eitaa logo
روشنایی_مومنی
450 دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
9.2هزار ویدیو
1.6هزار فایل
روشنایی مسایل مهم و مطالب آموزنده به سوالات شرعی پاسخ داده میشود ارتباط با مدیر کانال ۰۹۳۵۹۴۵۶۲۳۳ تبلیغ و تبادل ۰۹۳۵۹۴۵۶۲۳۳ @fb_girll هرگونه کپی برداری جایز است لینک کانال عمومی @roshanaie_momenie
مشاهده در ایتا
دانلود
🌕❤عدالت حضرت علی(ع) مرد مسیحی را مسلمان کرد❤🌕 🌸در زمان خلافت امام على (علیه السلام) در کوفه، زره آن حضرت گم شد. ❤پس از چندى در نزد یک مرد مسیحى پیدا شد. على (علیه‌السلام) او را به محضر قاضى برد و اقامه دعوى کرد که این زره از آن من است، نه آن را فروخته‏‌ام و نه به کسى بخشیده‏‌ام و اکنون آن را در نزد این مرد یافته‏‌ام. ⚖ قاضى به مسیحى گفت: خلیفه ادعاى خود را اظهار کرد، تو چه مى‏‌گویى؟ او گفت: این زره مال خود من است و درعین‌حال گفته مقام خلافت را تکذیب نمى‏‌کنم (ممکن است خلیفه اشتباه کرده باشد). 👤قاضى رو کرد به على (علیه‌السلام) و گفت: تو مدعى هستى و این شخص منکر است، علی‌هذا بر تو است که شاهد بر مدعاى خود بیاورى. ❣على (علیه‌السلام) خندید و فرمود: قاضى راست مى‌‏گوید، اکنون مى‌‏بایست که من شاهد بیاورم، ولى من شاهد ندارم. 👤 قاضى روى این اصل که مدعى شاهد ندارد، به نفع مسیحى حکم کرد و او هم زره را برداشت و روان شد. 🌸🍃مرد مسیحى که خود بهتر مى‏‌دانست که زره مال کیست، پس‌ازآنکه چند گامى پیمود وجدانش مرتعش شد و برگشت، گفت: این طرز حکومت و رفتار از نوع رفتارهاى بشر عادى نیست، از نوع حکومت انبیاست و اقرار کرد که زره از على (علیه‌السلام) است. 🌹🍃طولى نکشید او را دیدند مسلمان شده و با شوق و ایمان در زیر پرچم على🇮🇷 (علیه‌السلام) در جنگ نهروان🏹⚔ مى‏‌جنگد.
🌼 آیت الله بهجت (ره): ‌ امام زمان در قلب های شماست، مواظب باشید بیرونش نکنید.
🚨 دولت هند در مقابل هندوهای افراطی بایستد رهبر معظم انقلاب: قلب مسلمانان جهان از کشتار مسلمانان در هند جریحه دار است. دولت هند باید در مقابل هندوهای افراطی و احزاب طرفدار آنها بایستد و با توقف کشتار مسلمانان، از انزوای خود در جهان اسلام جلوگیری کند.
توییت جنبش مصاف : روزگار عجیبی است! یکی از فقر و گرانی فریاد استغاثه اش به آسمان رسیده دیگری از ترس بیماری مضطر گشته آن یکی مانند مادران هندی و یمنی و سوری جان کودکش به خطر افتاده... مضطر شویم قبل از آنکه مضطرمان کنند این دنیا بدون امام زمان (عج) روی آرامش را نخواهد دید
🌙 فضیلت اللیالی‌‌البیض به نقل از کتاب اقبال‌الاعمال (سید ابن‌طاووس) 🔻از امام صادق علیه‌السلام روایت شده است: ✅ سه ماه به این امت عطا شده که به هیچ امتی داده نشده است: ماه رجب، شعبان و رمضان؛ ✅ سه شب که به هیچ امتی عطا نشده است: شب سیزدهم، چهاردهم و پانردهم این ماه‌ها؛ ✅ سه سوره که به هیچ امتی داده نشده است: سوره یس، ملک و توحید. هرکه این سه‌‌ها را باهم جمع کند، برترین‌های عطا‌شده‌ها را به این امت جمع کرده است؛ به این صورت که: ✅در شب سیزدهم دو رکعت نماز که در هر رکعت پس از حمد، این سه سوره را بخواند؛ ✅در شب چهاردهم چهار رکعت نماز که در هر رکعت پس از حمد، این سه سوره را بخواند؛ ✅در شب پانزدهم شش رکعت نماز که در هر رکعت پس از حمد، این سه سوره را بخواند. 🔅پس هرکه چنین کند به فضل این سه ماه دست می‌یابد و تمام گناهانش، جز شرک، آمرزیده می‌شود. 📚 اقبال‌الاعمال، ج٢، ص۶۵۵ 🔻هركس سه روز وسط ماه رجب، يعنى سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم آن را روزه بدارد و در شب‌هاى آن شب‌خيزى كند: 🔹به خدايى كه به حق مرا برانگيخت سوگند، با توبه‌ى خالصانه از دنيا مى‌رود و در برابر هر روز روزه، هفتاد گناه كبيره‌ى او آمرزيده مى‌گردد 🔹و هفتاد حاجت او هنگام هراس بزرگ‌تر [روز قيامت]و هفتاد حاجت ديگر هنگام وارد شدن به قبر و هفتاد حاجت ديگر هنگام بيرون آمدن از قبر 🔹و هفتاد حاجت ديگر هنگامى كه ترازوى سنجش اعمال نهاده مى‌شود و هفتاد حاجت ديگر او در كنار [پل]صراط برآورده مى‌شود و در برابر هر