eitaa logo
رویان نیوز
2.2هزار دنبال‌کننده
44.8هزار عکس
9.5هزار ویدیو
120 فایل
💠اخبارمهم وتحــــولات رویـــــــان [رسانه فرهیختگان شهر رویان] ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ در کــــــــــــانــــــــال 🔶 رویــــان نیـــــوز ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ◼️انتقاد،پیشنهادوارسال مطلب به تیم مدیریت @modiran_rooyannews
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🌴 داستان «نه!» 🌴 نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی ⚫️⚫️ 24 ⚫️⚫️ همینطوری که من و ماهدخت داشتیم به صدای مناجات اون پیرمرد اسیر ایرانی گوش میدادیم و کیف میکردیم، هایده ما را دید و گفت: «چیه حالا؟ یه نفر داره دعا و نماز میخونه! چندان کار شاق و خارق العاده ای نمیکنه که دارین براش غش و ضعف میکنین!» من که اصلا انتظار این حرفو نداشتم بهش گفتم: «کسی هم غش و ضعف نکرد... اینقدر یه بی نماز مثل توی بچه مایه دار دیده بودیم که دلمون برای یه همچین آدمی لک میزد!» هایده هم از رو نرفت و گفت: «آره ... تو راس میگی... تو خوبی ... من که میدونم بخاطر این دارین از شنیدن صداش کیف میکنین، چون ایرانیه!» گفتم: «ربطی نداره ... از وقتی من اومدم یه نفرو اینجا پیدا نکردم که اهل مناجات و نماز باشه و اینجوری این موقع سحر صداش از روزنه های سلولش بیاد که داره میگه «الهی العفو» ... تو همچین آدمیو پیدا کن تا با اونم کیف کنیم!» پوزخندی زد و دیگه جوابم نداد... ضد حال بدی بود... درست وقتی داری از کار خوب یه نفر کیف میکنی، یه بابایی پیدا بشه و اینجوری قد قد بکنه... زوره به خدا ... همونجا نشستم رو زمین... زل زده بودم به سقف و بازم منتظر صداش بودم... که ماهدخت گفت: «سمن یه چیزی ازت بپرسم؟» گفتم: «دو تا بپرس!» سرشو آورد نزدیکتر و گفت: «واقعا برات مهم نیست که این سلول بغلی ایرانی باشن یا نه؟ چرا وقتی اسم ایرانی شنیدی، لپات گل انداخت؟» با بی حوصلگی گفتم: «ولم کن ماهدخت! تو دیگه چرا؟» با یه لبخند شیطنت آمیز... یه کم دیگه بهم نزدیکتر شد و گفت: «سمن جونم ... الهی فدات شم ... خاطره ای داری؟ عشقی ... پسری ... جوونی ... کسی ... ؟» دیگه واقعا خندم گرفت... گفتم: «دلت خوشه ها ... این موقع شب ... مثلا فکر کن تو یه معشوق داشته باشی مال یه شهری باشه، خاطرخواه همه مردم اون شهر میشی؟! شعر نگو بگیر بخواب!» گفت: «پس چی؟ جان ماهدخت برام از احساسی بگو که بهت دست داد! چرا؟» نمیدونستم بهش چی بگم؟ از طرفی هم، خیلی دختر رندی بود ... دلم نمیخواست چیزایی که بابام بهمون یاد داده بود و آثاری که از رفت و آمد به ایران و رشته تخصصی زبان فارسی و ... به کسی بگم! از طرفی هم چنان زل زده بود به قیافم که هر حرفی میزدم، مطمئن بود دارم میپیچونم و ازم قبول نمیکرد! تو فکر بودم که خدایا چی بهش بگم؟! همینجوری که من تردید داشتم که بگم یا نگم؟ و اونم داشت با چشاش منو میخورد... گفتم: «ما مدتی ایران بودیم... قم و تهران و مشهد هم زندگی کردیم... چند بار هم بابام برای تبلیغ و این چیزا به شوش و باغ ملک رفت و آمد میکرد... کلا از فرهنگشون و این چیزا خوشم میاد!» ماهدخت بلای شیطون گفت: «اصل کاری را بگو! اینا را تحویل کسی بده که برق نگاتو نفهمیده باشه! بگو جون ماهدخت! من که قرار نیست به کسی بگم!» دیگه داشتم کلافه میشدم... هر راهی رفتم که توی حرفامون نیاد دنبالم و به یه جای سفت بخوره که دیگه سوال پیچم نکنه، نشد که نشد! تا اینکه تصمیم گرفتم بهش بگم... یواشکی بهش گفتم: «راستشو بخوای توی سالهایی که ایران بودیم، دو تا از داداشام با ایران همکاری میکردند... تا اینکه یه نفرشون شهید شد... همونی که سه سال از من بزرگتر بود و خیلی از نظر روحی بهش وابسته بودم... مجبور شدیم همون ایران خاکش کردیم... قم دفنش کردیم... بخاطر همین وقتی اسم ایران و ایرانی میشنوم، تمام صحنه ها و خاطرات ایران و تشییع غریبونه داداشمو و سوز پدرمو کلی چیزای دیگه یادم میاد... همین...» میدونستم خیلی تیزتر از این حرفهاست... وقتی حرفام تموم شد گفت: «سمن یه سوالی ازت بپرسم راستشو میگی؟» با تعجب گفتم: «دیگه چی میخوای از جونم؟ من که هر چی نمیخواستم بگم، گفتم!» گفت: «حالا قول میدی راستشو بگی یا نه؟» من که دیگه با خودم فکر میکردم همه چیزو گفتم و دیگه چیز خاصی نیست که بخوام بگم و بعدا برام دردسر بشه، گفتم: «بگو! باشه.» لبش را آروم نزدیک گوشام کرد و گفت: «سمن! جان من راستشو بگو ... داداشات از بچه های «سپاه قدس» بودند؟!» به محضی که کلمه «سپاه قدس» ازش شنیدم، مثل این بود که یه سطح آب یخ ریخته باشن روی سر تا پاهام! دیگه نمیدونستم چیکار کنم؟ سوتی بدی داده بودم! اینقدر بد که حتی دیگه نمیشد جمعش کرد! تا لب وا کردم که بگم نمیدونم! نوک انگشت اشارش را گذاشت روی لبام و فورا گفت: «نگو نمیدونم که اصلا باورم نمیشه! راستشو بگو... نمیخوام که بخورمت! منم مثل تو گرفتار در و دیوار لعنتی این بندم!» دیگه واقعا غافلگیر شده بودم... نذاشت از شنیدن صدای مناجات اونا کیف و کوک کنم... از همین احساس لذتم استفاده کرد و حتی شناسنامه کس و کارم را داشت درمیاورد! @rooyannews
هدایت شده از مهدی زین الدین
🏴 هو الباقی ▪️ با نهایت تأسف و تأثر درگذشت مرحوم "حاج محمد صالحی" برادر آقایان حاج احمد و محمود صالحی و پدرخانم برادر بسیجی عبدالحسین صالحی را به اطلاع همشهریان و دوستان عزیز می‌رسانیم و خدمت این عزیزان تسلیت عرض می‌نمائیم ⚠️ (پایگاه مقاومت ثارالله شهر رویان) 🔻ایشان براثر بیماری سلطان دار فانی را وداع کردند.🔻 ⚘شادی روحش قرائت نمایید "صلوات" و "فاتحه" 💠کانال خبری شهر رویان در ایتا @rooyannews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷پیام تبریک و تشکر حجت السلام والمسلمین صادقی 💠ایشان ضمن تبریک روز جوان بیان داشتند: توصیه بنده به عنوان خادم شما عزیزان این است که در خانه بمانید و مسائل بهداشتی را رعایت کنید تا ان شاءالله این بیماری منحوس از بین برود. در پایان تشکر میکنم از جوانان بسیجی پایگاه ثارالله بخاطر تلاش قابل تقدیرشان در امر ضد عفونی خانه ها وخیابان های شهر رویان خدا قوت🎗 و السلام علیکم و رحمه الله ✔️کانال خبری شهر رویان در ایتا @rooyannews
4_5789378390431631866.mp3
20.44M
🎙مناجات شعبانیه با نوای حاج میثم مطیعی امام خمینی(ره): 🔹این کمال انقطاع، خروج از منزل خود و خودی و هرچه و هر کس، و پیوستن به او است و گسستن از غیر، و هبه ای الهی است به اولیای خلص پس از صعق حاصل از جلال که دنبال گوشه چشم نشان دادن او است و لا حظته... و ابصار قلوب تا به ضیاء نظره او نور نیابد، حجب نور خرق نشود و تا این حجب باقی است، راهی به معدن عظمت نیست و ارواح تعلق به عز قدس را درنیبندد و مرتبت تدلی حاصل نیاید ثم دنی فتدلی. ادنی از این، فنای مطلق و وصول مطلق است. 💠صحیفه امام جلد ۱۸ صفحه ۴۴۴ ✅ @rooyannews
هدایت شده از  رویان نیوز
♦️با هم دعای فرج را هرشب برای سلامتی و فرج آقا امام زمان(عج) می‌خوانیم 🔹با قرائت دعای فرج به این جمع میلیونی بپیوندیم @rooyannews
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صبح است و دلا هر آنچه می خواهی هست؛ بر سفرۀ گستردۀ الطافِ خدا... سلام دوستان گرامی صبحتون بخیر @rooyannews
♦️تعطیلی تمامی مراکز آموزشی تا دو هفته آینده وزیر آموزش و پرورش: 🔹تعطیلی تمامی مراکز آموزشی تا دو هفته آینده ادامه پیدا می‌کند. 🔹در این دو هفته مجددا شرایط را ارزیابی کنیم و متناسب با وضعیت پس از پایان این دو هفته تصمیم‌گیری در مورد نحوه ادامه سال تحصیلی انجام خواهد شد. 🔹به خانواده ها اطمینان و آرامش می‌دهیم که نگران سال تحصیلی فرزندانشان نباشند زیرا قطعا متناسب با محتوای آموزش داده شده هماهنگی‌های لازم به عمل خواهد آمد. @rooyannews
🔺قول وزیر بهداشت در مجلس:تا پایان اردیبهشت کرونا را مهار می کنیم 🔹نمکی: انشالله تا آخر اردیبهشت ماه به مهار ویروس کرونا خواهیم رسید. 🔹امروز، روز ریشه‌یابی منشأ بیماری کرونا نیست بلکه روز مبارزه تمام عیار با این ویروس است. 🔹برای ما از قبل مشخص بود که یک ویروس کشور و مردم ما را گرفتار خواهد کرد/ فارس @rooyannews
اوخواهد آمد..... @rooyannews
پارسا خائف ستاره مستعد ((دربرنامه عصرجدید)) سرخی سیب 👇👇
AUD-20200323-WA0214.mp3
10.09M
با صدای نوجوان خوش صدای موسیقی ایرانی🇮🇷 @rooyannews