eitaa logo
💡روشنا خراسان شمالی💡
2.2هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
8.1هزار ویدیو
707 فایل
مرکز عملیات فرهنگی انقلاب اسلامی روشنا،پنجره ای به سوی امید،معرفت وبصیرت •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ . ارتباط با مدیر کانال: @Ehsan1366m به کانال روشنا بپیوندید
مشاهده در ایتا
دانلود
چون رهد از دست خود دستی زند، چون جهد از نفس خود رقصی کند/ خاطره سردار سلیمانی از شوق به شهادت شهید حسین همدانی سرادر شهید سلیمانی در بخشی از خاطراتش شوق به شهادت شهید حسین همدانی را اینگونه بیان می‌کند: 🔻من رفتم خدمت آقا (رهبر معظم انقلاب) برای مجوز کاری که ایشان (شهید حسین همدانی) می‌خواست انجام بدهد، برای این رفته بودم مجوز بگیرم، چون آن وقت ما هنوز مجوز اینکه پاسدار داخل میدان ببریم نداشتیم. ما می‌خواستیم که پاسدار ببریم برای اینکه فوعه و کفریا را بتوانیم آزاد بکنیم؛ لذا آمدیم مجوز برای این کار را بگیریم. 🔻شهید همدانی هم چون فرمانده‌ی قرارگاه سیدالشهدا امام حسین (صلوت الله علیه) بود او هم در این کار متولی شد. او وقتی شنید که پاسدارها می‌آیند و پاسدارها باید بیایند و همه‌ی این حرف‌ها، اصلاً _چون خودش سال‌ها اینجا بود_ یک شوقی پیدا کرد. یعنی کلاً هوایی شد و گفت من اصلاً نمی‌مانم و به سمت آنجا آمد. 🔻آخرین لحظه‌ای که من شهید همدانی را دیدم، تقریباً چند ساعت قبل از شهادتش بود. یک حالت جوانی‌ای در او دیدم. من در آن لحظه‌ی آخر که شهید همدانی را دیدم، یک لحظه تکان خوردم. بعداً فهمیدم که او از شهادتش مطلع بوده است. 🔻اینکه می‌گویم در یک شکل جوانی او را دیدم، چون آن حالت خاص را در او ندیده بودم، آن سکوت خاص را، خیلی بشاش و خندان بود؛ خیلی. 🔻آنجا با خنده به من گفت «بیا باهم یک عکسی بگیریم، شاید این آخرین عکس من و تو باشد.» او خیلی اهل این کارها نبود که به چیزی اصرار کند و بخواهد مثلاً عکسی بگیرد؛ چه خودش، چه با کسی. وقتی این حرف را زد من تکان خوردم. خواستم بگویم شما نروید، چون از همان جایی که او می‌خواست برود، من داشتم برمی‌گشتم؛ ولی یک حسی به من گفت، چیزی نیست خبری نیست، لذا چیزی به او نگفتم. 🔻وقتی که این حالت را در شهید همدانی دیدم، این شعر در ذهنم آمد: چون رهد از دست خود دستی زند/ چون جهد از نفس خود رقصی کند من این دست رقص را، این حالت پرواز را، این حالت اشتیاق را، این حالت عروج را در او دیدم. https://eitaa.com/roshana_nkh
⭕️ ماجرای شعر «سایه» برای امام حسین(ع) ابتهاج در بخشی از کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که در سال 1391 منتشر شد و طی آن در گفت و گو با میلاد عظیمی و عاطفه طیه خاطرات زندگی اش را بیان کرد، روایت جالبی را از روز هشتم محرم بیان می کند که در آن شعری با عنوان «اربعین» برای سیدالشهداء(ع) سروده است: «امروز هشتم محرم بود و عصر به خانه سایه رفتیم. سایه مغموم بود و از چشم‌هایش معلوم بود گریه کرده. عاطفه گفت: «بازم شیطونی کردین؟» سایه خندید. پرسیدم «اتفاقی