eitaa logo
🔰 مربی حرفه ای
998 دنبال‌کننده
523 عکس
433 ویدیو
213 فایل
مطالب استاد خوئینی تولید محتوای تبلیغ در مدارس و دانشگاه محتوای مورد نیاز مربیان و معلمان برگزاری دوره تربیت مربی ساخت و اجرای سخنرانی تصویری و چند رسانه ای اجرای جذاب جشن تکلیف برش کاغذ و استفاده از هنر در تبلیغ @khoiny ارتباط با ادمین ۰۹۱۹۴۵۲۹۲۷۹
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🔰 مربی حرفه ای
هدایت شده از 🔰 مربی حرفه ای
.: ✅پوسترهای زیبا ازتاثیرات ماهواره برهمه ی افرادخانواده @roshad110
هدایت شده از 🔰 مربی حرفه ای
#برش کاغذ 💚گروه فرهنگی تبلیغی رشد💚 @roshd110
هدایت شده از سرباز رهبر
این مکان مجهز به دوربین مدار بسته نیست 😳 الم یعلم بان الله یری ?????🌺 @roshd110
هدایت شده از 🔰 مربی حرفه ای
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه سوالی جالبی 😊😊😊 چه جواب های جالبتری🌺🌺🌺🌺 عضو شوید 🙏👇👇👇👇👇👇👇👇 @roshd110 مربی حرفه ای
1545017371959cZ8Li4R2PGguKYy3wWOVUprA1TFtXNj5.pdf
256.1K
✔اشعار دسته بندی شده برای اجرا کار کودک با ما همراه باشید 💖گروه فرهنگی تبلیغی رشد 💖 @roshd110
❓❓❓از عالمی پرسیدند... بالاترین وزنه چند کیلو است که یه نفر بزنه و بهش بگن پهلوان؟... ✅ عالم در جواب گفتن بالاترین وزنه یه پتوی نیم یا ۱ کیلویی است که یه نفر بتواند هنگام نماز صبح از روی خود بلند کند. هر کس بتونه آن وزنه رو بلند کند. باید بهش گفت پهلوان✨ 🌸✨رسول الله فرموده‌اند ترکِ ؛ نماز صبح : نور صورت😊←💀 ظهر : بركت رزق🍞🍖 عصر : طاقت بدن💪 مغرب : فايده فرزند👫 عشاء : آرامش خواب را از بين می‌برد😴😨 کانال جوانان نیروگاه @roshd110 🌸🌼 خاطره‌ای تکان دهنده از جنش تکلیف دختر ۹ ساله ؛ این خاطره طولانی ولی زیبا را از دست ندهید 🍃 در سال 1362 قرار شد برای ما، در مدرسه جشن تکلیف بگیرند. مدیر خوب مدرسه ما که خودش علاقه زیادی به بچه‌ها داشت و تنها معلمي بود كه سر وقت در مدرسه با بچه‌ها نماز مي خواند، به کلاس ما آمد و گفت: «بچه‌ها برای دوشنبه‌ي هفته‌ي آینده جشن تکلیف داریم؛ وسائل جشن تكليف خودتان را آماده کنید و به همراه مادران خود به مدرسه بیاورید.» 🍃 من همان جا غصه‌دار شدم چون در خانه ما به اين چيزها بها داده نمي‌شد و خبري از نماز نبود. 🍃 روزهای بعد، بچه‌ها یکی‌یکی وسایل خودشان را شاد و خرم با مادرانشان به مدرسه مي‌آوردند. مدیر مدرسه مرا خواست و گفت: «چرا وسایل خود را نیاورده ای؟» من گریه‌کنان از دفتر بیرون آمدم. 🍃 فردا مدیر مرا به دفتر برد و گفت: «دخترم! این چادر نماز و سجاده و عطر را مادرت برای تو آورده.» ولی من می‌دانستم در خانه ما از این کارها خبری نیست. 🍃 بالأخره روز جشن تکلیف فرا رسید و حاج آقای بسیار خوش‌کلامی برای ما سخنرانی ‌کرد و گفت: «بچه‌ها به خانه که رفتید در اولین نمازتان در خانه، از خداي خود هر چه بخواهید خداي مهربان به شما می‌دهد. آن روز خيلي به ما خوش گذشت. 🍃 به خانه آمدم شب هنگام نماز مغرب، سجاده‌ام را پهن کردم تا نماز بخوانم، مادرم نگاهي به سجاده كرد و با حالتي خاص اصلاً به من توجهی نکرد. 🍃 من كه تازه به سن تكليف رسيده بودم انتظار داشتم مورد توجه قرار گيرم كه اين‌گونه نشد. اما وقتی پدرم به خانه آمد و سجاده و چادر نماز من را ديد، عصبانی شد، سجاده مرا به گوشه‌ای انداخت و گفت: برو سر درسات، این کارها یعنی چه؟! 🍃 بغضم ترکید و از چشمانم اشک جاری شد و با ناراحتی و گریه به اتاقم رفتم. آن شب شام هم نخوردم و در همان حال، خوابم برد. 🍃 اذان صبح از حسینیه‌ای که نزدیک خانه ما بود به گوش می‌رسید، با شنیدن صدای اذان، دوباره گریه‌ام گرفت، ناگهان صدای درب اتاقم مرا متوجه خود كرد. 🍃 پدر و مادرم هر دو مرا صدا می‌کردند، درب اتاق را باز کردم دیدم هر دو گریه کرده‌اند، با نگراني پرسيدم: چه شده؟! كه يك‌دفعه هر دو مرا در آغوش گرفتند و گفتند دیشب ظاهراً هر دو یک خواب مشترک دیده‌ایم.! 🍃 خواب ديديم ما را به طرف پرتگاه جهنم می‌برند، می‌گفتند شما در دنیا نماز نخوانده‌اید و هيچ عمل خيري نداريد و مرتب از نخواندن نماز از ما با عصبانيت سؤال مي‌كردند و ما هم گریه می‌کردیم، جیغ می‌زدیم و هر چه تلاش می‌کردیم فایده‌ای نداشت، تا به پرتگاه آتش رسیدیم. 