از روحانی آرامش میخواست و مردم رو هم فریب داد بهش رای بدن، الان روزی دو بار برقاشون قطع میشه و شاکیه!
کاش یک بار برای همیشه یاد بگیرید اگه نویسنده یا بازیگر خوبی هستید، دلیل نمیشه درباره همه چیز نظر بدید!
✅ @Roshangeran
7.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌🎥 چند مطلب بسیار داغ در مورد #حجاب_اجباری
#بد_حجابی در ایران از کجا شروع شد!؟
قبل از انقلاب حجاب #اختیاری بود؟
قانون حجاب بعد از انقلاب از چه سالی اجرا شد؟
برخورد عجیب امام با مخالفان بی حجابی!؟؟
#دکتر_غلامی
✅ @Roshangeran
شرط اول عاشق خدا شدن این است که تکبر از دلمان برود و نماز همان شرط اول است!
🌷حضرت زهرا(س) می فرماید:
خداوند نماز را برای دوری از تکبر،واجب کرده است.
#بهوقت_نماز
#اخلاقی
✅ @Roshangeran
✨﷽✨
خانه را مرتب کن تا آقا بیاید...
مرحوم حاج اسماعیل دولابی دربارهی انتظار واقعی فرج، داستانی لطیف و آموزنده نقل کرده: « پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت اینجا را مرتب کنید تا من برگردم. خودش هم رفت پشت پرده. از آنجا نگاه میکرد میدید کی چه کار میکند، مینوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند...
یکی از بچهها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید. یکی از بچهها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمیگذارم کسی اینجا را مرتب کند. یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمیگذارد، مرتب کنیم. اما آن که زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب میکرد همه جا را. میدانست آقاش دارد توی کاغذ مینویسد. هی نگاه میکرد سمت پرده و میخندید. دلش هم تنگ نمیشد. میدانست که آقاش همین جاست. توی دلش هم گاهی میگفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر میکنم...
⚠ شرور که نیستی الحمدلله، گیج و خنگ هم نباش. نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن. خانه را مرتب کن تا آقا بیاید.
#خدایا_منجی_را_برسان🤲
#داستانک
#مهدویت
✅ @Roshangeran
روشنگران
#ابوحلما💔 #قسمت_هشتم : ترور 💣 ساعت ۸:۲۰صبح امروز در میدان کتابی خیابان گل نبی با انفجار بمب مغناطی
#ابوحلما💔
#قسمت_نهم : بخاطر آنها🌿🌼
با صوت قشنگ قرآن خواندن محمد، بیدار شد. از اتاق بیرون آمد و تماشایش کرد که زیر نور کم سوی آپاژور، آهسته و با لحن دلنشینی قرآن میخواند. محمد که متوجه حضور حلما شد، سرش را بالا آورد. بلند شد و او را آورد کنار خودش روی مبل نشاند. حلما طوری که انگار چیزی از صحبت های دیشب بخاطر ندارد، پرسید: اذانو گفتن؟
محمد لبخندی زد و جواب داد:
-نه هنوز...ده دقیقه ای مونده...ام....امروز حال داری باهام یه جا سربزنیم؟
+موتورتو ک...
-ماشین بابامو میگیرم حالا میای؟
+کجا؟
-بریم میبینی
+با تو باشم هرجا باشه
-قربانت
+نگو اینجور، زنده باشی
(ساعت ۱۱:۲۷- بیمارستان تخصصی کودکان)
+چرا منو آوردی اینجا حالم بد میشه
-میخوام یکی رو ببینی
+کی؟
-بیا
فضای داخلی بیمارستان با بقیه بیمارستانهایی که حلما تا آن موقع دیده بود، فرق داشت. دیوارهایش نقاشی شده و رنگارنگ بودند. کنار تخت های کوچک عروسک های قد ونیم قد به چشم میخورد. بوی مواد ضدعفونی کننده و الکل هم کمتر به مشام میرسید ولی...صدای سرفه های مداوم از گلو های نازک بچه ها گوش را چون خاطر انسان می آزرد. کمی که جلو رفتند محمد با پرستار بخش صحبتی کرد و بعد رو به حلما گفت: اون درِ سمت راست راهرو رو میبینی؟
حلما بهت زده و غمگین پاسخ داد:
+آره
-هلش بده و برو داخل با کمک پرستار لباس مخصوص بپوش و برو پشت شیشه کسی اونجاست که میخوام ببینیش.
حلما بعد از مکث کوتاهی با قدم هایی مردد به طرف در رفت. بعد از تعویض لباس ها و پوشیدن پاپوش های مخصوص، رفت ایستاد پشت شیشه مراقبت های ویژه، پرستار داخل اتاق شد و پرده سبز رنگ را از جلوی شیشه کنار زد. یک نوزاد شش،هفت ماهه در دستگاه زیر ماسک اکسیژن بود. به سرش سِتِ سِرُم وصل کرده بودند و سینه کوچکش آرام بالا و پایین میرفت. یکدفعه یک دختربچه سه، چهار ساله دست حلما را کشید و گفت: اون داداشمه اسمش آرشه، میای اتاق منم ببینی خاله؟
حلما مات چشم های گود افتاده و بی مژه دخترک بود. بی اختیار به سر بی مویش هم نگاهی انداخت و با بغض گفت: اتاقت کجاست؟
دخترک با خوشحالی دست حلما را دنبال خودش کشید و شروع به دویدن کرد. آنها از راهرو مقابل چشمان سرپرستار و محمد عبور کردند و به اتاق صورتی رنگی رسیدند که چهار تخت کوچک درونش قرارداده شده بود. دخترک دست حلما را سمت اولین تخت کشید و خرس کوچک پارچه ای را از زیر تخت بلند کرد و گفت:
×اینو مامانم برام خریده من خیلی دوستش دارم ولی خانم پرستار میگه برای نفسم ضرر داره و باید بندازمش دور، ولی من قایمش میکنم و هر شب به جای صورت مامانم بوسش میکنم ببین...
