیره … من نیستم …
و از جا بلند شدم … همه خشک شون زده بود … یه عده مبهوت … یه عده عصبانی … فقط اون وسط رئیس تیم جراحی عمومی خنده اش گرفته بود …
به ساعتم نگاه کردم …
– این جلسه خیلی طولانی شده … حدودا نیم ساعت دیگه هم اذان ظهره … هر وقت به نتیجه رسیدید لطفا بهم خبر بدید … با کمال میل برمی گردم ایران …
نماینده دانشگاه، خیلی محکم صدام کرد …
– دکتر حسینی … واقعا علی رغم تمام این امکانات که در اختیارتون قرار دادیم … با برگشت به ایران مشکلی ندارید و حاضرید از همه چیز صرف نظر کنید؟ …
– این چیزی بود که شما باید … همون روز اول بهش فکر می کردید …
جمله اش تا تموم شد … جوابش رو دادم … می ترسیدم با کوچک ترین مکثی … دوباره شیطان با همه فشار و وسوسه اش بهم حمله کنه …
این رو گفتم و از در سالن رفتم بیرون و در رو بستم … پاهام حس نداشت … از شدت فشار … تپش قلبم رو توی شقیقه هام حس می کردم …
@rooyannews
آبان
قسمت پنجاه و ششم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: دزدهای انگلیسی
وضو گرفتم و ایستادم به نماز … با یه وجود خسته و شکسته … اصلا نمی فهمیدم چرا پدرم این همه راه، من رو فرستاد اینجا …
خیلی چیزها یاد گرفته بودم … اما اگر مجبور می شدم توی ایران، همه چیز رو از اول شروع کنم … مثل این بود که تمام این مدت رو ریخته باشم دور …
توی حال و هوای خودم بودم که پرستار صدام کرد …
– دکتر حسینی … لطفا تشریف ببرید اتاق رئیس تیم جراحی عمومی …
در زدم و وارد شدم … با دیدن من، لبخند معناداری زد … از پشت میز بلند شد و نشست روی مبل جلویی …
– شما با وجود سن تون … واقعا شخصیت خاصی دارید …
– مطمئنا توی جلسه در مورد شخصیت من صحبت نمی کردید …
خنده اش گرفت …
– دانشگاه همچنان هزینه تحصیل شما رو پرداخت می کنه… اما کمک هزینه های زندگی تون کم میشه … و خوب بالطبع، باید اون خونه رو هم به دانشگاه تحویل بدید …
ناخودآگاه خنده ام گرفت …
– اول با نشون دادن در باغ سبز، من رو تا اینجا آوردید … تحویلم گرفتید … اما حالا که خاضر نیستم به درخواست زور و اشتباه تون جواب مثبت بدم … هم نمی خواید من رو از دست بدید … و هم با سخت کردن شرایط، من رو تحت فشار قرار می دید … تا راضی به انجام خواسته تون بشم …
چند لحظه مکث کردم …
– لطف کنید از طرف من به ریاست دانشگاه بگید … برعکس اینکه توی دنیا، انگلیسی ها به زیرک بودن شهرت دارن … اصلا دزدهای زرنگی نیستن …
و از جا بلند شدم …
قسمت پنجاه و هفتم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: تقصیر پدرم بود
این رو گفتم و از جا بلند شدم … با صدای بلند خندید …
– دزد؟ … از نظر شما رئیس دانشگاه دزده؟ …
– کسی که با فریفتن یه نفر، اون رو از ملتش جدا می کنه … چه اسمی میشه روش گذاشت؟ … هر چند توی نگهداشتن چندان مهارت ندارن … بهشون بگید، هیچ کدوم از این شروط رو قبول نمی کنم …
از جاش بلند شد …
– تا الان با شخصی به استقامت شما برخورد نداشتن … هر چند … فکر نمی کنم کسی، شما رو برای اومدن به اینجا محبور کرده باشه …
نفس عمیقی کشیدم …
– چرا، من به اجبار اومدم … به اجبار پدرم …
و از اتاق خارج شدم …
