eitaa logo
روشنگران
114 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
31 فایل
✨🎇 کانال روشنــگران 🎇✨ 🛑پاسخِ شایعات‌ و شبهات 🛑مطالب روشنگرانه در موضوعات مختلفِ 🛑فرهنگے، اعتقادے ، سیاسی واجتماعی ...
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 ، یک اتفاق خطرناک است برای من و شما؛ که آنرا جشن می‌گیریم، و بزرگ می‌داریم! آنقدر که می‌تواند تا تهِ باتلاقِ تاریکی، سقوطمان دهد! ❌ خطــرِ عید‌الله‌الاکبر ... کجاست؟ ✅ @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابوحلما💔 : آتش فتنه " شیعه پرنده ایست که افق پروازش خیلی بالاتراز تیرهای ماست. پرنده ای که دوبال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ. بال سبز این پرنده همان مهدویت و عدالتخواهی اوست. چون شیعه در انتظار عدالت به سرمی برد،امیدوار است و انسان امیدوارهم شکست ناپذیر است. و بال سرخ شهادت است و ریشه در ماجرای کربلا دارد.  اما  این پرنده زرهی بنام ولایت پذیری بر تن دارد. ولایت پذیری شیعه که بر اساس صلاحیت هم شکل می گیرد، او را تهدید ناپذیر کرده است. قدرت  شیعه با شهادت دو چندان می شود . شیعه عنصری است که هر چه او را از بین ببرند بیشتر می شود .  این ها فاو را تسخیر کردند می روند کربلا را هم بگیرند، اینجا  را هم قطعا می گیرند. پس مهندسی معکوس برای شیعیان ایران این است که ابتدا ولایت فقیه را بزنید تا این را نزنید نمی توانید به ساحت قدسی کربلا و مهدی تجاوز کنید!" حلما ابروانش را درهم کشید و رو به محمد پرسید: +اینا که میلاد ترجمه کرده...حرفای کیه؟ -فرانسیس فوکویاما کارمند سابق اداره امنیت آمریکا، تو یه نشست باعنوان هویت شناسی شیعه، تو اورشلیم... +خیلی جالبه!...این کمکی بود که گفتی میخوای برا میلاد... -آره، میدونی اوایل دانشجوییم یه بار رفته بودیم راهیان نور طلائیه، راوی اونجا یه حرف خیلی قشنگ زد، گفت: اگه یه وقت تو جنگ تو دلِ تاریکی گیر افتادی و جبهه خودی رو گم کردی، نگاه کن ببین آتیش دشمن کجا رو میکوبه بدون همون موضع دوسته! با این روش سعی کردم میلادو متوجه حقیقت کنم. +برنامه آخر هفته هم پس رو همین حسابه...حالا کجا میخوای ببریش؟ -استخر، خرید، مسجد دعا توسل +خرید؟ -آره میبرم چندتا کتاب درست و حسابی براش میخرم +وقت کردی ماروهم یه جاببر آقای مهندس -نوکر شما سه تا که هستم در بست +سه تا؟ -آره دیگه دخترامو  حساب نمیکنی؟ +خدا نکشتت... -الهی، الهی... +خب حالا فرمونو ول نکن چه دست به دعا شد فوری! نمیدونستم اینقدر جون دوستی ها محمد برای لحظاتی هیچ چیز نگفت حلما دستی به شانه محمد زد و گفت: شوخی کردم خب ناراحت شدی؟  همانطور که نگاه محمد خیره افق بود لب هایش آهسته از هم بازشد و صدای بم و مصممش در گوش حلما طنین انداز شد: مرگ بزرگترین درد برای آدمیه که میتونه شهید بشه! حلما آرام لبش را گاز گرفت و سعی کرد تلالو اشک هایش را پنهان کند، تا رسیدن به خانه دیگر هیچکدامشان چیزی نگفت.   ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀 به قلم:سین کاف غفاری @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️چیکار کنیم بشیم؟ تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان @Roshangeran
