eitaa logo
روشنای ویگل
120 دنبال‌کننده
25هزار عکس
31هزار ویدیو
778 فایل
سعی می کنم مطالب خوبی برای شما عزیزان داشته باشم.باماهمراه شوید.
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت هفتم» موتی گفت: ها هادی خان! پیش خودمه ... جاشم اَمنه ... اگه راستشو گفت، مثلا از قشم برمیگرده شیراز. اگه هم دروغ گفته باشه که دیگه فاتحه! هادی به موتی نزدیک شد. گفت: دیگه چیا ازش درآوردی حروم زاده؟ موتی با همون لبخند چندشش گفت: این که می‌تونه بابای صاب صرافی رو بکشونه پیش خودش تا روزی که ما کار داریم، فقط پسره باشه و سایه اش! این دختره قاپِ بابای پسره رو هم دزدیده! هادی چشماشو بست. نفس عمیق کشید. لبخندی گوشه لباش ظاهر شد. همونطوری که چشماش بسته بود گفت: بنازم موتی ... بنازم بچه کفِ دروازه سعدی! اینه ... کار درست ینی همین ... بنازمت. چشماشو باز کرد و رو به نظر گفت: نظر ... صبح شنبه ... ساعت هشت ... تا اون روز کسی خونه نمیره ... همه همینجا ... همه گفتند: چشم هادی خان! هادی گفت: نظر یه کار دیگه هم بکن. حواست به موتی باشه. موتی جیم نشه. نره پیش دختره. نظر: حواسم جَمعه هادی خان! موتی: هادی خان میخوای اصلا برم و دختره رو بیارم اینجا تا ... هادی: خفه شو! بین این همه گرگ و کفتار؟ موتی سرش انداخت پایین و گفت: ببخشید. منظور بدی نداشتم. هادی گفت: بی پولیم ... اما بی ناموس نیستیم. اینو تو گوشِت فرو کن. *** پنجشنبه بود. عصر هادی با خستگی رفت خونه. آبجی مرضیه طبق معمول، در رو باز کرد و هادی هم گاز داد و رفت وسط حیاط. مرضیه همیشه از این کار هادی به وجد میومد. هادی کلاهشو برداشت و به مرضیه گفت: کو سلامت آبجی گل؟ مرضیه به هادی و موتورش نزدیک شد و گفت: سلام دا خادی. هادی با خنده گفت: دا خادی دورت بگرده. میخوای سوار شی یه دور بزنیم؟ بیرون نمیریم. همین جا. مرضیه یه قدم عقب رفت. کف دستاشو به هم می‌مالید و این پا و اون پا می‌کرد. هادی گفت: بیا آبجی گلم. بیا. حواسم بهت هست. بیا. نترس. هادی دستشو به طرف مرضیه دراز کرد. مرضیه هم سانت به سانت به هادی نزدیک و نزدیک تر شد. هادی دست مرضیه رو گرفت و آروم به طرف خودش کشید. گفت: نترس قربونت برم. بشین پشت سرم و محکم منو بگیر. مرضیه که چهره اش انگار بغض داشت، رفت پشت سر هادی. میترسید. آروم پای چپش بلند کرد و نشست پشت سر هادی. همون اول، هادی رو محکم گرفت. هادی خنده ای کرد و گفت: هر وقت ترسیدی، فقط کافیه بهم بگی. باشه؟ مرضیه هم نه گذاشت و نه برداشت، فورا گفت: میتلسم دا خادی! هادی گفت: هنوز که حرکت نکردم. ولی ترس نداره. خیلی هم کیف داره. اینو گفت و زد دنده یک و آروم آروم راه افتاد. اولش مرضیه خیلی منقبض بود و محکم هادی را از پشت بغل کرده بود. اما یکی دو دقیقه نگذشت که کم کم شل شد اما هنوز دستش پشت کمر و شکم هادی بود و صورتش گذاشته بود وسط کمر هادی. اوس مصطفی تو اتاق بود و موتور سواری و لبخندهای دخترش رو میدید. میدید که چطوری باد، موهای لَخت و لاسِ مرضیه رو تو هوا میرقصونه و آروم آروم موها داره میاد تو