eitaa logo
مجالس مذهبی صبح مشهد
1.3هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
59 ویدیو
0 فایل
کانال اطلاع رسانی مجالس صبح مشهد مقدس «اللّهُمَّ الْعَنْ أبَا الشُّرُورِ وَ أتْباعَهُ، فِی کُلِّ لَحْظَةٍ مِنَ الأزَلِ إلَی الأبَدِ، بِعَدَدِ ما أحاطَ بِهِ عِلْمُکَ» ¤آیدی ارسال ادرس جلسات https://eitaa.com/KHAKSARI ¤
مشاهده در ایتا
دانلود
السّلام علیک یا ابا عبدالله الحسین مجلس روضهء هفتگی شنبه13مردادماه ساعت5نیم صبح سخنران شیخ عبدالحسین ذاکر آدرس :میدان سعدی مسجدحسین ابن علی (ع) خانوادگی https://eitaa.com/rouzeyesobha
در ادامه ۶۹شب روضه از شب اول محرم: دهه‌ی چهارم حجت‌الاسلام شیخ مجتبی جاهد حجت‌الاسلام شیخ سلمان اورعی خراسانی ۵شب اول ساعت ۲۱ ۵شب دوم ساعت ۲۰ بنای متبرکه بیت الرقیه سلام الله علیها برادران و خواهران
📌 مراسم عزاداری آخر محرم و اول صفر سخنران: حجةالاسلام مداحان: حاج محمد حاج رضا 🕔زمان: ۱۳ مرداد لغایت ۱۹ مرداد | ساعت ۵ صبح 📍مکان: خیابان هاشمی نژاد ۱۸، مسجد المهدی(عج) https://eitaa.com/rouzeyesobha
ان شاء الله تا15مردادماه ویژه آقایان مقابل حرعاملی61 منزل زارع https://eitaa.com/rouzeyesobha
تا15مردادماه ویژه آقایان https://eitaa.com/rouzeyesobha
وقایع تاریخی این هفته طبق تقویم شیعه شنبه ۱۳ مرداد۱۴۰۳ برابر با ۲۸ محرم۱۴۴۶ ۱   وفات حذیفه بن یمان ، او از بزرگان اصاب پیامبر(ص) و از خواص اصحاب امیرالمومنین(ع) بود ، او یکی از ۷ نفری بود که بر جنازه حضرت زهراء(س) نماز خواندند ۲   تبعید امام جواد(ع) در سال ۲۲۰ هجری به دستور معتصم عباسی ۳    ورود اسرای اهلبیت(س) به بعلبک یکشنبه ۱۴ مرداد۱۴۰۳ برابر با ۲۹ محرم۱۴۴۶ رسیدن کاروان اسراء به شام تتمه ماه محرم ۱   نوشتن صحیفه ملعونه در سال ۱۱ هجری ، در این صحیفه که به صحیفه دوم مشهور است منافقین نوشته و امضاء کردند که نگذارند حضرت علی(ع) به خلافت برسد و زمینه غصب خلافت را فراهم نمودند ۲    وفات ام المومنین ماریه قبطیه رضوان الله علیها در سال ۱۵ یا ۱۶ هجری در مدینه سه شنبه ۱۶مرداد۱۴۰۳ برابر با اول صفر۱۴۴۶ ۱   وارد کردن سر مطهر امام حسین(ع) به شام ۲   ورود اهلبیت(س) به شام ۳   شروع جنگ صفین در سال ۳۸ هجری ،در این جنگ پیروزی با حضرت علی(ع) و مسلمانان بود که با حیله عمروعاص ملعون قرآن ها را بر نیزه کردند و ماجرای حکمیت پیش آمد چهارشنبه۱۷مرداد۱۴۰۳ برابر با ۲ صفر۱۴۴۶ ۱    ورود اسراء به مجلس یزید ۲    شهادت زید بن علی بن الحسین(ع) در سال ۱۲۱ هجری در کوفه ، پس از دفن بدن آن بزرگوار ، دشمن بدن ایشان را از قبر بیرون آوردند و به روی زمین کشیده و سپس به دار زدند مقاله ای در باره بازار شام و بارگاه یزید: بازی هست برای فتح الفتوح یزید که طولانی هم هست ، شهر شام و کاخ یزید آذین شده ، پارچه های الوان ، پرچمهای رنگی، رقص و پایکوبی مردم شام ، زینب(س) رو به شمر کرده و میگوید مارا از راهی ببر که چشم مردم به ما نیفتد شمر نمی پذیرد باید یزید خدمات شمر