فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی مجری voa آمریکا سرکار گذاشته شد
#حسین_دارابی
@hosein_darabi
خب حسن دارابی نیستم 😂
حسن دارابی بابامه من حسین بن حسنم
بقول شاعر، من حسینی شده دست امام حسنم😍
حالا من اصلا حسین دارابی نباشم، چه اهمیتی داره. اصلا مگه حسین دارابی خیلی شخصیت مهمیه؟ اصلا من بدل حسین دارابیم. میرحسینم😂. مهم نیست اصلا. حرفم ببین چیه. الانم فقط از نظام دفاع نمیکنم. من همیشه درکنار دفاع نقد هم میکردم ولی الان که وسط جنگ رسانهای طرف مقابل نظام داره دروغ میگه، ماهم وظیفه داریم دفاع کنیم. هروقت این بساط تموم شد، مطالبه و نقد هم میکنیم. نظام شاید بی نقص نباشه، ولی الان طرف مقابل نظام ناقص مطلقه، باطل مطلقه.
عکسمم اصلا عکس کسی دیگه باشه مهم نیست. محتوارو بخون. اصلا من دخملم💝😝
#حسین_دارابی
@hosein_darabi
جزوات و لوازمالتحریری که از دانشجویان معترض اصفهانی کشف و ضبط شد.
با این تصویر خیلی راحتتر میشه نخبههای اوین رو تصور کرد ☺️
#حسین_دارابی
@hosein_darabi
❌توجه………..توجه❌
👈 #دوره_آموزشی_ریحانه در مرحله پس تولید و تدوینه و تلاش زیادی داشتیم تا برای امروز آماده بشه اما با کمال تأسف آماده نشد.
🙏 از همه شما همراهان عزیز عذرخواهی می کنیم و ان شاءالله فردا لینک ثبت نام تقدیمتون میشه.
✅ تربیت بنیادی - نگاهی متفاوت
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
به #تربیت_بنیادی بپیوندید
جهت عضویت دائم در کانال روی گزینه #پیوستن کلیک کنید👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/104529971C9c728b6f0e
و اینگونه دخترم با حجاب شد 2.mp3
9.53M
#حجاب ۶
🔴و اینگونه دخترم با حجاب شد ۲...
تجربه های یک مادر🌹
بفرستید برای هر کسی که دختر داره. 🙏
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
به #تربیت_بنیادی بپیوندید
جهت عضویت دائم در کانال روی گزینه #پیوستن کلیک کنید👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/104529971C9c728b6f0e
🔻ادامه ی رمان رویای نیمه شب🔺️
هردو خشکمان زد. پدربزرگ به سرفه افتاد و با خنده گفت: «به به ! چشم ما روشن! خیلی خوش آمدید! چرا خبر نکردید که تشریف می آورید؟ چرا از همان اول، خودتان را معرفی نکردید تا ما با احترام از شما استقبال کنیم؟ خجالت مان دادید. بی ادبی نشده باشد؟ خواهش میکنم درباره رفتار ما چیزی به دوست و برادرم ابوراجح نگویید!»
- این قدر شرمندۂ مان نکنید.
- باور کنید دست و پایم را گم کردم. دارم خواب می بینم که همسر ابوراجح به مغازه ما آمده اند! ممنونم که ما را قابل دانسته اید. لابد آن خانم رشید و باوقار، ریحانه خانم هستند. درست حدس زدم؟
مادر اندکی به طرف دخترش چرخید و گفت: «بله .» ریحانه آهسته سلام کرد و سرش را پایین انداخت. باورم نمی شد آن قدر بزرگ شده باشد. علیک السلام دخترم! عجب قدی کشیده ای! خدا حفظت کند! انگار همین دیروز بود که دست در دست هاشم، سراسیمه وارد مغازه شدید و گفتید: «مرد کوتوله شعبده بازی
گفته اگر سکه ای بدهیم، شتری را توی شیشه میکند.» پدربزرگ خندید. نگاه شرم آگین من و ریحانه لحظه ای به هم گره خورد. - این هم هاشم است . می بینید که او هم برای خودش مردی شده. خدا پدرش را رحمت کند! گاهی خیال میکنم پدرش اینجا نشسته و کاغذ، سیاه میکند. با آن خدابیامرز مو نمی زند. اگر یک ساعت نبینمش، دلتنگ می شوم! ببینید چطور مثل دخترها خجالتی است و قرمز می شود! او دلش می خواست آن بالا توی کارگاه بنشیند و جواهرسازی کند، ولى من نگذاشتم. دلم می خواست پیش خودم، کنار خودم
باشد. این طوری خیالم راحت است .