صورتش. و مرضیه چقدر آروم و خوشحال، پشت سر داداشش نشسته و لبخند کوچکی بر لب داره. کم کم صدای خنده های مرضیه و هادی تو حیاط خونه پیچید. هادی یه کم سرعتش رو بیشتر کرد. گاهی الکی گاز میداد. گاهی یهو تک ترمز میزد. گاهی مارپیچ میرفت. همه اینا برای این بود که مرضیه به وجد بیاد و خوشحال تر بشه. تا جایی که ... ایستاد ... روبروی اتاق اوس مصطفی ... و مرضیه وقتی پیاده شد، آروم صورتش به صورت دا خادی گل نزدیک کرد و یه بوس کوچولو رو صورت داداشش نشوند. هادی هم که دلش برای آبجی مرضیه میرفت ازش پرسید: خوش گذشت آبجی؟ مرضیه هم جواب داد: ها ... خیلی خوش بود ... بازم سوارم می‌کنی؟ هادی همینجوری که داشت موتور رو می‌ذاشت کنار دیوار گفت: آره ... اما به یه شرط! ادامه دارد... 💕 @aah3noghte💕 @Mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️سردار حاجی زاده روز گذشته: 🔻ما هسته‌ای نداریم ولی کلاهک‌های ما به اندازه‌ای هست که اونجا(🇮🇱)رو چند بار شخم بزنه ... @akhavanshahidi
💔 بگذارید برای پدرم گریه کنم اشک تا هست به چشمان ترم گریه کنم تشنه کشتند عزیزان مرا ، حق بدهید تا که بر می افتد نظرم گریه کنم (ع)🥀 🏴 @zohoreshgh 🖤تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم🖤
✳️ پاسخ به شبهات: 🤔 آیا امام حسین علیه‌السلام با یزید فامیل بود؟ آیا شمر دایی حضرت عباس بود؟🤔 ♻️ در این پست به تمام شبهات در مورد این بحث میپردازیم و به سوالات پاسخ میدهیم. 🌀تهیه کننده این پست: شایان 🌐: @shabahatdini
✨﷽✨ 🔴 وظایف بیماران در روایات 🔹 1_ : _پیامبرخدا(ص): از گنج‌های نیک، پوشیده‌داشتن مصیبت‌ها، بیماری‌ها و صدقه است. _امام علی(ع): هر کس دردی‌ را که به او رسیده، سه روز از مردم پنهان بدارد و تنها به خداوند شکایت برد، بر خداوند حق است که او را از این بیماری عافیت بخشد. 🔹 2_ : _امام علی(ع): هرکس بیماری خود را از طبیبان پنهان دارد، بر بدن خویش خیانت روا داشته و درمانی ندارد. پس بیماری را باید از مردم پوشیده داشت و بی‌تابی نکرد اما برای درمان نزد پزشک بیماری را باید اظهار کرد. 🔹 3_ : _پیامبرخدا(ص): ناله‌ی بیمار، نوشته می‌شود، اگر شکیبا باشد این ناله، حسنه نوشته می‌شود و اگر بی‌تابی کند، بی پاداش نوشته می‌شود. 🔹4_ : _امام صادق(ع): هرکس شبی بیمار باشد و این بیماری را قبول کرده و شکر خدا را به جا آورد، آن شب برایش همانند عبادت 60 سال است. 🔹 5_ دادن: _پیامبر خدا(ص): بیمارانتان را با صدقه درمان کنید که صدقه بیماری‌ها و آفت‌ها را از شما دور می‌کند. _امام علی(ع): صدقه، دارویی موثر است. 🔹 6_ کردن: _امام علی(ع): بیمار شدم و پیامبرخدا(ص) به عیادتم آمد و فرمود: «بگو خداوندا از تو می‌خواهم سلامتی‌ام را بر امتحانم مقدم سازی و بردباری‌ام بخشی و مرا به سوی رحمتت ببری» من این دعا را خواندم و پس‌از دعا از بستر بیماری برخاستم. امام سجاد(ع) نیز هنگام بیماری دعا می‌کردند و می‌فرمودند: خداوندا هم بر سلامت تنم که پیوسته با آن به کار خویش می‌پرداختم، و هم براین بیماری تو را سپاس می‌گویم.