افتاده؟» - نه! شما می‌دونین که تلویزیون همیشه جلوم روشنه. هر کانالی هم که می‌زنم داره روضه و نوحه نشون می‌ده. من هم گوش می‌کنم و خب گریه‌ام می‌گیره. می‌شینم با اینها گریه می‌کنم. (لبخند می‌زند.) پس از چند دقیقه گپ و گفت، سایه می‌گوید: «سال‌ها پیش یک شعری گفتم به اسم «اربعین» که تمومش نکردم.» با تعجب اصرار می‌کنم شعر را بخواند و می‌خواند: «یا حسین بن علی خون گرم تو هنوز از زمین می‌جوشد هرکجا باغ گل سرخی هست آب از این چشمه خون می‌نوشد. کربلایی است دلم» 🔲 هوشنگ ابتهاج، شاعر نامدار معاصر امروز دار فانی را وداع گفت. https://eitaa.com/roshana_nkh
♦️ماجرای بیانیه عجیب میرحسین موسوی چه بود؟ خبرگزاری تسنیم نوشت: 🔹یکی از سایت‌های مدافع فتنه ۸۸ که معمولاً از خارج از کشور به روزرسانی می‌شود، امروز متنی به نقل از میرحسین موسوی منتشر کرده که محتوای آن بیش از هرچیز انتقاد از جمهوری اسلامی و مدافعان حرم به دلیل مبارزه با داعش و تروریست‌های مسلح در سوریه است! 🔹جنس ساختار جملات و ادبیات به کار رفته در این بیانیه بار دیگر این شبهه را تداعی می‌کند که مانند بسیاری از بیانیه‌های پیشین موسوی، این بار هم عده‌ای در پشت صحنه برای او چنین جملاتی را دیکته کرده و او را مانند وقایع بعد از انتخابات ۸۸ به معرکه‌ای فرستاده‌اند که غیر از اهانت به عاشورا، این بار به حمایت از داعش و حفاظت غیرمستقیم از منافع رژیم صهیونیستی هم کشانده شود. 🔹در شرایطی که از مدت‌ها پیش، اقدامات تسهیل‌گرانه‌ای برای حصر در نظر گرفته شده بود، امّا به نظر می‌رسد آنها که ادامه حصر موسوی را ابزار بهتری برای خود می‌بینند بار دیگر او را در مسیری قرار دادند که نتیجه آن از پیش مشخص است. 🔹موسوی در بیانیه خود به نحو بسیار عجیبی علیه مبارزه با داعش در سوریه و همچنین کمک به گروه‌های مقاومت در یمن علیه جنایت آل سعود و ...موضع‌گیری کرده و حتی در گامی فراتر حزب‌الله لبنان را به باد انتقاد گرفته و در مجموع مقاومت علیه داعش و اسرائیل و آل‌سعود و ... را شوم و کجروی و «جرائم ننگین» خوانده است! 🔹در فراز بسیار عجیب دیگری از این بیانیه، موسوی اهانت‌ وقیحی به سرداران شهید مدافع حرم روا داشته و نوشته است که آن سردار بی‌افتخار جانش در غربت به قربانی مستبدی دیگر تلف شد! https://eitaa.com/roshana_nkh
💬 ‏سال۸۸ میرحسین موسوی شکایت کرد چرا در روزنامه جوان نوشته ایم او سابقه انقلابی ندارد. در دادگاه پاسخ دادم اگر وی غیر از نمایشگاه نقاشی "موش و گربه" در حسینیه ارشاد -آنهم با اسم مستعار- سابقه ای دارد ارائه کند که نکرد. اما شهید همدانی افتخار مبارزه با شاه، صدام و داعش را یکجا داشت. 📍توییت از سید نظام‌الدین موسوی سخنگوی هیئت رئیسه مجلس https://eitaa.com/roshana_nkh
🖼 چقدر هیأت می‌رویم؟ آماری از حضور ایرانی‌ها در اماکن و مراسم‌های مذهبی https://eitaa.com/roshana_nkh
