eitaa logo
روشنگران سرزمین آفتاب(ثامن خوروبیابانک)
47 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
199 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت هشتاد و هشتم🌱 «تنها میان داعش» مردی میانسال با محاسنی تقریباً سپید بود که دیگر نگاهم از حیدر رد شد و محو سیمای نورانی او شدم. چشمانش از دور به خوبی پیدا نبود و از همین فاصله آنچنان آرامشی به دلم میداد که نقش غم از قلبم رفت. پیراهن و شلواری خاکی رنگ به تنش بود، چفیه ای دور گردنش و بی دریغ همه رزمندگان را در آغوش میگرفت و میبوسید. حیدر چند لحظه با فرماندهان صحبت کرد و با عجله سمت ماشین برگشت. ظاهراً دریای آرامش این فرمانده نه فقط قلب من که حال حیدر را هم بهتر کرده بود. پشت فرمان نشست و با آرامشی دلنشین خبر داد :»معبر اصلی به سمت شهر باز شده!« ماشین را به حرکت درآورد و هنوز چشمانم پیش آن مرد جا مانده بود که حیدر رد نگاهم را خواند و به عشق سربازی اینچنین فرماندهای سینه سپر کرد :»حاج قاسم بود!« با شنیدن نام حاج قاسم به سرعت سرم را چرخاندم تا پناه مردم آمرلی در همه روزهای محاصره را بهتر ببینم و دیدم همچنان رزمنده ها مثل پروانه دورش میچرخند و او با همان حالت دلربایش میخندد. حیدر چشمش به جاده و جمعیت رزمنده ها بود و دل او هم پیش حاج قاسم جا مانده بود که مؤمنانه زمزمه کرد :»عاشق سیدعلی خامنه ای و حاج قاسمم!« سپس گوشه نگاهی به صورتم کرد و با لبخندی فاتحانه شهادت داد :»نرجس! به خدا اگه ایران نبود، آمرلی هم مثل سنجار سقوط میکرد!« و در رکاب حاج قاسم طعم قدرت شیعه را چشیده بود که فرمان را زیر انگشتانش فشار داد و برای داعش خط و نشان کشید :»مگه شیعه مرده باشه که حرف سید علی و مرجعیت روی زمین بمونه و دست داعش به کربلا و نجف برسه«
قسمت آخر🌱 «تنها میان داعش» »امروز وقتی فهمیدم کشونده بودت تو اون خونه خرابه، مرگ رو جلو چشام دیدم!« و فقط امداد امیرالمؤمنین مرا نجات داده و می دیدم قفسه سینه اش از هجوم غیرت میلرزد که دوباره بحث را عوض کردم :»حیدر چجوری اسیر شدی؟« دیگر به ورودی شهر رسیده و حرکت ماشینها در استقبال مردم متوقف شده بود که ترمز دستی را کشید و گفت :»برای شروع عملیات، من و یکی دیگه از بچه ها که اهل آمرلی بودیم داوطلب شناسایی منطقه شدیم، اما تو کمین داعش افتادیم، اون شهید شد و من زخمی شدم، نتونستم فرار کنم، اسیرم کردن و بردن سلیمان بیک.« از تصور درد و غربتی که عزیز دلم کشیده بود، قلبم فشرده شد و او از همه عذابی که عدنان به جانش داده بود، گذشت و تنها آخر ماجرا را گفت :»یکی از شیخهای سلیمان بیک که قبلا با بابا معامله میکرد، منو شناخت. به قول خودش نون و نمک ما رو خورده بود و میخواست جبران کنه که دو شب بعد فراریم داد.« از اعجازی که عشقم را نجات داده بود دلم لرزید و ایمان داشتم از کرم کریم اهل بیت حیدرم سالم برگشته که لبخندی زدم و پس از روزها برایش دلبرانه ناز کردم :»حیدر نذر کردم اسم بچه مون رو حسن بذاریم!