به مادر ریحانه سلام کردم. جواب سلامم را داد و به پدربزرگ گفت «واقعاً که بچه ها زودتر از بوته کدو بزرگ می شوند. خدا برای شما نگه ش
دارد و سایه شما را از سر او و ما کوتاه نکند!» پدربزرگ با دستمال ابریشمی، اشکش را پاک کرد .
- بله، راست گفتید. همان طور که سایه ها در غروب قد میکشند، این بچه ها هم زود بزرگ می شوند. بعد ازدواج میکنند و دنبال زندگی شان می روند. انگار ساعتی پیش بود که آن حلوا فروش دوره گرد، دست هاشم را گرفته بود و به دنبال خودش میکشید و می آورد. ریحانه همراهشان میدوید و گریه میکرد. مردک آمد و گفت: «این پسربچه به اندازه یک درهم از من حلوا گرفته و با خواهرش خورده . حالا که پولم را می خواهم، میگوید برو از ابونعیم بگیر.» خیال می کرد هاشم و ریحانه از این بچه های بی سروپا هستند که در عمرشان حلوا
نخورده اند. مادر ریحانه آهسته خندید و گفت: «
امان از دست این بچه ها! پس بی خود نبود که ریحانه ، هر روز صبح، پایش را توی یک کفش میکرد که می خواهم بروم با هاشم بازی کنم.»
من هم بی صدا خندیدم. این بار مواظب بودم به ریحانه نگاه نکنم تا مبادا باز نگاهمان به هم بیفتد. - میدانید به آن مردک حلوا فروش چه گفتم؟ گفتم: «همه ظرف حلوایت را چند می فروشی؟»
گفت: «اگر همه را بخرید، پنج درهم .» پولش را دادم و گفتم: «برو این حلوا را بين بچه های دست فروش قسمت کن و دعاگوی این مشتری های کوچولو باش!»
ریحانه ساخته شده. شما آن دو دینار را بدهید و بروید. من خودم می دانم و ابوراجح. بالأخره من و او، پس از سی سال دوستی، رده حساب هایی با هم داریم. پدربزرگ با زبانی که داشت، هرطور بود آنها را راضی کرد گوشواره را بردارند و ببرند. وقتی ریحانه دو دینار را روی پارچه گلدوزی شده گذاشت، مادرش گفت: «این دست مزد گلیم هایی است که دخترم بافته . حلال و پاک است .» پدربزرگ سکه ها را برداشت و بوسید. آنها را در دست من گذاشت.
- این سکه های بابرکت را باید به هاشم بدهم تا او هم
دست مزدی برای کارش گرفته باشد. باز هم شبحی از چهره ريحانه را در نوردیدم. همان ريحانه گذشته بود، اما چیزی در او تغییر کرده بود که قلبم را در هم می فشرد. آن چیز مرموز باعث می شد دیگر نتوانم مثل گذشته به او نگاه کنم و بگویم و بخندم. از همه مهم تر همان حالت تب آلود و غمگینی چشم هایش بود؛ انگار از بستر بیماری برخاسته بود. در عین حال، از زیبایی اش که با حجب و حیا درآمیخته بود، تعجب کردم.
آنها خداحافظی کردند و رفتند. نگاه آخرریحانه چنان شوری به دلم انداخت که حس کردم قلبم را به یک باره گند و با خود برد. تصمیم گرفتم به یاد آن دیدار، آن دو سکه را برای همیشه نگه دارم. پدربزرگ آهی کشید و گفت: «کار خدا را ببين! چه کسی باور می کند این دختر زیبا و برازنده، فرزند ابوراجح حمامی باشد؟!»
