eitaa logo
روشنای ویگل
106 دنبال‌کننده
26هزار عکس
33.1هزار ویدیو
815 فایل
سعی می کنم مطالب خوبی برای شما عزیزان داشته باشم.باماهمراه شوید.
مشاهده در ایتا
دانلود
7.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ حتما ببینید! کلیپی که وصف حال این شب‌های ماست، فدای غربت حسین زمانمان 😔💔 👤 حاج‌محمود کریمی ؛ استاد رائفی پور 🌱 ✅ @montazar
4.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 یک روایت متفاوت از داستان یوسف پیامبر ❤️ باور می‌کنید می‌توانید معشوق باشید؟! @montazar
7.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «راز ظهور» 👤 استاد 🔸 حضرت خدای ادب بود. راز ظهور در روضه حضرت عباس نهفته است... 🏴 ✅ @montazar
‍ 🌹 مرا ببخش امام حسینِ عزیزم! مرا ببخش که در کربلا نبودم تا یاری‌ات کنم. وقتی به تشنگی‌ات فکر می‌کنم، به آن لحظاتی که از شدتِ عطش، چشمانت، آسمان را مثل دود می‌دید، می‌خواهم از این درد، قالب تهی کنم. وقتی به زخمِ دشنام‌ها فکر می‌کنم‌ و زهرِ شمشیرها و نیزه‌هایی که با خشم بر پیکرت فرود می‌آمد، می‌خواهم از این غصّه جان دهم. ای مظلوم‌ترین امام! مرا ببخش که در کربلا نبودم که مرهمی بر دل داغدیدهٔ زینب باشم تا آتشِ دامان رقیه‌ات را خاموش کنم. نبودم، اما قول می‌دهم که به این تمنّا و دعایم در زیارت عاشورا وفادار بمانم: «فَأَسْأَلُ اللَّهَ...أَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِكَ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُورٍ... » قول می‌دهم در رکاب فرزندت مهدی، تقاص خون به ناحق ریخته‌ات را بستانم. تقاص انگشتی که بریدند و انگشتری که به غارت بردند. تقاص دندان شکسته‌ات، تقاص تیری که به قلبت زدند. من برای انتقام گرفتن از تمام غصه‌ها و رنج‌هایی که در اوج تنهایی و بی‌پناهی‌ات در روز عاشورا کشیدی، تا روزِ ظهور، در انتظار مهدی‌ات می‌مانم. دقیقه‌ها، ثانیه‌‌ها و نفس‌هایم را یک‌به‌یک می‌شمارم تا برسم به لحظهٔ انتقام گرفتن از تیر سه‌شعبه‌ای که گلویِ نازدانهٔ شش‌ماهه‌ات را پَرپَر کرد. 🏴 🕋به کانال راه خدا بپیوندید 👇 @masirkhoda
‍ 🎆نجات شهید ثانی در بیابان توسّط امام زمان (علیه السلام): ✨شهید ثانی به همراه کاروانی در حال سفر بود. در بین راه به جایی به نام رمله رسیدند. شهید خواست به مسجدی که معروف است به جامع ابیض برود، بخاطر زیارت کردن انبیایی که در آنجا مدفون هستند. پس دید که در، قفل است ودر مسجد هیچ کسی نیست. ✨پس دستش را بر روی قفل گذاشت وکشید. به اعجاز الهی در باز شد. او داخل شد ودر آنجا مشغول به نماز ودعا گردید وبخاطر توجّه وی بسوی خداوند متعال، متوجّه حرکت کاروان نشد واز قافله جا ماند. پس متوجّه شد که کاروان رفته وهیچ کسی از آنها نمانده است. نمی دانست چه کار باید بکند ودر مورد رسیدن به آنها فکر می کرد، با توجّه به اینکه وسایل او نیز بار شتر بوده وهمراه کاروان رفته است. ✨بنابراین شروع کرد پیاده به دنبال کاروان راه رفتن تا اینکه از پیاده راه رفتن خسته شد وبه آنها نرسید واز دور هم آنها را ندید. ✨وقتی در آن وضعیّت سخت ودشوار گرفتار شده بود ناگهان مردی را دید که به طرف او می آمد، وآن مرد بر سوار استری بود. وقتی آن سوار به او رسید گفت: «پُشت سر من سوار شو». ✨پس شهید ثانی را پشت خود سوار کرد ومثل برق در مدّت کوتاهی او را به کاروان رساند واو را از استر پیاده کرد وفرمود: «پیش دوستانت برو». و او وارد کاروان شد. شهید می گوید: «در جستجوی آن بودم که در بین راه او را ببینم ولی اصلاً او را ندیدم وقبل از آن هم ندیده بودم». 📗نجم الثّاقب 🏴 ✅ @montazar