روز، گويى كه هفتاد تن از فرزندان حضرت اسماعيل را از بردگى آزاد كرده است 🔹و گويى كه هفتاد هزار بار قرآن را ختم كرده و هفتاد سال در راه خدا مرزبانى كرده و هفتاد پل در راه خدا ساخته است 🔹و نيز از هفتاد تن از افراد خانواده‌اش كه آتش جهنم بر آن‌ها واجب گرديده، شفاعت مى‌كند و هفتاد هزار شهر در بهشت‌هاى فردوس براى او ساخته مى‌شود، شهرهايى كه در هر يك هفتاد هزار كاخ و در هر كاخ هزار حورى است و هر حورى هزار خادم دارد. ✳️ [همچنبن] هركس ايام بيض ماه رجب را روزه بدارد، خداوند در برابر روزه‌ى هر روز، روزه و شب‌خيزى يك سال را براى او مى‌نويسد و در روز قيامت در جايگاه ايمنان مى‌ايستد.
🔴🔴بزرگ ترین قرارگاه سایبری حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در ایتا راه اندازی شد.
❇️آیت الله بهجت: 💠همه می دانیم که رضای خداوندِ اجلّ - با آنکه غنّی بالذّات و احتیاج به ایمان بندگان و لوازم ایمان آنها ندارد - در این است [که ]: بندگان همیشه در مقام تقرب به او باشند. پس می دانیم که برای [ به جهت ]حاجت بندگان به تقرّب به مبدء الطاف و به ادامه تقرّب [خداوند]، محبت به یاد او ادامه یاد او دارد. پس می دانیم به درجه اشتغال به یاد او، انتفاع ما از تقرّبِ به او خواهد بود. و در طاعت و خدمت او هر قدر کوشا باشیم به همان درجه مقرِّب و منتفع و به قرب خواهیم بود، و فرق بین ما و سلمان -سلام الله علیه- در درجه طاعت و یاد او که مؤثر در درجه قرب ما است خواهد بود. و آنچه می دانیم که اعمالی در دنیا محلّ ابتلاء ما خواهد شد، باید بدانیم؛ که آنها هر کدام مورد رضای خداست، ایضاً خدمت و عبادت و طاعتِ او محسوب است. پس باید بدانیم که هدف باید این باشد که تمام عمر، صرف در یاد خدا و طاعت او و عبادت، باید باشد تا به آخرین درجه قربِ مستعدِّ خودمان برسیم، و گرنه بعد از آنکه دیدیم بعضی، به مقامات عالیه رسیدند و ما بی جهت عقب ماندیم پشیمان خواهیم شد. وَفَّقَنَا اللّهُ لِتَرْکِ الْإِشْتِغالِ بِغَیْرِ رِضاهُ، بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعیَن.
خاطره ای شنیدنی از استاد ادب پارسی "شفیعی کدکنی" : چند روزی به آمدن عید مانده بود. بیشتر بچه ها غایب بودند، یا اکثراً به شهرها و شهرستان های خودشان رفته و یا گرفتار کارهای عید بودند؛ اما استاد بدون هیچ تاخیری سر کلاس آمد و شروع به درس دادن کرد ... بالاخره کلاس رو به پایان بود که یکی از شاگردان خیلی آرام گفت: «استاد آخر سال است؛ دیگر بس است!» استاد هم دستی به سر خود کشید! و عینکش را از روی چشمانش برداشت و همین طور که آن را روی میز می گذاشت، خودش هم برای اولین بار روی صندلی جا گرفت. استاد 50 ساله‌ با آن کت قهوه‌ای سوخته‌ که به تن داشت، گفت: «حالا که تونستید من را از درس دادن بیاندازید، بگذارید خاطره ای را برایتان تعریف کنم: من حدوداً 21 یا 22 ساله بودم، مشهد زندگی می کردیم، پدر و مادرم کشاورز بودند، با دست های چروک خورده و آفتاب سوخته، دست هایی که هر وقت آنها را می دیدم دلم می خواست ببوسمشان، بویشان کنم؛ کاری که هیچ وقت اجازه به خود ندادم با پدرم بکنم! اما دستان مادرم را همیشه خیلی آرام، بو می کردم و در آخر بر لبانم می گذاشتم. استاد اکنون قدری با بغض کلماتش را جمله می کند: نمی دانم شما شاگردان هم به این پی برده اید که هر پدر و مادری بوی خاصّ خودشان را دارند یا نه؟ ولی من بوی مادرم را همیشه زمانی که نبود و دلتنگش می شدم از چادر کهنه سفیدی که گل های قرمز ریز روی آن نقش بسته بود حس می کردم، چادر را جلوی دهان و بینی‌ام می گرفتم و چند دقیقه با آن نفس می کشیدم... اما نسبت به پدرم؛ مثل تمام پدرها؛ هیچ وقت اجازه ابراز احساسات پیدا نکردم؛ جز یک بار، آن هم نه به صورت مستقیم. نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیاورم. از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق هق گریه مردانه ای را شنیدم، از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم... استاد حالا خودش هم گریه می کند... پدرم بود، مادر