پدربزرگ از ته دل خندید
- باید بودید و قیافه اش را می دیدید. همین طور چهارشاخ مانده بود. بعد هم تعظيکنان راهش را کشید و رفت. برایم جالب بود که پدربزرگ، همه چیز را به آن روشنی به یادداشت .
- این پسر خیلی بازیگوش بود. حالا هم خیلی یک دندگی می کند. مراعات مین پیرمرد را نمی کند. مثل دخترها خجالتی است. دلش می خواهد یا توی زیرزمین با کوره و بوته ور برود و یا آن بالا بنشیند و گوشواره و النگو بسازد. به زور دستش
را گرفتم و آوردمش کنار خودم. ببینید هنوز هم این کاغذها را | سیاه می کند. هر روز با این طرح ها مخم را می خورد. ابوراجح خیلی نصیحتش میکند، اما کو گوش شنوا؟؟ احساس کرد زیاد حرف زده است.
- ببخشید! آدم، پیر که می شود، به زبانش استراحت نمی دهد. آن قدر از دیدن شما خوش حال شدم که نمی دانم دارم
چه می گویم. خدایا تو را سپاس! مادر ریحانه به گوشواره ای اشاره کرد.
- آمده ایم گوشواره ای برای ریحانه بگیریم. البته او با قناعت
آشناست و برای زینت آلات له له نمی زند، اما ما هم وظیفه ای داریم. آن جفت گوشواره ارزان را بیرون آوردم و روی مخملی صورتی که حاشیه ای گل دوزی شده داشت، گذاشتم. حال خودم را نمی فهمیدم گیج شده بودم. باور نمی کردم که پس از سال ها باز ريحانه را می بینم انگار عزیزترین کسم از سفری دور و طولانی برگشته بود. می خواستم رفتاری
پسندیده و متين داشته باشم، اما نمی توانستم. نگاهم این طرف و آن طرف می پرید. می ترسیدم ریحانه و پدربزرگ متوجه رفتارم شده باشند. مادر ریحانه گوشواره ها را برداشت تا به دخترش نشان دهد. خاطره های کودکی به ذهنم هجوم آورده بود. روزگاری با ریحانه هم بازی بودم و حالا پسندیده نبود که حتی نگاهش کنم. دیگران کودکان دیروز نبودیم. گذشت زمان با آنچه در چنته داشت، بين ما دیواری نامریی کشیده بود. پدربزرگ با اخمی دل پذیر، دستش را دراز کرد. مادر ریحانه گوشواره ها را کف دست او گذاشت.
- نه خانم، این اصلا در شأن ريحانه عزیز ما نیست. کسی که حافظ قرآن است و احکام و تفسیر می داند، باید گوشواره ای از بهشت به گوش کند. ما متأسفانه چنین گوشواره ای نداریم، ولی بگذارید ببینم کدام یک از گوشواره هایی که داریم، برای
دخترم برازنده است. پدربزرگ از پشت قفسه ها بیرون آمد و به گوشواره ای زیبا و گران بها که من طراحی کرده و ساخته بودم، اشاره کرد. خوشحال شدم که آن را برای
وو
ريحانه انتخاب کرده بود؛ هرچند بعید می دیدم که مادرش زیر بار قیمت آن برود. گوشواره را بیرون آوردم و به پدربزرگ دادم.
- طراحی و ساخت این گوشواره ، کار هاشم است. حرف ندارد! مادر ریحانه گوشواره ها را گرفت و ورانداز کرد.
- واقعا قشنگند، ولی ما چیزی ارزان قیمت می خواهیم پدربزرگ به جای اولش برگشت.
- اجازه بفرمایید! من می خواهم نظر ریحانه خانم را بدانم. تو
چه می گویی دخترم؟ خیلی ساکتی. کنجکاوانه به ریحانه نگاه کردم تا ببینم چه می گوید. شبحی از صورتش را در نور دیدم، همان ریحانه روزگار گذشته بود. از وقتی آمده بود به جعبه آیینه کنارش نگاه می کرد. انگار جواهرات مغازه برایش جذابیت نداشتند، دستش را باز کرد و دو دیناری را که در آن بود نشان داد.