﷽ 🎇 🎵 موسیقی (۵۳): ⚡️ نصر بن قابوس از امام صادق (ع) روايت مى‏كند كه فرمود: منجم، ملعون است و پيشگو [كاهن‏]، ملعون است و جادوگر، ملعون است و آوازه‏خوان، ملعون است و هر كس كه او را پناه دهد و از درآمدش بهره‏بردارى كند، ملعون است. و فرمود: منجم، مانند كاهن است و كاهن، مانند جادوگر است و جادوگر، مانند كافر است و كافر، در آتش است. ⚡️ در كتاب المقنع آمده است: بدان كه، درآمد زن خواننده حرام است. ⚡️ ابراهيم بن ابى البلاد مى‏گويد: اسحاق بن عمر هنگام مرگ وصيت كرد: كنيزان خواننده‏اش را بفروشيم و پول‏شان را نزد امام كاظم (ع) ببريم. پس از مرگ اسحاق، كنيزانش را سيصد هزار درهم فروختم و آن را خدمت امام كاظم (ع) بردم و به وى گفتم: يكى از دوستداران شما به نام اسحاق بن عمر هنگام مرگ وصيت كرد، كنيزان خواننده‏اش فروخته شوند و پول آن‏ها به شما تحويل داده شود. من آن‏ها را فروختم و اين سيصد هزار درهم پول آن‏هاست. امام (ع) فرمود: من نيازى به اين پول ندارم. به راستى اين حرام است و آموزش كنيزان كفر است و گوش دادن به آن‏ها دورويى است و بهاى‏شان حرام است. 🎵 (منابع فقه شيعه، ج‏22، ص 407). ..................................... 💥 «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ». (لقمان، 6) ترجمه: بعضى از مردم سخنان باطل و بيهوده خريدارى مى‏كنند تا مردم را از روى جهل و نادانى گمراه سازند، و آيات الهى را به استهزا و سخريه گيرند، براى آنها عذاب خوار كننده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ماجرای بسیار زیبا و عجیب و باورنکردنی؛ پیرمردی که مرده بود و در نقش حبیب بن مظاهر تعزیه اجرا کرد! ‌ هدیه به روح مطهرش صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم گلچین کلیپ های بصیرتی 👇 @jamkaranedeleman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سیدحسن نصرالله: در روز قیامت، دنیا عظمتِ کاری که رهبر انقلاب در قبال ما و مردم لبنان و جهان اسلام انجام دادند، خواهند فهمید دبیرکل حزب الله لبنان: باید به نمایندگی از شما از رهبرمان، مرجع مان و امام‌مان قدردانی کنیم که همان روز اول حتی در حیات امام خمینی از ما حمایت کردند حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همواره اهتمام ویژه ای به حزب الله داشتند باید از او تشکر کنیم در طول این ۴۰ سال، ۱۰ سال در طول حیات امام و ۳۰ سال در مدت رهبری انقلاب اسلامی لحظه ای از ما غافل نشد. فرصتی پیدا نمی شود که مردم بفهمند چه فضلی از سوی امام خامنه‌ای شده است اما در روز قیامت که حقایق منتشر می شود دنیا و مردم دنیا و جهان اسلام خواهند فهمید عظمت آن چیزی که رهبر انقلاب به ما و مردم لبنان تقدیم کردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 سخنرانی استاد رحیم پور ازغدی به یک نیمچه انقلاب نیاز داریم ! چندصدنفر، در سه قوه و نهادهای نظامی و انتظامی و سایر نهادها باید محاکمه یا عزل بشن و الّا باز هم رهبری برای کاری که نکرده باید بیاد عذرخواهی کنه...! گلچین كليپهاي بصیرتی👇 @jamkaranedeleman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴سخنگوی پلیس: از شنبه هفته آینده زائرانی که گذرنامه آن‌ها اعتبار ندارد، به اداره گذرنامه استان‌ها مراجعه کنند تا مُهر اعتبار سفر به عراق روی گذرنامه آن‌ها زده شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 را جدّی بگیرید، شبهه‌زدایی از ذهن مخاطبین را جدّی بگیرید شبهه از جمله‌ی چیزهایی مثل موریانه است؛ دشمن به این موریانه‌ها دل بسته.