May 11
یه روزی روزگاری
یه دشمنِ خیلی بد
با کارای ترسناکش
داشت سمت ما میومد
این دشمن داعشی
دشمن بچهها بود
شاگرد اسرائیل و
نوکر آمریکا بود
مردای مرد این خاک
رفتن به جنگ دشمن
تا بچهها و مردم
باز بتونن بخندن
یه چندسالی طول کشید
ولی کشتنش آخر
خنده دوباره برگشت
رو لبای هر نفر
اونی که دشمنو کشت
یه مرد باخدا بود
یه مرد جنگی، اما
عاشق بچهها بود
صداش میکردن عمو
عموی ایرانیا
میدونی کی رو میگم؟
عمو قاسم ماها
آمریکا ناراحت شد
که با داعش جنگیدن،
ناراحت شد از این که،
بچهها باز خندیدن
با اسرائیل غاصب
باز نقشه ای کشیدن
یه کار ظالمانه
تقاصشم پس میدن
آره عزیز قلبم
دشمن نامرد ما
که خیلی ترسیده بود
از شادی بچهها
تصمیم گرفتش آخر،
به قتل این جوون مَرد
یه شب که ما خواب بودیم
عمومونو شهید کرد:)
چندسالی بعدش گذشت
دشمن پست و پلشت
دید هنوزم عمومون
هرساله مهمون داره
عکس قشنگش رو، هر
کوچه و میدون داره
دید هنوزم دلامون
پر از عشق خدا هست
شادی و خنده هنوز
تو دل بچهها هست
دید که شما بچهها
خیلی قوی تر شدین
نترسیدین از دشمن
خیلی دلاور شدین
دوباره ناراحت شد
نقشه کشید دوباره:
چجوری ترس رو توی
نگاهمون بیاره
کنار قبر عمو
یه بمب گذاشت برامون
تا که بترسیم و باز
نریم پیش عموجون
با این حمله دشمن
شهید شدن خیلیا
باباها و مامانا
با خیلی از بچهها
فرشته ها اومدن
دوباره بچههامون
از بغل فرشته
میخندیدن برامون:)
میون این شهیدا
یه ماه کوچولو بود
از اون بالا میخندید
که رفت پیش خدا زود
یه دختر دو ساله
با کاپشن صورتی
بدون درد و غصه
بدون ناراحتی
توی بهشت خدا
با گلای سرخ و زرد
پیش عمو قاسمش
با خنده بازی میکرد...
برای ریحانه، شهیده دوساله کاپشن صورتی...
✍🏻 بُشریٰ
این تیکه آیه "لا إكراه في الدين" شده علامت حاکم بزرگ برا مذهبیون صورتی!
هرجا دین به مذاقشون خوش نیاد سریع میگن خدا خودش گفته لا اکراه فی الدین!
اولا که آیات قرآن رو هیچوقت نمیشه بدون نگاه به قبل و بعد و شأن نزول ترجمه کرد؛ چه برسه به این که اصلا تیکه ای از آیه ست نه حتی یه آیه کامل!
ثانیا نه تنها قبل و بعد آیه رو باید دید، بلکه آیات قرآن مفسر همدیگه هستن و باید با استفاده از آیات دیگه منظور رو متوجه شد.
حالا اول به بخش اول میپردازیم.
بذارید یه بار آیه رو با ادامه ش بخونیم:
لا إكراه في الدين
خب تا اینجاش که فهمیدیم. تو پذیرش دین اجباری در کار نیست.
حالا چرا؟
قد تبيّن الرّشد من الغي!
چون راه درست از راه انحراف و خطا روشن شده!
پس دلیل نبودن اجبار اینه که آقا قضیه روشنه. خودت بدبخت میشی! حالا اگه نمیخوای قبول کنی نکن!
فمن يكفر بالطاغوت و يؤمن بالله فقد استمسك بالعروة الوثقى لاانفصام لها
اما بدون اونی که به غیر خدا کافر شد و ایمان به خدا آورد(حالا با مراتب توحید که قبلا گفتیم قیاس کنید اینو)، کسیه که به دستآویز محکم و ناگسستنی خدا چنگ زده.
پس اینجا میبینیم در واقع این لا اکراه فی الدین بعد از اینه که راه نشون داده شد، چاه نشون داده شد، بشارت و انذار انجام شد، حالا دیگه هرجور خودت میدونی! در واقع این جمله اینجا جایگاه و جنبه #تهدید داره نه این که هرجور راحتی زندگی کن و خدا راضیه!
حالا بریم از زاویه دوم نگاه کنیم.
حتی اگه این نگاه تهدیدی آیه رو نبینیم و فرض محال بگیریم که آیه فقط اطلاع داده که اکراهی تو پذیرش دین نیست، درمورد پذیرش اصل دین بوده! نه درمورد احکام! وقتی اصل دین رو پذیرفتی دیگه احکامش انتخاب تو نیست:
أفتؤمنون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض؟! فما جزاء من يفعل ذلك منكم إلا خزي في الحياة الدنيا! و يوم القيامة يردّون إلى أشدّ العذاب!
ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻮﺭﺍﺕ ﻛﺘﺎﺏ ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﻳﺪ، ﻭ ﺑﻪ بعضی دیگر ﻛﺎﻓﺮ میﺷﻮﻳﺪ؟! ﺑﺮﺍی کسی ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ (ﺗﺒﻌﻴﺾ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﺣﻜﺎم ﻭ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ الهی) ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﻫﺪ، ﺟﺰ رسوایی ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺎﻥ چیزی ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﻴﺰ ﺑﻪ ﺷﺪﻳﺪﺗﺮﻳﻦ ﻋﺬﺍبها ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ میشوند.