- شما مثل همیشه مهربانید، اما فکر میکنم این دو سکه به
اندازه كافي گویا باشند. آهنگ صدایش آشنا، اما آرام و غمگین بود. پدربزرگ خندید و گفت: «چه نکته سنج و حاضرجواب !» مادر ریحانه گوشواره ها را روی مخمل گذاشت. با نگاهش گوشواره های قبلی را جست وجو کرد. پدربزرگ گوشواره های گرانبها را توی جعبه کوچکی که آسترو جلدش مخمل قرمز بود، گذاشت. جعبه را به طرف مادر ريحانه راند.
- از قضا قیمت این گوشواره ها دو دینار است. در دلم به پدربزرگ آفرین گفتم. از خدا می خواستم که ریحانه صاحب آن گوشواره ها شود. قیمت واقعی اش ده دینار بود. یک هفته روی آن زحمت کشیده بودم. چهار زن وارد مغازه شدند. پدربزرگ، آنها را به دو فروشنده دیگر حواله داد. مادر ریحانه جعبه را به طرف پدربزرگم برگرداند. ا
- میدانم که قیمتش خیلی بیشتر از اینهاست. نمی توانیم
این ها را ببریم. پدربزرگ ابروها را در هم فرو برد. جعبه را به جای اولش برگرداند. ا
- به خدا قسم، باید ببریدش! این گوشواره از روز اول برای
تبلیغ کنیم.mp3
1.02M
دورۀ #قصه_من_و_خدا
محسن عباسی ولدی هستم. ممنون میشم اگه وقت بذارید و این دو دقیقه رو گوش کنید.
🔸 لینک مشاهده وبینار "قصه من و خدا" برای آشنایی با دوره:
🌐 https://www.ktft.ir/ghf
🔸 لینک ثبت نام در دوره:
🌐 https://tarbiatkadeh.ir
🔸 برای دیدن نظرات و اطلاع رسانیها در کانال تربیتکده عضو شوید🔻
@tarbiatkadeh
🔰 کلیله و دمنه اثر نصرالله منشی
✅ کتابی که بارها از دوران مدرسه اسمش را شنیده ایم اما به نظرم بسیار کم هستند افرادی که رفتند سراغ این کتاب و مطالعه نمودند
👈 این کتاب پر است از امثال و حکم و مطالب حکمت آموز و داستان های عبرت انگیز ، چیزی شبیه به گلستان سعدی
اسم این کتاب هم از اسم دو شغال که در این کتاب هستند گرفته شده است .
👌 اگر هنوز فکر می کنید این کتاب مهم نیست، یک بار دیگر به عکس این کتاب در تصویر بالا دقت کنید ، تصحیح و تحقیق برخی نسخه های کتاب ، توسط علامه حسن زاده آملی صورت گرفته است !!!!
به نظر شما ایشان عمر مبارک خودشان را صرف تصحیح نسخه کتابهای بی ارزش می کنند؟؟؟
👈 انشالله عزیزان یکبار هم شده این کتاب را بخوانند.
#معرفی_کتاب
@ma_va_o
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 همه چیز درباره پشتِپرده یک اغتشاش برنامهریزی شده
☑ برای پیوستن به کانال روی لینک بزنید👇
🔰 eitaa.com/joinchat/1246953475Cf749f8ac9b
حتماعضوشید👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.🕌 #سخنرانی-کوتاه-مخاطب #جوان
#حجاب
🌐موضوع:کشف حجاب بخاطر دلخوری از خدا.
✅تفسیری از آیات و روایات ابتلاء و امتحان الهی با ادبیات امروزی
🎙 سخنران:حجة الاسلام محمد رضا #هاشمی
✅ تحلیل سیاسی و جنگ نرم
http://eitaa.com/joinchat/1560084480C6ad9c44032
🔺افسر راهنمایی و رانندگی را در #سراوان و در تعویض پلاک به گلوله بستند...
این عکس حرفها برای گفتن دارد:
- مظلومیت #پلیس_ایران
- وحشی گری مخالفان جمهوری اسلامی ایران
_ پَرت بودن تحلیلهای کارشناسی مدعیان اصلاحات
- بهانه بودن مهسا امینی و #حجاب
- و این که آقای اژه ای میخواهد، با چه کسانی گفتگو کند؟!