هم او را آرام می کرد، می گفت: آقا! خدا بزرگ است، خدا نمیگذارد ما پیش بچه ها کوچک شویم! فوقش به بچه ها عیدی نمی دهیم!... اما پدر گفت: خانم! نوه های ما، در تهران بزرگ شده اند و از ما انتظار دارند، نباید فکر کنند که ما... حالا دیگر ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های پدر را از مادرم بپرسم، دست کردم توی جیبم، 100 تومان بود، کل پولی که از مدرسه (به عنوان حقوق معلمی) گرفته بودم، روی گیوه های پدرم گذاشتم و خم شدم و گیوه های پر از خاکی را که هر روز در زمین زراعی همراه بابا بود بوسیدم. آن سال، همه خواهر و برادرام ازتهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قد که هر کدام به راحتی، با لفظ "عمو" و "دایی" خطابم می کردند. پدر به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10 تومان عیدی داد؛ 10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی به مادر داد. اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم فروردین، که رفتم سر کلاس.بعد از کلاس، آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم به اتاقش؛ رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ کهنه گوشه اتاقش درآورد و به من داد. گفتم: این چیست؟ گفت: "باز کنید؛ می فهمید". باز کردم، 900 تومان پول نقد بود! گفتم: این برای چیست؟ گفت: "از مرکز آمده است؛ در این چند ماه که شما اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند؛ برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند." راستش نمی دانستم که این چه معنی می تواند داشته باشد؟! فقط در آن موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم: این باید 1000 تومان باشد، نه 900 تومان! مدیر گفت: از کجا می دانی؟ کسی به شما چیزی گفته؟ گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین. در هر صورت، مدیر گفت که از مرکز استعلام می‌گیرد و خبرش را به من می دهد. روز بعد، همین که رفتم اتاق معلمان تا آماده بشوم برای رفتن به کلاس، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتن شما استعلام کردم، درست گفتی! هزار تومان بوده نه نهصد تومان! آن کسی که بسته را آورده صد تومان آن را برداشته بود، که خودم رفتم از او گرفتم؛ اما برای دادنش یک شرط دارم... گفتم: "چه شرطی؟" گفت: بگو ببینم، از کجا این را می دانستی؟! گفتم: هیچ شنیده ای که خدا 10 برابر عمل نیکوکاران، به آن ها پاداش می دهد؟! (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها – قرآن کریم، سوره انعام، آیه160) رفتار ما با پدر و مادرمان سرمشق رفتار فرزندانمان خواهد بود. شادی پدران و مادرانی ک در کنارمان نیستند وباخاطراتشان زندگی میکنیم . 🌹❤️روز پدر مبارک🌹❤️ کافه روان شناسی خانه سبز مشاوره خانواده کودک و نوجوان ازدواج سلامت تحصیل زیبایی و... https://chat.whatsapp.com/FK0zqgcCdZ19wC44EAOOzy
🌷 رهبر معظم انقلاب: من مثل پدر شما هستم. می‌دانم کليد حل مشكلات كشور به دست جوانان است، اما به شرطی که جوانان برای کشور ما باقی بمانند و اراده، روحیه و ایمان جوانان ما محکم و پابرجا باشد.
✊ جز ادامه راهی نیست... 🌹 امام خمینی(ره): هنگامی که می‌بینید خون‌های برادران و خواهران بی‌گناه شما در سرزمین‌های مقدس جاریست و سرزمین‌های ما اشغال شده و خانه‌هایمان به دست صهیونیست‌های تبهکار ویران گشته است، در این شرایط جز ادامه جهاد راهی نیست. (۱۹ مهر ۱۳‌۴۷)
❓از مهمترین دعاها به نظر حضرتعالی چه دعایی است؟ 🔷از مهمترین دعاها دعای فرج امام زمان (علیه السلام) است. همه مشکلات مردم و حکومت ها از غیبت آن حضرت است، برای رفع مشکلات اجتماعی و حوائج مردم باید همانطوری دعا کرد که انسان برای رفع مشکل خودش دعا می کند. دعا اگر دعا باشد تاثیر خواهد کرد.
👌درجهان شاهی به جز شاه نجف افسانه است 🌸هرکه مولایش شود،غیر علی(ع) دیوانه است 👌هر که در بندش شود؛با جرعه ای، مستش کند 🌸چون که حیدر صاحب جامِ می و میخانه است (ع)💗✨ 🎉✨ 💗✨ ❣️روز_میلاد_أمیرالمؤمنین_علی_ع ❣️