برگشتم خونه … خسته تر از همیشه … دل تنگ مادر و خانواده … دل شکسته از شرایط و فشارها …
از ترس اینکه مادرم بفهمه این مدت چقدر بهم سخت گذشته … هر بار با یه بهانه ای تماس ها رو رد می کردم … سعی می کردم بهانه هام دروغ نباشه … اما بعد باز هم عذاب وجدان می گرفتم … به خاطر بهانه آوردن ها از خدا حجالت می کشیدم … از طرفی هم، نمی خواستم مادرم نگران بشه …
حس غذا درست کردن یا خوردنش رو هم نداشتم … رفتم بالا توی اتاق … و روی تخت ولا شدم …
– بابا … می دونی که من از تلاش کردن و مسیر سخت نمی ترسم … اما … من، یه نفره و تنها … بی یار و یاور … وسط این همه مکر و حیله و فشار … می ترسم از پس این همه آزمون سخت برنیام … کمکم کن تا آخرین لحظه زندگیم … توی مسیر حق باشم … بین حق و باطل دو دل و سرگردان نشم …
همون طور که دراز کشیده بودم … با پدرم حرف می زدم … و بی اختیار، قطرات اشک از چشمم سرازیر می شد …
قسمت پنجاه و هشتم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: حس دوم
درخواست تحویل مدارکم رو به دانشگاه دادم … باورشون نمی شد می خوام برگردم ایران …
هر چند، حق داشتن … نمی تونم بگم وسوسه شیطان و اون دنیای فوق العاده ای که برام ترتیب داده بودن … گاهی اوقات، ازم دلبری نمی کرد … اونقدر قوی که ته دلم می لرزید …
زنگ زدم ایران و به زبان بی زبانی به مادرم گفتم می خوام برگردم … اول که فکر کرد برای دیدار میام … خیلی خوشحال شد … اما وقتی فهمید برای همیشه است … حالت صداش تغییر کرد … توضیح برام سخت بود …
– چرا مادر؟ … اتفاقی افتاده؟ …
– اتفاق که نمیشه گفت … اما شرایط برای من مناسب نیست … منم تصمیم گرفتم برگردم … خدا برای من، شیرین تر از خرماست …
– اما علی که گفت …
پریدم وسط حرفش … بغض گلوم رو گرفت …
– من نمی دونم چرا بابا گفت بیام … فقط می دونم این مدت امتحان های خیلی سختی رو پس دادم … بارها نزدیک بود کل ایمانم رو به باد بدم … گریه ام گرفت … مامان نمی دونی چی کشیدم … من، تک و تنها … له شدم …
توی اون لحظات به حدی حالم خراب بود که فراموش کردم … دارم با دل یه مادر که دور از بچه اش، اون سر دنیاست … چه می کنم … و چه افکار دردآوری رو توی ذهنش وارد می کنم…
چند ساعت بعد، خیلی از خودم خجالت کشیدم …
– چطور تونستی بگی تک و تنها … اگر کمک خدا نبود الان چی از ایمانت مونده بود؟ … فکر کردی هنر کردی زینب خانم؟ …
غرق در افکار مختلف … داشتم وسایلم رو می بستم که تلفن زنگ زد … دکتر دایسون … رئیس تیم جراحی عمومی بود … خودش شخصا تماس گرفته بود تا بگه … دانشگاه با تمام شرایط ودرخواست های من موافقت کرده …
برای چند لحظه حس پیروزی عجیبی بهم دست داد … اما یه.....
@rooyannews
📷 هیئتی ها در خط مقدم دفاع از سلامتی مردم
🔻 کار زیبای امشب هیئت امنای
هیئت عاشقان اباعبدالله الحسین(ع)شهر رویان در ضدعفونی و سالم سازی محیط و مغازه های شهر
#هیئت_عاشقان_اباعبدالله_الحسین
#کارکرد_هیئت_امام_حسین(ع)
✅ با ماشین شخصی و از طرف هیئت راه افتادن برای خدمت رسانی به مردم این حرکت خیلی ارزشمنده ✅
🇮🇷 هیئت عاشقان اباعبدالله الحسین(ع) شهر رویان
@rooyannews