♦️قیمت باورنکردنی بطری آب در توکیو 🔹با حواشی بسیاری در جریان بازی‌های المپیک ۲۰۲۰ مواجه می‌شوید که یکی از این حاشیه‌ها باورنکردنی بطری آب کوچک است. 🔹برای تهیه این بطری آب باید حدود ۱۰۰ ین پرداخت کنید که البته براساس برند و فروشگاه‌های خرید و هتل‌ها به ۱۵۰ ین می‌رسد. 🔹هر ۱۰۰ ین معادل حدود ۲۳ هزار تومان است. 🔹جالب‌تر اینکه قیمت آب با دیگر نوشیدنی‌ها چندان تفاوتی ندارد. در واقع در ژاپن به صرفه‌جویی در بسیار اهمیت می‌دهند و معتقدند نباید اصراف شود ✅ @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ چی شد؟! متوجه نشدم! آرشِ میراسماعیلی چی گفت؟! میگه منو کشوندن توی یه اتاق گفتن در مورد اسرائیل صحبت نکن! کی چنین غلطی کرده آقای ؟ داخل ج.ا شمارو کشوندن توی اتاق گفتن در مورد صحبت نکن؟! آقایونِ امنیتی، آقای قوه قضاییه، سیستم های نظارتی، کلاهتونو بذارید بالاتر ✅ @Roshangeran
چند روز پیش تیم ملی بسکتبال ایران اولین بازی حساس خود را در المپیک توکیو در مقابل چک در ورزشگاه خالی از تماشاگر سایتاما انجام داد ‌ اما بسکتبالیست‌های ایرانی تنها نبودند و یک خانم در طول بازی مدام بچه‌ها را ایستاده تشویق می‌کرد! ‌ بچه‌های تیم‌ملی فکر می‌کردند که بستگان یکی از بچه‌هاست اما با کمال تعجب هیچکس او را نمی‌شناخت ‌ بازی تمام شد... هنگام خروج کسی پرسید؛ خانم شما ایرانی هستید؟ لبخندی زد و گفت؛ من عضو تیم ملی بسکتبال افغانستان و جوان‌ترین عضو کمیته المپیک هستم، شنیدم بازی دارید آمدم تشویق‌تان کنم تا احساس غریبی نکنید ‌ درد و بلات بخوره تو سر و تمام وطن‌فروشان ✅ @Roshangeran
چرا با آمدن رئیسی چند ماهی منتظر کاهش تورم نباشیم؟ بهتر بگوییم که باید منتظر افزایش هم باشیم! چرا که روحانی درحالی دولت را تحویل میدهد که زیر ساخت‌ها آسیب جدی دیده‌اند و بدهی‌های دولت با افزایش 549 درصدی (نسبت به پایان دولت احمدی‌نژاد) قرار دارد بسیاری از اقتصاددانان اذعان دارند که دولت رئیسی مین گذاری شده‌ی روحانی و تورم‌های آینده انفجار این مین‌گذاری‌هاست بطور مثال شما همانند تصویر یک نمودار سینوسی در نظر بگیرید و آن نقطه روند تورم تا پیک سینوس است و با توجه به سیاست‌های دولت روحانی باید به رسیدن پیک تورم و سراشیبی زمان را صرف کنیم توجه داشته باشیم که این سناریو از برای موج ناامیدی و یاس مردم از انتخاب رئیسی طراحی شده و وظیفه ما آگاهی دادن به مردم است قطعا چند ماه آینده موج ناامیدی از تندروهای اصلاح‌طلب و ضدانقلاب‌ها خواهید شنید روزهای سختی در پیش روست «البته باتوجه به توان مدیریتی ، این امید وجود دارد که با گذشت چندماه اول به تدریج ثبات اقتصادی حاصل شود ». ✅ @Roshangeran