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ فساد در نظام و نحوه مواجهه با آن ⭕️ تبیین آقای رحیم پور ازغدی از تفاوت میان فساد سیستمی با فساد در سیستم ⭕️ تبیینی دقیق از عدالت‌خواهی درست و عدالت‌خواهی انحرافی 👌از دست ندهید👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جهاد تبیین امام سجاد (ع) در مجلس یزید . حجت الاسلام دکتر رفیعی 🤲🌷 ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       @monjei_delhaa ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید.‌
از یک تجار ورشکسته کربلا نقل می کرد: این قدر وضع مالیم به هم خورد که به زنم گفتم:زن بردار بریم نجف،الان عزادارا میان خونمون شلوغ می شه آه در بساط نداریم.😭  زنم بهم گفت: مرد حسابی ، تو تاجر این شهری، با این همه دبدبه و کبکبه، شب اول محرمی همه از نجف بلند می شن میان کربلا، ما از کربلا بلند شیم بریم نجف، بابا پول نداریم نمردیم که، خدا هست، امام حسین هست، درست می شه. بهش گفتم: زن اگه امام حسین می خواست کاری بکنه تا الان کرده بود 😭 😭 😭 😭 😭 😭  می گفت: هرچی به زنم گفتم بیا بریم توجه نکرد و حرف خودشو زد، فقط برای آخرین بار رفتم باهاش اتمام حجت کنم. گفتم: زن اگه نیای بریم میانا، آبرومون می ره ها. بازم گوش نکرد و کار خودشو کرد. همین جوری که استرس داشتم و نمی تونستم یه جا بند بشم و هی خودمو می خوردم: دیدم عصر شده، یه دفعه اولین دسته ی عزاداری آقا ابی عبدالله وارد خونه شدن. رفتم پیش زنم، با عصبانیت بهش گفتم: دیدی اومدن، دیدی آبرومون رفت، حالا خوبت شد؟ *آبرومونو بردی حالا برو جواب بده...* *بازم کار خودشو می کرد و به من توجهی نمی کرد.* *تو همین لحظه دومین دسته اومدن، سومین دسته، چهارمین دسته، هی دسته های عزاداری امام حسین وارد خونه می شدن و هی من نگران تر...* *اذان مغرب شد...* *وایستادن نماز خوندن...* *عشا رو که خوندن رفتم گفتم: ما امشب چیزی نپختیم، یه چیز ساده ای میل کنید مث نون و پنیرو هندونه ان شالله از فردا شروع می کنیم...* 😭 😭 😭 😭 😭 😭 😭  *می گفت:* *شام خوردن و رفتن حرم زیارت، نصف شب شد خوابیدن، تا* *خوابشون برد بلند شدم قبامو پوشیدم، عبامو انداختم، عرق چینمو سرکردم و نعلینمو پا.شال و کلا کردم برم نجف.* *رفتم به زنم گفتم: زن این تو و این عزادارا و این امام حسین...* *من دیگه تحمل موندن و آبروریزی رو ندارم...* *می رم نجف و تو کربلا نمی مونم...* *فقط تو کربلا یه کار دارم!* *زنم گفت: چی کار؟* *گفتم: الان می رم بین الحرمین، حرم حسینم نمیرم ، می رم حرم عباس...* *به عباس می گم: برو به این داداشت بگو خیلی مشتی هستی، خیلی با مرامی، خوب آبروی این چن سالمونو حفظ کردی...* 😭 😭 😭 😭 😭 😭 😭  *هرچی زنم گفت: بمون نرو...* *منو تنها نزار. محل* *نذاشتم و از خونه زدم بیرون اومدم تو کوچه، باید دست راست برم حرم حسین گفتم نمی رم قهرم، پیچیدم برم حرم عباس تو راهم دیدم یه حجره بازه...* *(قدیما تو بین الحرمین عرب ها حجره و دکان کاسبی داشتن)* *خیلی تعجب کردم، گفتم:ساعت از نصف شبم گذشته، چطور می شه یه حجره باز باشه.* *تو دلم گفتم این دیگه کیه که تا این موقع شب ول نکرده کاسبی رو؟!کنجکاو شدم بینم کیه.رفتم جلو دیدم آسید حسینه...* *آسید حسین استادم بوده و من اینجا تو همین حجره شاگردیِ همین آسید حسینو می کردم...* *خیلی خوشحال شدم.رفتم جلو* *آسید حسین سلام علیکم جوابمو داد سلام علیکم.* *گفتم : آسید حسین چی شده تا این موقع حجره موندی؟