پس صورتی های عزیز! لطف کنید دفعه بعدی که خواستید دین و احکام الهی رو زیر سؤال ببرید، از چیزی غیر از کتاب خدا مایه بذارید:))
هدایت شده از مطالبات
📊 داده نگار | کدام کشورهای دنیا رأی اجباری دارند؟!
#به_نفع_ملت_ایران
🇮🇷 نماینده تراز
@namayandehtaraz
#آیه_روزانه
يا أيها النبي!
إذا جاءك المؤمنات
يبايعنك على أن:
١- لا يشركن بالله شيئا
٢- و لا يسرقن
٣- و لا يزنين
٤- و لا يقتلن أولادهن
٥- و لا يأتين ببهتان يفترينه بين أيديهن و أرجلهن
٦- و لا يعصينك في معروف،
فبايعهن واستغفر لهن الله!...
إنّ الله غفور رحيم...
الممتحنة ١٢
عهدی که زنان برای مسلمون و مؤمن شدن باید با پیامبر میبستن چی بود؟
۱- کسی و چیزی رو شریک خدا نکنن
۲- دزدی نکنن
۳- زنا و اعمال خلاف عفت انجام ندن
۴- بچههاشونو به قتل نرسونن! (بله انجام ندادن سقط جنین عضو شروط اولیه ایمان بوده!)
۵- تهمت و بهتان و افترا به دیگران نزنن
۶- و با امر پیامبر در خیرات مخالفت نکنن
هدایت شده از مـاهــ نشان💫 🇵🇸🕊️
بسم رب الشهداء والصدیقین
مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا
کربلا، تنها یک قطعهٔ خاک نیست، کربلا، جغرافیای نامحدود این تاریخ گستردهاست. و لشکر حسین(علیهالسلام) پیوسته در حال لبیک به فریاد هل من ناصر او.
آری، فریاد هل من ناصر حسین(علیهالسلام) پیوسته در همهمهٔ جنون انگیز تاریخ میچرخد و خوشا آنانکه دلهایشان، به خاطر جهاد پیوستهٔ در راه خدا، گیرای طنین دل نشین حسین(علیه السلام) است.
خواهر بسیجی، فاطمه آقازاده، پیوستن پدر مجاهدت را به سیل عاشقان اباعبدالله علیه السلام تبریک و تسلیت عرض میکنیم.
و از خداوند متعال، برای شما و همهٔ مجاهدان راه خدا، طلب صبر و استقامت داریم.
۳۰ام دی ماه ۱۴۰۲ هجری شمسی
بسیج دانشجویی دانشگاه قم
🇮🇷@Bkh_Qom
هدایت شده از آنــــ روز | (:
صبح خبر رو خوندم، صرفاً خبر بود، اسم نداشت
ظهر گفتند که فرمانده بخش اطلاعات سپاه رو شهید کردن، حواسم به بخش اطلاعات جلب شد و ...
بعدش اسامی اومد، گفتم عه، یه فامیلی آشنا، از کنارش رد شدم
شب یکی ازم پرسید که مطمئنی، این بابای فاطمهٔ خودمون نیست؟ حساس شدم، متوجه شدم خودشه و ماجرا شروع شد...
هدایت شده از آنــــ روز | (:
اولش شاید یه اسم معمولی که بخوام بخونم هم نبود...
صبح دوستم وقتی خبر رو خوند، گفت: من دیگه نمیکشم،
شاید نگران بود، نگران جنگ
جوابش رو دادم: که ما از این بدترهاش رو هم کشیدیم
نگران جنگ نبودم، فعلاً هم نیستم، اطمینان قلبی دارم که وقتش هنوز نرسیده...
هنوز، گاهگاهی اسمی زیرنویس میشه، گاهی همون هم بیان نمیشه، که فلانی شهید شد، امروز به خاطر امنیت این اتفاق افتاد، دیروز تشییع فلان شهید بود و...
راحت میگذریم، شاید بمونیم و فاتحهای و احترامی بگذاریم، ولی اغلب فقط یه اسمه، میگذریم...
هدایت شده از آنــــ روز | (:
ولی امشب دیگه فقط یه اسم نشد...
بابای دوستمون بود
اونم نه یه آدم معمولی،
یه دختر پر جنب و جوش
که زمین و زمان رو به هم میدوخت برای زنده نگه داشتن یاد شهدا
همش لحظه لحظه خاطراتی که ازش دارم رو یادم مییاد و...
میفهمم واقعاً خانوادهٔ شهید بودن رو به کسی نمیدن...
دیگه شهید برام فقط یه اسم نیست
یه هویته
یه پدره
پدرِ یه مبارز، یه مجاهد، یه زینب
پشت هر اسم شهیدی، کلی ماجرا خوابیده
اسم شهید، فقط اسم نیست، یه مَرده، یه پدر، یه زندگی، یه خانواده، یه داستان
که میرن تا داستان جمهوری اسلامی ایران دنبالهدار باشه
میرن که...
شهدا فقط یه اسم نیستن، انبوهی روایتن...
روز اولی که با فاطمه آشنا شدم، فامیلیش برام جالب بود: آقازاده!
ولی فکر نمیکردم یه روز این کلمه فقط فامیلیش نباشه، بشه صفتش..
نزدیک روز پدره.. و پدری رو از دست داد که واقعا آقا بود و آقازاده بودن برازنده بچههاش..
فاطمه پیگیرترینِ بچههای پایگاه بوده همیشه برا کار شهدا...
امروز که داشتم اسامی شهدارو میدیدم، دوباره به همین اسم آشنا برخوردم
مثل هربار که خبر شهادت یه آشنا میاد، نگران شدم و رفتم به گشتن که مطمئن بشم..
از دونه دونه بچهها پرسیدم..
و خودش بود..
آقازاده بود و آقازاده تر شد..💔