براۍجهادلازم‌نیست‌فقط‌شمشیــر برداریم. مواجهه با این شبهـــــات است. 🌹حضࢪٺ‌آقا🌹 ✅ @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤔 ❔ چرا پیامبر خیلی زودتر ازمرگشان جانشین خودرا اعلام نکردن تا تفرقه میان مسلمین بیفتد ❗️❗️ 💠💠 👌پیامبر گرامی بارها و بارها حتی در آغازین روزهای دعوت علنی خود ، علی علیه السلام را به عنوان خلیفه و خود اعلام نمودند . ❕پیامبر گرامی در آغازین روزهای دعوت خود خطاب به حاضرین در مجلس خود فرمودند ؛ « اي بني عبدالمطلب! به خدا سوگند! من جواني را در عرب نمي شناسم كه براي قومش چيزي بهتر از آنچه من آورده‌ام آورده باشد، من براي شما خير دنيا و آخرت را آورده‌ام و خداوند مرا امر كرده است كه شما را به آن نمايم. كدام يك از شما است كه مرا به اين امر كمك كند تا برادر و وصي و جانشين من در ميان شما باشد؟ همگي نسبت به اين درخواست پيامبر سكوت كردند. » 👌علی علیه السلام می گوید ؛ «ولي من در حالي كه سنّم از همه كمتر بود و... عرض كردم: اي پيامبر خدا! من وزير شما بر اين امر مي‌شوم. پيامبر دست بر گردن من گذارد و فرمود: «انّ هذا اخي و وصيي وخليفتي فيكم، فاسمعوا و اطيعوا»؛ «همانا اين شخص برادر و وصّي و من در ميان شما است. پس به دستورات او گوش فرا داده و او را اطاعت كنيد». حضرت مي‌فرمايد: آن قوم در حالي كه مي‌خنديدند از جاي برخاسته و به ابوطالب گفتند: محمّد تو را امر كرده تا به دستور فرزندت گوش فرا داده و او را اطاعت كني». 📚تاریخ طبری ج 2 ص 62_ کنزالعمال ج 6 ص 392 ❕و یا علمای اهل سنت در نقل دیگری از عبد الله بن مسعود می آورند ؛ « در شبی، رسول خدا مرا در رديف خود سوار بر مركب كرد تا به بالاترين مكان مكه رفتيم، در آنجا خطى براى من ترسيم نمود تا آنجا كه پيغمبر اكرم فرمود: به من وعده داده شده است كه جن و انس به من ايمان مى ‏آوردند. بديهى است كه آدميان به من ايمان آوردند و جنيان را هم ديده ‏ام كه به من ايمان آورده‏ اند و سپس فرمود: چنان مى‏ پندارم كه مرگ من نزديك است! عرض كردم: اگر ارتحال شما فرا رسيده است، آيا «ابو بكر» را به پس از خود معين نمى‏ فرمائى؟ پيغمبر اكرم از پاسخ دادن به من اعراض نمود و با پيشنهاد من موافقت نكرد. گفتم: آيا «عمر» را به جانشينى خود بر نمى ‏گزينى؟باز هم پيغمبر صورتش را از من برگردانيد و با پيشنهاد من موافقت ننمود ،پ رسيدم: آيا «عثمان» را به جانشينى خود انتخاب نمى ‏فرمائى؟ اين بار هم پيغمبر اكرم از پاسخ دادن به من اعراض كرد و اظهار موافقتى نفرمود. پرسيدم: آيا على عليه السّلام را به جانشينى خود برنمى‏گزينى؟ در پاسخ فرمود سوگند به خدائى كه جز او خدائى نيست على، وصى و خليفه پس از من است اگر با او بيعت كنيد و از فرمان او سرپيچى ننمائيد، همگى شما را به بهشت خواهم برد. » 📚مجمع الزوائد هیثمی ج 8 ص 314 👌و فرمود ؛ « اگر علی را ولی و سرپرست قرار دهید ، اگر چه می بینم که نمی کنید ، او را هدایت کننده و هدایت شده می یابید که شما را می گیرد و در صراط قرار می دهد » 📚مسند احمد بن حنبل ج1 ص108 _ انساب الاشراف ج1 ص235 _ اسد الغابه ج4 ص121 _ المستدرک علی الصحیحین ، ج3 ص153 ❕و یا نقل می کنند که فرمود ؛ « كسى كه بر سر با على عليه السّلام پيكار نمايد، او را بكشيد، هر كس كه مى‏ خواهد باشد » 📚کنوزالحقائق ، مناوی ، ص 145 🔸و فرمود ؛ « از على چه مى‏ خواهيد؟ از على چه مى‏ خواهيد؟ از على چه مى‏ خواهيد؟ على از من است و من از على و او پس از من، همه مؤمنان است.» 📚صحیح ترمذی ج 2 ص 297_ مسند احمد ج 4 ص 437 ❕و فرمود ؛ « كسى كه از من اطاعت كند، از خدا اطاعت كرده است، و كسى كه از فرمان من سرپيچى نمايد، از فرمان خدا سرپيچى كرده است؛ و كسى كه از على اطاعت نمايد، از من اطاعت كرده است؛ و كسى كه از فرمان على نمايد، از من سرپيچى كرده است.» 📚مستدرک حاکم ج 3 ص 121_ الریاض النضره ج 2 ص 167 🔸و فرمود ؛ « از راه وحى چنان دريافته ‏ام كه على عليه السّلام داراى سه خصلت است: 1- سيّد مسلمانان است 2- پرهيزگاران است 3- راهبر سپيد چهرگان است.» 📚مستدرک حاکم ج 3 ص 137_ کنزالعمال ج 6 ص 157 ❕این نصوص و صدها و هزاران نصوص و صدها آیه قرآن ، گواه بر خلافت و جانشینی علی علیه السلام می باشد اما متاسفانه عده ای با چشم پوشی از این نصوص خلافت ایشان را غصب و عده ای دیگر پیوسته در طول تاریخ کورکورانه دنباله روی آنان را کردند . @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابوحلما💔 : نزدیکِ ما (فریاد "الله اکبر" با لهجه عربی و فرانسوی درهم آمیخته شده بود. مردان سیاه پوش که کنار رفتند، چهره رنگ پریده ی یک پسر نوجوان پیدا شد. کسی که موهای پسرک را در چنگ هایش گرفته بود،  پرسید: آرزوت چیه؟ پسر آب دهانش را از حنجره ظریفش پایین فرستاد و آهسته پاسخ داد: منو با گلوله بزنید. ناگاه از میان صدای خنده های شیطانی یکی شان گفت: چاقو رو بیار...) محمد با شنیدن صدای بالااوردن حلما، گوشی را زمین گذاشت. نگران برگشت و رو به حلما پرسید: +چی شد؟ -این کلیپ چی بود می دیدی؟ +تکفیریا ریختن تو خونه مردم و... حلما به طرف روشویی دوید. محمد دنبالش رفت و کمکش کرد تا صورتش را بشوید بعد آهسته پرسید: +تو چرا نگاه کردی؟ من اصلا نفهمیدم کی اومدی پشت سرم... -میخواستم.... ببینم.... این.... کلیپه ....چیه که اینقدر ....با ناراحتی محو... +خیلی خب نمیخواد چیزی بگی بیا بشین برات یه شربتی چیزی بیارم فشارت افتاده حتما -صبرکن...محمد +جانم -اگه...داعش سوریه رو بگیره و بعد بیاد ایران... +ان شاالله که هیچ وقت این اتفاق نمی افته -می ترسم +ترس برا اونیه که از خدا دور باشه، همین الان که من و تو با امنیت تو خونه نشستیم پاسدارا و بسیجیایی هستن که دارن تو سوریه با تروریستای داعشی میجنگن...میخوام یه چیزو بدونی... همان موقع صدای زنگ تلفن بلند شد. محمد حرفش را در عمق نگاهش به چشم های مضطرب حلما گفت. صدای زنگ  پیاپی تلفن قطع نمی شد. محمد با آوای آرام یاعلی(ع) بلند شد و رفت تلفن را جواب داد. بعد از دقایقی آمد در چهار چوب در، نگاهش محو حلما بود، حلما که متوجه نگاه همسرش شد، لبخندی زد و پرسید: -کی بود؟ +عمو عباس بود. گفت از بیمارستان تماس گرفتن اجازه دادن بابا رو ببینیم -خدا رو شکر، الان... +نه، تو بمون خونه -چرا؟ +حالت خوب نیست نمیخوام فضای بیمارستان باعث بشه دوباره حالت... -محمد...چند وقته میخوام چیزی بهت بگم ولی... +بگو عزیز دلم -این روزای بابات...ببخش که میگم ولی همش منو یاد بابام قبل از شهادتش میندازه...همش میترسم باباحسین هم مثل بابای خودم... محمد کنار حلما نشست. اشک هایش را پاک کرد و گفت: +بابا خوب میشه میاد خونمون اتاق بچه ها رو می بینه...اسماشونو می پرسه...اصلا اسم انتخاب نکردیم هنوز، بگو ببین، دلت میخواد اسم شونو چی بذاریم؟ -تو این وضعیت حالا.... +بگو دیگه ، نگو که اصلا بهش فکر نکردی! -خب چرا... +میخوای تو اسم یکی رو بذار من اسم اون یکی رو، خوبه؟ -با...شه +خب اسم اولین گل دخترِ بابا چیه؟ -من، اسم سارا رو دوست دارم +قشنگه، حالا من بگم؟ -بگو + دوست دارم اسم یکی از دخترامون زینب باشه، به عشق عمه سادات -خیلی قشنگه! ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀 به قلم:سین کاف غفاری @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️♦️پیشنهاد هارون به علیه السلام برای بازگرداندن و پاسخ معنی دار ایشان... @Roshangeran
💌 برای عاشق شدن باید مهارت پیدا کنیم @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی ها از یاد بدشان می آید.. این درمان است، علاج است.. علاج خودخواهی ها، غفلت ها، هوس رانی ها .. 🎙 بخشی از دعای ثمالی از زبان ✅ @Roshangeran
🌷 تلنگر میگفت:↓ اگه‌قاطی‌بشی؛ ✨ رفیق بشی،دوست‌بشی با‌ خودمونی بشی؛ 🌱 بی‌ریشه‌پیشه‌بشی، بی‌خورده‌شیشه‌بشی، پشتِ‌رودخونه‌ی‌چه کنم‌چه‌کنمِ‌زندگی؛ 🌊 رشته‌یِ‌دلت‌دستِ‌آقا‌باشه... آقاخودش‌عبورت‌میده.. ┈┈┈┈💐┈┈┈┈ @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابوحلما💔 : وعده دیدار ( روز بعد_بیمارستان فوق تخصصی مغز و اعصاب) محمد که وارد اتاق شد، چشمان سرخ حسین سمتش چرخید. قامت بلند و چهارشانه پسرش را برانداز کرد. محمد نزدیک آمد و پیشانی پدرش را بوسید.  حسین یاد اولین باری افتاد که محمد را دیده بود. پرستار نوزاد را در پارچه سفیدی پیچیده بود و از مرز شیشه ای عبور داده بود. حسین نفس عمیقی کشید.  عطر تن پسرش مشامش را پر کرد. یاد اولین بوسه ای افتاد که بر گلوی محمد زده بود. و در گوشش اذان گفته بود. ناگاه با صدای محمد به خود آمد: +سلام بابا -سلام پسرم +خوبی؟ -الحمدلله اشک در چشم های پر نفوذ محمد حلقه زد. لبخند از لبان چاک چاک حسین پر زد.  نگاهش دور سر پسرش چرخید و پرسید: -چی شد پسر؟ +بابا...یاد بچگیم افتادم. هر وقت از مدرسه می اومدم از ترس اینکه شهید شده باشی،  میدویدم در اتاقو باز میکردم همینکه زیر چادر اکسیژن میدیدمت یه نفس راحت میکشیدم بی خبر از نفسای تو که هیچ وقت راحت.... -بسه دیگه اشکاتو پاک کن الان مامانت اینا میبینن...