💬 جعفر بلوری
✅ تحلیل سیاسی و جنگ نرم
http://eitaa.com/joinchat/1560084480C6ad9c44032
🔻پس از برهنگی و همجنسبازی و روابط جنسی با حیوانات، روند عادی سازی روابط جنسی با کودکان در غرب به صورت چراغ خاموش، شروع شده است...
🔹️این پایان کار نیست! همزمان با آن، در حال عادی سازی روابط جنسی با محارم نیز هستند و روزانه صد ها ویدئو با چنین مضامینی در وبسایت های مستهجن بارگذاری میشوند ...
🆑اینجا پیچ آخره
✅ تحلیل سیاسی و جنگ نرم
http://eitaa.com/joinchat/1560084480C6ad9c44032
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وعده دیدارمان⇩
🍃فردا بعد از نماز مغرب و عشاء در گلستان شھـــــدا
کتابهایی که #تاکنون نظیرش را نخوانده اید
🚀برای افزایش سرعت مطالعه:
کتاب تندخوانی 🌕قیمت ۴۶ت📕
🧠برای افزایش حافظه:
کتاب مغزمتفکر 🌕قیمت ۴۵ت📘
👑برای داشتن زندگی بهتر:
کتاب محرک موفقیت 🌕قیمت۴۴ت📗
🔬برای دانستن دلیل علمی احکام:
کتاب علوم نوین دراسلام🌕قیمت۵۰ت📙
💡#پست رایگان وبرعهده انتشارات
سفارش جمعا یا تک جلد: آدرس، نام و شماره رابه @BOOKISLSC پیام دهید
واریز پس از دریافت کتاب
اطلاعات بیشتر اینجا ضربه بزنید
💢 قدرتمند و کاربردی👆🏻🗣
ضعف در فن بیان
ترس از صحبت درجمع
خجالت و کمرویی
🗣برای حل این مشکلات، آموزش جذاب زیر را دانلود کنید 👇😊
foghamoz.ir/product/bayan/
💬
اطلاعات بیشتر اینجا را لمس کنید
#حجاب ۵
🧐حجاب از حجاب شروع نمی شود.
🔴 حجاب میوه درخته، بدون ساقه و ریشه توقع میوه داشتن اشتباهه. میوه به زور رشد نمی کنه. وقتی که به نهال رسیدگی بشه، شرایط رشد فراهم بشه و آفت ها کنترل بشن درخت به بار میشینه و میوه می ده.
⚠️ خوبه باهم بشینیم فکر کنیم تو جامعه امروز چقدر دخترا از دختر بودن خودشون راضی و خوشحالن؟ بنظرم ریشه حجاب رو تو پرورش هویت جنسی دخترا باید جستجو کنیم.
⚠️ مایی که دوست داریم دخترمون محجبه باشه، چقدر در رفتار و کلاممون حیا داشتیم؟ اون وقتی که با دوستانمون گرم شوخی و خنده بودیم، چه حرف هایی می زدیم؟ پوشش و رفتارمون تو خونه مقابل بچه ها چقدر با حیا بوده؟ حیا یکی دیگه از ریشه های حجابه. منظورم از حیا فقط پوشش نیست بلکه حیا در نگاه، کلام و رفتار هم مهمه.
⚠️ حجاب میوه شناخته. دخترا در مورد حجاب و فلسفه اش چی میدونن؟ اگه امروز ازشون بپرسیم چرا حجاب داری غیر از این که خدا گفته و حضرت زهرا س خوشحال می شه و وصیت شهدا بوده چه پاسخ قانع کننده دیگه ای دارن؟ اصلا ما خودمون از حجاب چه می دونیم؟ چند تا کتاب خوندیم تا ببینیم با صرف نظر از دین، حرف خدا و پیغمبر حجاب چه ضرورتی داره؟
⭕️ تو این دوره زمونه که هزارتا شبهه بچه هامون تهدید می کنه نمیشه اونارو بدون استدلال و منطق قانع کننده به ارزش ها از جمله حجاب دعوتشون کرد و توقع پذیرش و ثبات قدم ازشون داشت.