📚 |حماسه امام سجاد(ع) 🔻همین الان چشمتان را ببندید و به این فکر کنید که در افکار عمومی چه تصویری از حضرت امام سجاد(ع) شکل گرفته است! متاسفانه بخش اعظم این تصویر، ایشان را یک شخصیت منزوی و منفعل تصور می‌کنند که پس از حادثه عظیم عاشورا در مدینه و گوشه‌ای از جهان اسلام از وقایع و حوادث منتزع شده و صرفا به عبادت و نیایش مشغول بوده‌اند. 🔹کتاب «حماسه امام سجاد(ع)» به عنوان یک اثر در تشریح سیره امام سجاد(ع) دقیقا در نقطه مقابل این تصور نادرست است. 🔹 مقطع ۳۴ ساله امامت حضرت امام سجاد(ع) که از عصر عاشورا آ؛غاز شد بخش مهمی از تاریخ ۲۵۰ ساله حیات ظلم‌ستیزانه ائمه معصومین(ع) از پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) است. روش و هدایت حضرت زین‌العابدین(ع) در دوران اختناق‌آمیز بنی‌امیه موجب شد تا جمعیت اندک و ضریه دیده تشیع و نیروهای انقلابی آن در مدت زمان کوتاهی در کمتر از یک قرن به جمعیتی انبوه تبدیل شوند و کار به جایی برسد که کمتر از ۴۰ سال بعد از شهادت آن حضرت، جریان قوی و فراگیر تشیع به سرنگونی حکومت بنی‌امیه ختم شود. 🔻«حماسه امام سجاد(ع)» حاوی تحلیل‌های محققانه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره سیره سیاسی امام سجاد(ع) است. این کتاب حاصل سخنرانی‌های متعدد معظم‌له است که با موضوع بررسی سیره امام چهار شیعیان در سال‌های ۱۳۵۲، ۱۳۶۵ و ۱۳۶۱ ایراد شده است. امید که حرکت سیاسی ایشان از سوی عموم جامعه اسلامی به درستی درک شود. https://eitaa.com/roshana_nkh
📖 ماجرای دفتر شعر ابتهاج که چهل سال نزد آیت‌الله خامنه‌ای بود https://eitaa.com/roshana_nkh
📸 اینفوگرافیک| ماهواره خیام چه ویژگی‌هایی دارد؟ https://eitaa.com/roshana_nkh
🔰 شعر هوشنگ ابتهاج درباره امام خمینی 🔸روز 12 بهمن 1357 همزمان با ورود امام خمینی به میهن، روزنامه کیهان در صفحه نخست خود شعری از هوشنگ ابتهاج (ه.ا.سایه) درج کرد که در قالب شعر نو سروده شده بود. کیهان این شعر را در شماره 10627 با تصویرى از نقشه ایران که به صورت مشتى گره کرده برآمده و تبدیل به علامت پیروزى شده و شاخه گلى نیز در میان داشت چاپ کرد. 🔻شعری که هوشنگ ابتهاج به مناسبت بازگشت امام خمینی به کشور در 12 بهمن 1357 سرود بدین شرح است: در بگشایید شمع بیارید عود بسوزید پرده به یکسو زنید از رخ مهتاب شاید این از غبار راه رسیده آن سفرى همنشین گمشده باشد ه ـ ا ـ سایه https://eitaa.com/roshana_nkh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در مکتب حسین(علیه السلام) قصه، قصه ی گذشتن از لذت هاست.... تو کجای ماجرا ایستاده ای؟! https://eitaa.com/roshana_nkh
📝عقیق امید 🔻ماه‌های فتنه‌ی ۸۸ تازه تمام شده بود که با پیگیری‌هایم برای گفتگو با بسیجی‌ها و سپاهی‌های فعال در مهار آشوب‌های فتنه، به امید رسیدم؛ بسیجیِ ۲۱ ساله‌ای که بیناییِ یک چشمش را پیاده نظامِ فتنه، ۳۰ خرداد ۸۸ با پرتاب آجر از نزدیک، از او گرفته بود. در بخشی از مصاحبه‌ام از مشکلات او پس از طی دوره نقاهت پرسیدم. گرچه از راه انتخابی‌اش پشیمان نبود و پس از دوران نقاهت هم به میدان مهار فتنه بازگشته بود، اما از فرمانده بسیج ناحیه‌اش و سپاه تهران گلایه کرد: "در مورد