« و چشمانش هنوز از صورتم سیر نشده بود که عاشقانه نگاهم کرد و نازم را خرید :»نرجس! انقدر دلم برات تنگ شده که وقتی حرف میزنی بیشتر تشنه صدات میشم!« دستانم هنوز در گرمای دستش مانده و دیگر تشنگی و گرسنگی را احساس نمیکردم که از جام چشمان مستش سیرابم کرده بود. مردم همه با پرچم های یاحسین و یا قمر بنی هاشم برای استقبال از نیروها به خیابان آمده بودند و اینهمه هلهله خلوت عاشقانه مان را به هم نمیزد. بیش از هشتاد روز مقاومت در برابر داعش و دوری و دلتنگی، عاشق ترمان کرده بود که حیدر دستم را میان دستانش فشار داد تا باز هم دلم به حرارت حضورش گرم شود و باور کنم پیروز این جنگ ناجوانمردانه ما هستیم. «پایان»
هدایت شده از *************
📢🌹🌹به مناسبت اعیاد شعبانیه🌹🌹 🔈سخنران این هفته قبل از خطبه‌های نماز جمعه : حجه الاسلام شیخ سعید بخشیان ( مسئول دفتر نمایندگی ولی فقیه در ناحیه مقاومت بسیج خوروبیابانک) ⏰زمان:جمعه ۱۴۰۰/۱۲/۱۳ ساعت ۱۱:۰۰ 🕌مکان: مصلی نماز جمعه _مسجدالنبی شهر خور ✉️از عموم همشهریان و بسیجیان عزیز دعوت میشود به مناسبت سوم شعبان روز پاسدار و چهارم شعبان روز جانباز با لباس مصوب بسیج در این مراسم شرکت فرمایند.
5.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۱۵۶ قرآن کریم ( آیات ۴۴ تا ۵۱ سوره مبارکه اعراف)  🍃🌹🍃 🌺 پیامبر (ص) می‌فرمایند: «اَدِّبوا اَولادَکُم عَلی ثَلاثِ خِصالٍ : حُبِّ نَبِیِّکُم وَ حُبِِّ اَهلِ بَیتِهِ وَ قِراءَةِ القُرآنِ» فرزندان خود را برسه خصلت تربیت کنید، دوستی پیامبرتان و دوستی اهل بیتش و قرائت قرآن. (ینابیع المودة /۲۷۱) 🎙 استاد پرهیزگار | | 🆔 eitaa.com/meyarpb
🍃🌹رزمایش ثامن ۱۹ ابلاغ میگردد: موضوع: 🌱بیانیه گام دوم انقلاب و امید آفرینی🌱 یکشنبه ۱۵ اسفندماه ✨در کلیه کانالهای ثامن ✨ 🇮🇷ناحیه مقاومت بسیج خوروبیابانک🇮🇷
❤️🍃 آقا، تولدت مبارک.... ❤️🍃 روی دستش " پسرش " رفت ولی " قولش نَه " نیزه ها تا " جگرش "رفت ولی " قولش نَه " این چه خورشید غریبی است که با حال نزار پای " نعش قمرش " رفت ولی " قولش نَه " شیر مردی که در آن واقعه " هفتاد و دو " بار دست غم بر " کمرش " رفت ولی " قولش نَه " هر کجا مینگری " نام حسین است و حسین " ای دمش گرم " سرش " رفت ولی " قولش نَه " اَلسَّلامُ عَلَيْك یا اَباعَبْدِاللهِ الحُسَین(ع) 🍃❤️ولادت با سعادت امام حسین(ع) بر همه ی شما عزیزان مبارک باد🍃❤️ قدم به ساحت جهان زدند: ٣هم قدم، ٣هم قسم، ٣هم سخن، ٣هم نشین،٣ همسفر،٣هم هدف، ٣هم نظر، ٣ بی قرین، ٣دلربا، ٣جان به كف، ٣ هم ندا، ٣ نازنین... " یكی پدر،یكی پسر،یكی عموی مه جبین " 🍃❤️میلاد سه پرچمدار حریم ولایت و اعیاد شعبانیه بر همگان مبارک باد🍃❤️ •🕊⃟🌸
111(3).pdf
521.6K
🇮🇷 📝 | الزامات گام دوم انقلاب 🍃🌹🍃 ✍ دکتر قاسم حبیب‌زاده | |