✅ حجاب از حجاب شروع نمیشه، یعنی وقتی می خواهیم در مورد حجاب حرف بزنیم نباید همون اول از حجاب شروع کنیم، وقتی دخترامون هنوز خودشون خوب نمیشناسن، هنوز خدا و پیامبر و ضرورت دین براشون جا نیفتاده، نوبت به حجاب نمیرسه.
🙏 بیایید تمرین کنیم مشکلات تربیتی رو ریشه ای حل کنیم 🙏
امیدوارم بهترین ها برای دخترهای سرزمینمون اتفاق بیوفته🌱
ارادتمند - محمد مهدی الهی منش
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
به #تربیت_بنیادی بپیوندید
جهت عضویت دائم در کانال روی گزینه #پیوستن کلیک کنید👇
🆔splus.ir/tarbiat_bonyadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حجاب 7
⭕️ خوبه که دغدغه حجاب فرزندمون رو داریم و میخواهیم این مسئله رو براش جا بندازیم اما قبل از این که به مسائل ظاهری حجاب بپردازیم باید #هویت_مستقل رو در فرزندمون ایجاد کنیم.
⭕️ پرورش هویت مستقل سبب میشه تا فرزندمون در مواجهه با شبهات، واکسینه بشه و به این راحتی جذب حرف های نادرست رسانه ها نشه.
👆 این #کلیپ رو ببینید تا توضیحات رو دقیق تر متوجه بشید.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
به #تربیت_بنیادی بپیوندید
جهت عضویت دائم در کانال روی گزینه #پیوستن کلیک کنید👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/104529971C9c728b6f0e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حتما ببینید | چند سوال جنجالی از یک آخوند!
⁉️ فرق عمامه با تاج چیه؟!
⁉️ تفاوت حضرت والا و حضرت آقا چیه؟!
⁉️ دو کلمه بیت و کاخ چه تفاوتهایی دارند؟!
⁉️ «بندرشاه» با «بندر امام» چه تفاوتهایی دارند؟!
____________________
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی مدیر اندیشکده راهبردی سعداء
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🆔 @soada_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | فساد سیستماتیک در جمهوری اسلامی
⁉️ تعریف فساد سیستمی چیه؟
⁉️ فرق فساد سیستمی با #فساد_رشوه_پذیر چیه؟
✅ این ۹۰ ثانیه میتواند به بسیاری از شبهات شما در حوزه #فساد در جمهوری اسلامی پاسخ دهد.
___________________
♨️ 🔷 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🆔 @soada_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | واقعا ۷۰ درصد مردم ایران بیدین شدن؟!!
⁉️ #فضای_مجازی روی ما هم اثر گذاشته؟!
✅ نقدی علمی بر نظرسنجی موسسه گمان
🔶 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی درخصوص عظیمترین و فوریترین جهاد، #جهاد_تبیین
💠 اندیشکده راهبردی سعداء
🆔 @soada_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | بعد از شنیدن خبرهای ناگوار، این دو دقیقه حال تون رو خوب میکنه...
✅ کپسول #امید در هیاهوهای اخیر کشور
⁉️ چرا #رهبری اینقدر به آینده نظام امیدوارند؟!
❇️ اگر خسته یا مایوس شدین، این کلیپ حال خوب کن رو ببینید...
‼️ #اختلاس_مالی یا اهتمام کاری!
‼️ لاکچری بازی آقازادهها یا جانبازی آزادهها
‼️ کمیت دشمنان یا کیفیت دوستان!
‼️ آقازادههای ژنتیک یا خمینیزادههای ایدئولوژیک
___________________
🔶 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🆔 @soada_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ جدید مهران مدیری
هر برنامهای که من اجرا میکنم من خالق اثر هستم، و صداوسیما مالک اثر تصمیم برای پخش با صداوسیماس نه من
من کلا با فضای مجازی مشکل داشتم، خیلی فضای مجازی بده
بعدشم نکاتی درباره وطن و دشمن گفت
خیلی بصیرتش بالا رفته ظاهرا، منطبق بر نظرات آقا صحبت کرد. فکر کنم امام جماعت صداوسیما رو بدن بهش😂
#حسین_دارابی
@hosein_darabi