را بفهمد، هرچه بیشتر ظلم کندبیشتر مفتخر میشود، زینب( س) میگوید: پس سرهای شهدا را در جلو و پیشاپیش ما ببر که مردم جذب آنها شوند تا مارا به این شکل نبینند واقعا چقدر گفتن این جملات سخت است ، اسرا وارد شهر و بازار شام شدند ، رقص و پایکوبی ، عده ای  متعجب ، عده ای شاد و عده ای هم جسارت به سرهای مقدس شهداء ، پس از عبور از بازار شام، اسرا وارد مسجد بزرگ اموی شدند ، جایگاهی مستطیل شکل ، درست روبروی جایگاه یزید و مهمانان سفارشی اش، وسط نواختن ساز و دهل ، ازدحام جمعیت و رقص و سر و صدا، یزید و اطرافیانش به همراه مهمانان خارجی با قراول و یساول ، وارد مسجد اموی شد و در جایگاه مخصوص نشست به همراه اطرافیان، ماجراهای زیادی گذشت ، مکالمات زیادی رد و بدل شد خطبه امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) ، لحظه ای سکوت شد در این هنگام یکی از اشرافیان متمول ، چشمش به  فاطمه بنت الحسین افتاد که دخترکی بسیار جوان و نهایت شکوه و زیبائی و عفاف بود اشرافی متمول رو به یزید کرد و گفت ای یزید ، ای خلیفه ، ای شاه پیروز ، آن دخترک را برای کنیزی به من مرحمت کن ، فاطمه ترسید و شتابان خود را از وسط اسیران به صف اول رسانید و خود را در آغوش زینب(س) انداخت، عمه جان میخواهند مرا به کنیزی ببرند ، ای عمه جان تا بحال کنیزی نکرده ام خوارم ولی به غیر عزیزی نکرده ام زینب(س) این بانوی سرافراز میدان اسارت ، فاطمه را در آغوش کشید و گفت نترس کسی جرات ندارد تورا به کنیزی ببرد، یزید و اشرافی هردو گفتار بانو زینب(س) را شنیدند ، اشرافی به یزید یک نگاهی میکند که این اسیر چه میگوید، یزید برآشفت و فریاد زد ای اسیر اگر بخواهم چنین کاری را انجام خواهم دادو آن دختر را به کنیزی منزل این اشرافی خواهم فرستاد، با فریاد یزید ، سکوت سنگینی مسجد را فرا گرفت، فاطمه در آغوش زینب(س) می لرزید و زینب(س) محکم فاطمه را بغل کرد و با صدائی رسا که به گوش همه رسید گفت یزید تو نمیتوانی این دختر را به کنیزی ببری، یزید فریاد زد اگر بخواهم خواهی دید که میتوانم زینب(س) استوار و رسا جواب داد اگر هم بخواهی نمیتوانی یزید دیوانه وار فریاد زد میتوانم زینب(س) گفت میتوانی ولی به شرط، بهت همه مسجدرا فرا میگیرد شرط؟ چه شرطی؟ حضرت زینب(س) بین بهت و سکوت و وحشت همگان گفت: میتوانی ولی به شرطی که از دین ما خارج شوی، یعنی چه؟ یزید مگر نمیدانی کنیزی بر ذریه رسول الله حرام است و ما دختران رسول شمائیم ، ما ذریه محمد مصطفی (ص) هستیم ، مردم این دختر از آل رسول الله(ص) است و مادر ما فاطمه(س) دختر رسول شماست ، پای پایکوبان خشک شد ، هلهله به سکوت مرگباری تبدیل شد ، در چشم خنده کنان اشک پر شد و آن اشراف زاده زبانش لال گردید فقط گفت یزید خدا تو را لعنت کنددختران رسول خدارا به اسارت گرفته ای و میگوئی خارجی ، بخدا من گمان میکردم این اسرا از روم و یمن هستند لعنت خدا برتو باد ای یزید ، اشک مجال تایپ نمیدهد الاحقرخیری https://eitaa.com/rouzeyesobha
صبح شنبه ۲۰ مرداد