هزینه عمل، الحمدلله مشکلی نبود و سپاه همه را پرداخت کرد. اما مشکل اصلی این است که من شغلم را از دست دادم. من کارهای ساختمانی سنگینی انجام می‌دادم. دکتر به من گفت که نباید جسم سنگین بلند کنم. به همین دلیل دیگر نشد که بروم سرکار. قرار بر این بود طبق روال معمول، از طرف سپاه به من بیمه بیکاری تعلق بگیرد که متأسفانه این اتفاق نیفتاد. من به فرمانده حوزه، به فرمانده ناحیه، به جانشین، به شخص سردار همدانی نامه دادم، حتی چند وقت پیش به سردار عزیز جعفری هم نامه زدم، اما متأسفانه هنوز مشکلات من حل نشده است. حالا سردردهای شدید دارم. به خاطر درد چشمم دیر وقت می‌خوابم. اینها دیگر عادت شده است. دکتر هم رفتم، می‌گوید همین است دیگر!" 🔻مصاحبه‌ام با امید، تیر ۸۹ در روزنامه‌ی جوان منتشر شد. فکر می‌کردم گلایه‌هایش از فرماندهان ارشد سپاه حذف شود که نشد. خبری هم نشد از هیچ‌کس... با خودم گفتم فرماندهان سپاه اصلاً مگر وقت خواندن مصاحبه‌های ما را هم دارند! 🔻از امید هم دیگر خبری نداشتم تا اواخر سال ۹۷ که به من زنگ زد و تعجب کردم. گفت اگر بشود بیاید روزنامه و یک کار کوچکی با من دارد. قرار گذاشتیم. آمد؛ هنوز همان‌قدر محجوب و متین و متواضع، و همان‌قدر انقلابی. بالا نیامد و من رفتم پایین. گفت کار کوچکی دارد و کوچک هم بود بسته‌ای که از جیبش درآورد؛ بازش کرد، یک نگین یاسی رنگ... گفت عقیق اصل یمنی‌ست، دوستانم از یمن آورده‌اند. من برای شما آوردم، تشکر بابت آن مصاحبه... من متعجب نگاهش می‌کردم. ما باید ممنون او می‌بودیم که با ما حرف زد! 🔻امید دلیل تشکرش را گفت؛ گفت بعد از آن مصاحبه، سردار (حسین) همدانی دعوتم کرد و اول گلایه‌ای پدرانه که حرف‌هایت را در روزنامه را می‌زنی، خب به خودمان می‌گفتی... بعد هم دلجویی کرده، پای حرف‌های امید نشسته و دستور پیگیری مشکلات این جانباز کم سن و سال فتنه را داده و کارهایش را راه انداخته است. 🔻امید وقتی این‌ها برایم تعریف کرد که سردار عزیز ما دیگر در این دنیا نبود. صبح جمعه‌ای بود پاییز سال ۹۴، میانه‌ی مهرماه که خبر آمد سردار حسین همدانی در سوریه آسمانی شده است. روزی تلخ که ما در خود شکستیم و باریدیم. 🔻۱۶ مهر سالگرد آسمانی شدن اوست، شهادت حبیب انقلاب؛ و من یادم افتاد که سردار، بی گلایه به روزنامه، پیگیر گلایه‌های یک جوان بسیجی شد و کارش را راه انداخت. سالگردش بهانه‌ای شد تا قصه‌ی عقیق یمنی‌ام‌ را هم بنویسم. از این‌ همه سال روزنامه‌نگاری، دعای این بسیجی شاید برایم بماند. 🔻و بعد فکر کنم چقدر از مسئولین ما همزمان سعه‌ی صدر شنیدن گلایه و تعهد پیگیری مشکلات مطرح شده را دارند تا برایمان عقیق‌های امید بکارند؟ یا زنگ می‌زنند گلایه می‌کنند که چرا فلان مطلب نوشته شد و یا می‌خوانند و می‌گذرند و اعتنایی هم ندارند و یا اصلاً نمی‌خوانند! 🔻پی‌نوشت: از امید خالقی در مصاحبه حسش به ضاربی را که آجر انداخته بود، پرسیدم. گفت من که ندیدم چه کسی بود، اما همان شب حلالش کردم؛ هموطن من بود، فریبش داده بودند... https://eitaa.com/roshana_nkh