لا موثر فی الوجود الا الله:
📄 عنْ أَبِي عَبْدِاللهِ(ع) قَالَ: مَنْ نَظَرَ إِلى أَبَوَيْهِ نَظَرَ مَاقِت وَهُمَا ظَالِمَانِ لَهُ، لَمْ يَقْبَلِ اللهُ لَهُ صَلاةً
✍️ امام صادق(ع) فرمود: كسى كه به پدر و مادرش با خشم و كينه نگاه كند، حتى اگر آنان نسبت به او ستمگر باشند، خداوند هيچ نمازى را از او نمى پذيرد.
📘اصول کافی
#حدیث_روز
#ره_توشه_عاشقی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
👉 @sulok_shohada
💠 #شخصیت_ابراهیم 💠
#دغدغهمردم
🌸قرار بود صبح زود با هم به جايي برويم. مي دانستم كار مهمي دارد. اما ابراهيم از من خواست به منزل يكي از سادات محل برويم. تا ظهر وقت ما گرفته شد. نمي دانستم چرا ابراهيم به اين پيرمرد سيد التماس مي كند! ماجرا از اين قرار بود كه پسر او، سيگار كشيده بود و پدر او را از خانه بيرون كرده بود. حالا ابراهيم آمده بود تا اين خانواده مومن را آشتي دهد. سرانجام توانست دل پدر را نرم كند. او براي تمام مردم محل اينگونه بود.
📙 سلام بر ابراهیم
@sulok_shohada
•••••••••••••••••••••••••••••••
💠من نوکر شما بسیجیها هستم💠
آن وقتها حسن رو به قیافه نمیشناختم فقط این طرف و آن طرف چیزهایی دربارهش شنیده بودم، چند ساعتی بود که در محوطه دیدبانی بود و هی دستور میداد و سازماندهی میکرد، من هم که اعصابم خیلی بجا نبود، از این همه جنب و جوش او به ستوه آمدم، آخر سر کفری شدم و از آن بالا داد زدم سرش: "ببینم تو اصلا کی هستی که این قدر به پرو پای بچهها میپیچی و سین جیمشان میکنی؟"
سرش رو بلند کرد، نگاهی به من انداخت، لبخندی زد و خیلی آروم جواب داد: "من نوکر شما بسیجیها هستم!"
🌷 #شهید_حسن_باقری
@sulok_shohada
•••••••••••••••••••••••••••••••
#زیباترین_شهادت🌷
🌺ابراهیم می گفت:
اگه جایی بمانی که
⇜دست احدی بهت نرسه
⇜کسی تو رو #نشناسه
🌾خودت باشی و آقا، #مولا هم بیاد سرتو روی دامن بگیره
این #خوشگلترین_شهادته
🔸تو پلاکت را دادی که گمنام شوی
🔹من دویدم که نامدار شوم
🌾حالا من مانده ام زیر خروارها فراموشی و نام_تو در دل تمام انسانها
#شهید_ابراهیم_هادی
🆔 @sulok_shohada
#امام_زمانم 🍃
💠هیچڪس به من نگفت:
که دعای ما در فرج شما اثر دارد و آن را نزدیک می کند، نمی دانستم که شما دعا کردنمان را دوست داری و فرموده ای: که خیلی برای فرج من دعا کنید.
🌸به ما نرسید که راز فرج و ظهورت در دعای شب و روز ما
نهفته است و تا دستان تک تک ما آسمانی نشود و چشمانمان
از اشک، بارانی نگردد تو نمی آیی.
🍃اگر به من گفته بودند که به آیت بصیرت ، بهاء الدینی بزرگوار سفارش کرده ای که در قنوت نمازش «اللهم کن
لولیک...» را زمزمه کند ، ما هم از همان دوران نوجوانی قنوتمان را زیبا می خواندیم.
🌱خیلی دیر فهمیدم که بعد از هر نماز دعای مستجاب دارم که می توانم با آن ، یک سنگ از سر راه ظهورت بردارم.
ای کاش در نوجوانی می فهمیدم که چقدر دوست داری من لب به دعا بگشایم و آمدنت را زمزمه گر باشم تا سهمی هر چند کوچک در شادی دیگران داشته باشم.
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ز پشت پرده غیبت به ما نظر دارد
#اللهم عجل لولیک الفرج ❤
@sulok_shohada
•••••••••••••••••••••••••••••••
💠نمونهای از #نهیازمنکر
🌷شهیـد #ابراهیـمهـادی
🔹یکی از رفقای ابراهیم گرفتار #چشم_چرانی بود و مرتب به دنبال اعمال و رفتار غیر اخلاقی میگشت.چند نفر از دوستانش با داد زدن و قهرکردن نتوانسته بودند #رفتار او را تغییردهند.
🔸در آن شرایط که کمتر کسی او را تحویل میگرفت، #ابراهیم خیلی با او گرم گرفته بود و حتی او را با خودش به زورخانه میآورد? و جلوی بچه های دیگه خیلی به او #احترام میگذاشت.
🔹مدتی بعد شروع کرد بااو #صحبت کردن. ابتدا اون رو #غیرتی کرد و گفت:"اگه کسی به دنبال مادر وخواهر تو راه بیفته و اونها رو #اذیت بکنه چیکار میکنی"
🔸اون پسر با عصبانیت گفت: "چشماش رو در مییارم". #ابراهیم خیلی آروم گفت:"خُب پسر، تو که برای #ناموس خودت اینقدر غیرت داری چراهمون کار اشتباه رو انجام میدی...
🔹بعد ادامه داد: "ببین اگه قرارباشه هرکی به دنبال #ناموس دیگری باشه که دیگر جامعه از هم میپاشه و سنگ روی سنگ بند نمیشه"
🔸 بعد ابراهیم از #حرام بودن نگاه به نامحرم حرف زد و کلی دلیل دیگه آورد و اون پسر تأیید میکرد?. بعد هم گفت: "تصمیم خودت رو بگیر اگه میخوای با ما #رفیق باشی باید این گناه رو ترک کنی "
🔹 #برخوردخوب و دلائلی که ابراهیم برای او آورد باعث تغییر کلی در #رفتارش شد و او را به یکی از بچههای خوب محل تبدیل کرد.
🔸این پسر #نمونهای از افراد بسیاری است که ابراهیم با برخورد خوب واستدلال و صحبت کردن های #به_موقع آنها را متحول کرده بود. #نام این پسرهم اکنون بر روی یکی از کوچههای محله نقش بسته است.
#شهیدابراهیم_هادی
🌹 @sulok_shohada
🔻ابراهيم مطمئن بود كه دفاع مقدس محلي براي رسيدن به مقصود و سعادت و كمال انساني است. براي همين هر جا ميرفت از شهدا ميگفت.
🔸از رزمنده ها و بچه هاي جنگ تعريـف ميكرد. اخلاق و رفتارش هــم روز به روز تغيير ميكرد و معنويتر ميشد.
🔺در همان مقر اندرزگو معمولا دو ســه ساعت اول شب را ميخوابيد و بعد بيرون ميرفت! موقع اذان برميگشت و براي نماز صبح بچه ها را صدا ميزد. با خودم گفتم: ابراهيم مدتي است كه شبها اينجا نميماند!؟
🔹يك شــب به دنبال ابراهيم رفتم. ديدم براي خواب به آشــپزخانه مقر سپاه رفت. فردا از پيرمردي كه داخل آشپزخانه كار ميكرد پرس وجوكردم. فهميدم كه بچهه اي آشپزخانه همگي اهل نمازشب هستند.
@sulok_shohada
•••••••••••••••••••••••••••••••