راستی مامانت کو؟ + داره با سرپرستار جر و بحث میکنه -واسه چی؟ + اوایل که اومده بودیم این بیمارستان سر پرستار بخاطر اینکه از اول نگفته بودیم شیمیایی هم هستی کلی باهامون جر و بحث کرد ظاهرا دکتر حسابی بهش تشر زده...حالا  سر شکایت مامان از غذای بیمارستان سرپرستار دوباره بحث رو باز کرده ... -پاشو مامانتو بیار بهش بگو بیاد دو دقیقه ببینمش محمد لبخندی زد و دست پدرش را روی چشمانش گذاشت. بعد آهسته از او فاصله گرفت و از اتاق بیرون رفت. اما بلافاصله عباس با چهره ای درهم کشیده وارد شد. حسین سعی کرد بلند شود یا لااقل بنشیند اما نتوانست. عباس به طرفش رفت کمکش کرد بنشیند و بالشت را پشت کمرش گذاشت. حسین ماسک اکسیژن را که تازه روی صورتش گذاشته بود، از روی صورتش برداشت و گفت: +سلام، پارسال دوست امسال... -سلام رفیق نیمه راه رفیق نیمه راه! اولین باری که این لفظ بین آن دو نفر رد و بدل شده بود، آخرین شب از اولین ماه سربازیشان بود. وقتی به فرمان امام خمینی(ره) تصمیم گرفته بودند از پادگان فرار کنند تا فردا صبح به روی همشهریانشان اسلحه نکشند. همان موقع که قسم خوردند تا خلع شاهِ مزدورِ غرب، برای آزادی مردمشان بجنگند. آن شب عباس گفته بود:" اینبار هرکی دل داره فرار میکنه و ترسوها می مونن!" حسین جلوتر رفته بود اما خارمی سرباز اتاق کناری برای خوش خدمتی به ساواک، آنها را لو داده بود. عباس سر حسین داد زده بود که :"برو" و حسین با خارمی ترسو درگیر شده بود  و زیرلب غرولند میکرد که:"رفیق نیمه راه بشم؟" حسین مثل  روزهای  جوانی زیرلب زمزمه کرد: رفیق نیمه راه بشم؟ من اگه رفیق نیمه راهم بخاطر سرسختی خودته و صدایش را بالابرد : چند بار بگم میخوام با مسئولیت خودم مرخص بشم... اما سرفه کلامش را میخکوب کرد. عباس ماسک را روی صورت حسین گذاشت و با لحن آرام تری گفت: سر این پرونده خیلی تحت فشارم...ببخشید... حسین هرجور شده باید برگردی سر کار! ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀 به قلم:سین کاف غفاری @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ تلنگر ✍ ﮔﺎﻫﯽ ﺧﺪﺍ... ﺑﺎ ﺩﺳﺖِ ﺗﻮ... ﺩﺳﺖِ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ...! ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﻮ، ﮔﺮﻩ ﮐﺎﺭ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﺎ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺗﻮ، ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ ﻭ ﻋﺮﯾﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﻮﺷﺎﻧﺪ ﺑﺎ ﻗﺪﻡ ﺗﻮ، ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺭﺍ ﺣﻞ ﻣﯿﮑﻨﺪ...! ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ، ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺳﺖِ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ، ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ ... ┈┈┈┈💐┈┈┈┈ @Roshangeran