و خرس را بغل کرد و نفس عمیقی کشید انگار آغوش مادرش را گم کرده باشد، شروع به بوسیدن عروسکش کرد بعد عروسک را سمت حلما گرفت و گفت:
×بوی مامانمو میده
+داره از بینیت خون میاد...خیلی...زیاد....خانم پرستار... پرستار
❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀
به قلم:سین کاف غفاری
#رمان
✅ @Roshangeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مغز موشک ساز، نمیتونه ماشین تولید کنه؟!
⁉️ چرا در زمینه نظامی توانمندیم و در اقتصاد ضعف داریم؟!
#پاسخ_به_شبهات
✅ @Roshangeran
🔬 پیشرفت دانش ژنتیک، اصلیترین تهدید علیه بشر
🧪 #تراریخته؛ مسألهای که بارها تجربه شده است..
📃 موارد متعددی را در دهههای گذشته میشود نام برد که برای #اصلاح_ژنتیک محصولات کشاورزی تلاش شده است. هدفِ این دستکاری، افزایش بازدهی، مقاومت در برابر خشکسالی، افزایش فصل کشت، و مقاومت در برابر بیماریهای خاص، میتواند باشد.
📃 زمانی که این اصلاح موفقیتآمیز باشد، و کشاورزان دریابند که با کشت بذر اصلاحشده میتوانند مثلاً دو برابر محصول برداشت کنند، همه به استفاده از آن بذر تشویق میشوند، و در یک منطقه وسیع استفاده از بذرهای دیگر متوقف میشود. به این وضعیت genetic monocultures میگویند.
🌽 اصلاح بذر، بهطوریکه در برابر هیچ آفت و بیماری آسیبپذیر نباشد، نیز عملی نیست؛ و بالاخره دیر یا زود شرایطی پیش خواهد آمد که بذر اصلاحشده توان مقاومت در برابر شرایط جدید را نداشته باشد. وقتی، بخش عمده کشاورزی یک محصول با همان بذرهای اصلاح شده انجام شود، هر بیماری یا آفتی که آن بذر را تهدید کند، میتواند کل کشاورزی در یک منطقه وسیع را نابود کند.
🥔 در دوران تاریخی مشهور به «قحطی سیبزمینی ایرلند»، ۲۰ تا ۲۵ درصد کل جمعیت ایرلند از گرسنگی تلف شدند. دلیل رخداد این حادثه این بود که کشاورزان بهتدریج به کاشت یک نوع سیبزمینی خاص به نام lumper روی آوردند؛ که نسبت به بقیه انواع سیبزمینی مشخصات بهتری داشت. زمانی که آفت این سیبزمینی از آمریکا به ایرلند رسید، برای چند سال محصول سیبزمینی هیچ قابل برداشت نبود. همین مشکل به مرگ دستهجمعی بخشی از جمعیت، و مهاجرت بقیه منجر شد.
🥦 این اتفاق در دوران معاصر درباره محصولات کشاورزی دیگر نیز در حال رخ دادن است. بهعنوان نمونه روش موجود کشت موز، به انقراض انواع قدیمیتر این میوه، و غلبه یک نوع مشخص آن منجر شده است. زمانی که این نوع موز دچار آفت شود، کل صنعت موز، حداقل برای دهها سال، نابود خواهد شد، و پیشبینی میشود این اتفاق تا ده سال دیگر رخ دهد. این وضعیت به Bananageddon مشهور شده است. این معضل در رابطه با بقیه محصولات کشاورزی نیز وجود دارد؛ و ممکن است که بازار محصولاتی مانند قهوه، بهطور کلی از بین برود.
📃 مراحل این روند انقراض، در یک بازه زمانی طولانی، مشخص است:
اصلاح یک بذر غلبه⬅️ آن بذر بر سایر انواع ⬅️ تشویق کشاورزان به استفاده از بذر اصلاحشده در سطحی وسیع ⬅️ انقراض انواع دیگر بذر و از بین رفتن تنوع ⬅️ شیوع آفت آن بذر ⬅️ و در نهایت از بین رفتن کل صنعت تولید آن محصول.
🔎 منابع :
https://www.history.com/topics/immigration/irish-potato-famine
https://bananageddon.webflow.io/blog/the-science-of-bananas-why-are-bananas-vulnerable
✅ @Roshangeran
🔸 امام حسين (ع) می فرمایند:
❇️ (با نيكى و كمك به نيازمندان) نزد آنان جايگاهى براى خود بيابيد كه آنان روز قيامت مقام و منزلتى دارند.
📚 كنز العمّال، ح 16582
┈┈┈┈💕┈┈┈┈
#حدیث_روز
✅ @Roshangeran
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👥 انتظار مردم از یک طلبه!
🎤استاد #پناهیان
✳️ شاخص اصلی دین داری نشاط هست.
┈┈┈┈🌷┈┈┈┈
✅ @Roshangeran