* *بهم گفت: این چیزارو ول کن، روضه نداری امسال؟!* *اشک تو چشام جمع شد و گفتم آسید حسین تو که وضع مارو می دونی تو کربلا ورشکست شدم یکی نیست حتی یه پول سیاهی برای روضه ی امام حسین بهم بده آسید حسین یه نگاهی بهم انداخت گفت:* *چی می خوای؟* *گفتم: چیو چی می خوام؟* *گفت:برای روضت چی لازمته؟* *گفتم:برنج می خوام،شکر می خوام، چایی می خوام، گوشت می خوام، هیزم می خوام، سیب زمینی می خوام، پیازمی خوام.فلان و *فلان و فلان می خوام ...* *بهم گفت: بیا بردار برو  گفتم: چیو بردارم برم؟ گفت:* *همینایی که الان گفتی هرچه قدر می خوای ببر،* *نگاه کردم تو دکانش دیدم پر از همه چیزاییه که می خوام...* *گفتم: من پول ندارم آسید حسین* *گفت: کی پول خواست از تو؟* *سرم داد کشید مث همون روزای استادو شاگردی: بیا هرچی می خوای بار گاری کن بردار برو همه چیو بار گاری زدیم تموم شد* *گفتم: آ سید حسین، ممنونتم کمکم کردی نذاشتی آبروم بره...ولی من این همه بارو چطوری ببرم؟* *اومد جلو تکیه داد به زنجیر آویزونه دم حجرش* *روشو کرد طرف حرم حسین صدا* *زد:عباس،اکبر،قاسم،عون،جعفر بیاین این بارارو ببرید* *تو دلم گفتم: نگاه آسید حسین چقدر شاگرد گرفته، من یکی بودم شاگرداشا...* *تا این موقعم بیدارن شاگرداش...* *خواستم برم خونه بهم گفت وایسا کارت دارم رفت از ته حجرش یه چیزی بیاره* *وقتی اومد دیدم دوتا شمع دونی خوشگل سبز رنگ گذاشت به دستم گفت اینم هدیه ی مادرم فاطمه، برو یه گوشه از روضتو روشن کن. نفهمیدم منظورش از مادرش فاطمه چیه؟* 😭 😭 😭 😭 😭 😭  *اینقدر خوشحال بودم که گفتم حالا که که کارمون درست شد برم حرم آقا از آقا معذرت خواهی کنم...* ادامه👇👇👇 🥰 😘 📡 @saheb_nafas 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 خاطره مهدی فقیه بازیگر پیشکسوت از نبش قبر شهیدی که بعد از ۱۰ سال جسمش سالم مانده بود . گلچین کلیپ های بصیرتی 👇 @jamkaranedeleman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋ملاصدرا با تمام وجود این کلید راز را درک کرد که(خداوند) به همان اندازه که به او باور داری پاسخت را می دهد. 🦋 اگر باور داری خداوند همه کارهایت را خودکار انجام می دهد، همان خواهد شد. اگر باور داری خداوند خیلی راحت روزیت را میرساند، همان خواهد شد. اگر باور داری خداوند زندگیت را به نحو احسن مدیریت می کند، همان خواهد شد. 🦋 اگر باور داری خداوند نگهبان و حفاظت کننده، جسم و جان و فرزند و همسر و زندگی و کار و مال و خانواده همه چیزهای توست، همان خواهد شد. بیائیم زیرکی کنیم و هر چه باور عالی و خوب است نسبت به خداوند مهربان داشته باشیم. باور کنید همان خواهد شد. 🌺🌿 خداوند به اندازه درک و باورهای تو، به تو جهانش را نشانت می دهد. از هر نظر خیالت راحت باشد. تمام زندگیت را به خداوند بسپار و منتظر نتایج شگفت انگیز آن باش. 🦋وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ 🌺🌿 ﻭ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﻫﺮﺟﺎ ﻛﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ ، ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ ﺩﻫﻴﺪ ، ﺑﻴﻨﺎﺳﺖ .(٤) سوره حدید 🌿 🦋👇 🕋به کانال راه خدا بپیوندید 👇 @masirkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ داستان زیبای زندگی یک اعدامی که مورد عنایت امام رضا علیه‌السلام قرار گرفت ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید. 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