🍃 خيلي وحشت كرده بوديم. ناگهان صدايي به گوشمان رسيد كه گفته شد: «دست نگه دارید، دست نگه داريد، دیشب در خانه‌ي این‌ها سجاده نماز پهن شده، به حرمت سجاده، دست نگه دارید.» 🍃 آن شب پدر و مادرم توبه کردند و به مدت چند سال قضای نمازها و روزه‌های خود را بجا آوردند و در يك فضاي معنوي خاصي فرو رفتند و خداوند هم آن‌ها را مورد عنايت قرار داد. این روند ادامه داشت، تا در سال 74 هر دو به مکه رفتند و بعد از برگشت از حج تمتع، در فاصله چهل روز هر دو از دنیا رفتند و عاقبت به خیر شدند. 🍃 اولین سال که معلم شدم و به كلاس درس رفتم، تلاش كردم تا آن مدیرم که آن سجاده را به من داده بود پیدا کنم. خیلی پرس و جو کردم تا فهمیدم در یک مدرسه، سال آخر خدمت را می‌گذراند. 🍃 وقتی رفتم و مدرسه را در شهرستان کیار استان چهار محال و بختياري پیدا کردم، دیدم پارچه‌ای مشکی به دیوار مدرسه نصب شده و درگذشت مدیر خوبم را تسلیت گفته‌اند. 🍃 یک هفته‌ای مي‌شد که به رحمت خدا رفته بود. خدا او را که باعث انقلابی زیبا در زندگی ما شد بیامرزد. 🍃 حال من مانده‌ام و سجاده آن عزیز که زندگی خانوادگی ما را منقلب کرد. حالا من به تأسي از آن مدير نمونه، مؤمن و متعهد، سالهاست معلم كلاس سوم ابتدايي هستم و در جشن تكليف دانش آموزان، ياد مدير متعهد خود را گرامي مي‌دارم و هر سال که می‌گذرد برکت را به واسطه‌ي نماز اول وقت در زندگی خود احساس می‌کنم. خواهر کوچک شما ـ التماس دعا 📚 کتاب پر پرواز ص 122
وقت ⏱⏱⏱⏱ نزدیک خانه ی ما یک مسجد قشنگ است که از مناره هایش بانگ اذان بلند است گلدسته های زیبا گویی طلایی رنگ است کز آن رنگ طلایی صوت قرآن بلند است گوید به ما مۆذن هر صبح و ظهر و هر شب برخیز ای مسلمان وقت نماز تنگ است @roshd110
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 (عج) دختر بد حجاب گفت:کی گفته اونایی که چادر ندارن امام زمونو دوس ندارن؟ بهش گفتم: امام زمان رو دوست داری؟ گفت: آره ! خیلی دوسش دارم. گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟ گفت: آره! گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟ گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان به ظاهر نیست ، به دله❤️ گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد گفت: چرا؟ براش یه مثال زدم: گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می‌خوره. تو هم سراسیمه میری و می‌بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می‌گیره. عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟ بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه: عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می‌گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله… دیدم حالتش عوض شده بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می‌کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می‌کنی؟ گفت: معلومه که نه! دارم می‌بینم که خیانت می‌کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه گفتم: پس … . اشک تو چشاش جمع شده بود روسری اش رو کشید جلو با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم، حجاب که قابلش رو نداره. از فردا دیدم با چادر اومده گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد! خندید😊 و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه. 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 🆔 @roshd110 مربی حرفه ای 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
❤️💫💜💫💙💫💚💫💛 ◀️چند اصل در - ✨حق نداریم به خانواده‌های هم توهین كنیم. - ✨حق نداریم مسائل و مشكلات كهنه را مطرح كنیم. در حین دعوا فقط راجع به همان موضوع بحث می‌كنیم. - ✨شام و ناهار نپختن و نخوردن نداریم. همه اعضا باید مثل قبل برای غذا خوردن حاضر باشند. - ✨سلام و خداحافظی در هر صورت لازم است. 🍃 🌺🍃
هدایت شده از 🔰 مربی حرفه ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 انیمیشن خاطره ای از شهید علی اکبر شیرودی ✅درمورد نماز🌱 🎈گروه تبلیغی رشد👇 @roshd110 http://eitaa.com/joinchat/936247303C9379b34241
هدایت شده از 🔰 مربی حرفه ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕 کلیپ فوق العاده زیبا این کلیپ را برای فرزندانتون بذارید تا همراه با کلیپ تکرار کنند... گروه فرهنگی تبلیغی رشد🌹🌹 @roshd110