فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥
ꪶⅈ𝕜ꫀ
.🌱«دوستت دارم» ♥️
.من از همین دور به یادتم؛
از همین دور مواظبتم؛
از همین دور بهت عشق میدم؛
از همین دور
💞رویای عاشقی💞
❤️🔥 ⃝⃭𝄞@royayeashghi ❥჻࿐
♥
ꪶⅈ𝕜ꫀ
.🌱تو عمیق ترین وابستگی قلبمی..
تو تنهااا آدمی هستی که میتونم
یه عمر به دوست داشتنش ادامه بدم و
هیچوقت ازش خسته نشم
همیشه برام بمون:) ❤️
#عاشقانه
#بفرست_براش
💞رویای عاشقی💞
❤️🔥 ⃝⃭𝄞@royayeashghi ❥჻࿐
♥
ꪶⅈ𝕜ꫀ
.🌱 ٺو...♡،
نمیدانَم نامٺ را چہ بڪًذارم!
مخاطبِ خاص؟!
ٺمام زندڪًی؟!
دلیلِ نفس ڪشیدَن؟!
همہ ؎ِ وجود؟!
یا ٺنهاٰ عشقَم...
بہ هر نامے ڪہ باشے بداٰن ؛
ٺا اَبد برایٺ جاٰن میدهم...❤️
#عاشقانه
#بفرست_براش
💞رویای عاشقی💞
❤️🔥 ⃝⃭𝄞@royayeashghi ❥჻࿐
4_5974524260079634713.mp3
3.34M
♥
ꪶⅈ𝕜ꫀ
.🌱ببین هنوز نفس که میکشم فقط به عشق با تو بودنه ❤️
#موسیقی_عاشقانه
جدیدترین آهنگها رو از کانال شهر موزیک دانلود
💞رویای عاشقی💞
❤️🔥 ⃝⃭𝄞@royayeashghi ❥჻࿐
♥
ꪶⅈ𝕜ꫀ
.🌱تو دلیلِ اعتقادم به عشقی
تو دلیلِ دیوونگیِ مني
تو فرشته کوچولویِ مني
تو تنها همیشگیِ مني
تو قشنگترین تعهدِ مني
تو امیدِ بینِ همه حسایِ بدَمی
تو پایانِ هَر جستجوی مَني
تو ثانیه هایِ مني ❤️
#عاشقانه
#بفرست_براش
💞رویای عاشقی💞
❤️🔥 ⃝⃭𝄞@royayeashghi ❥჻࿐
♥
ꪶⅈ𝕜ꫀ
.🌱اگر عشق...
مردن است برایت میمیرم!
اگر عشق دیوانگیست، برایت دیوانهام!
اگر عشق دوستی است، به قرآن “دوستت دارم♡❤️
#دلبرجاان
💞رویای عاشقی💞
❤️🔥 ⃝⃭𝄞@royayeashghi ❥჻࿐
♥
ꪶⅈ𝕜ꫀ
.🌱من دوستت دارم ....
قد قشنگى چشمات
قد عشقى كه توى صداته
قد بزرگى دلت
قد حرفاى توى نگاهات
من دوستت دارم چون تو دليل دوست داشتنی...❤️
#دلبر_همیشگی
💞رویای عاشقی💞
❤️🔥 ⃝⃭𝄞@royayeashghi ❥჻࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥
ꪶⅈ𝕜ꫀ
.🌱چه مخدری تو تنتِ
که وقتی مچاله میشم تو بغلت
خمارت میشم❤️
#عاشقانه
💞رویای عاشقی💞
❤️🔥 ⃝⃭𝄞@royayeashghi ❥჻࿐
🫀ღرویـاے عاشــقــےღ🫀
#قدسیه 🌸🍃🍃🍃 ادامه #پارت۱ جوار هم باید ازدواج میکرد و با هم دوسال اختلاف سنی داشتیم و اینم بگم که
#قدسیه
🌸🍃🍃🍃 پارت ۲
حق انتخاب نداشت خیلی اتفاقی مادرِپسر دختر رو در یک مهمانی یا حمام می دید و اون دختر رو برای پسرش نشون میکرد اینم بگم که عشق و عاشقی هم بود نه اینکه نبود اما خدا اونروز رو نمی آورد که پدرو مادر میفهمیدن تیکه بزرگه گوششون بود
عروسی جواهر که تموم شد من تو خونه تنها شدم
بمادرم گفتم بی بی جان اجازه بده من برم اکابر و درس بخونم حاج محمد پدرم (یا همون آقام )راضی به درس خوندن نمیشد و میگفت دختر نباید درس بخونه ننه جون
از اون بدتر ! اما من سماجت کردم و گفتم باید درس بخونم بلاخره با وساطت بی بی جان پای من به اکابر باز شد چون ما روستا بودیم هنوز خیلی کسی درس نمی خوند و فقط چند نفری در کلاس درس حضور داشتیم خلاصه منم رفتم مدرسه یا همان اکابر خودمون پدرم خیلی بمن علاقه داشت یکروز با گوشهای خودم شنیدم که به بی بی میگفت ملک جان اون سه تا بچه یکطرف قدسیه یکطرف !!
یه حس خاصی بهش دارم نمیدونم چرا ! بخاطر همین هیچوقت نمیزاشت من ازش ناراحت بشم ،مدتی با بی بی جان به مدرسه میرفتم کم کم که اعتمادها بهم جلب شد بی بی گفت خودت به کلاس برو و منهم تنها به اکابر میرفتم
ادامه دارد....
💞رویای عاشقی💞
❤️🔥 ⃝⃭𝄞@royayeashghi ❥჻࿐
🫀ღرویـاے عاشــقــےღ🫀
#قدسیه 🌸🍃🍃🍃 پارت ۲ حق انتخاب نداشت خیلی اتفاقی مادرِپسر دختر رو در یک مهمانی یا حمام می دید و اون
#قدسیه
🌸🍃🍃🍃 ادامه #پارت۲
نمیدونم چرا از نظر جسمی دخترهای قدیم انگار درشت تر از سنشون به نظر میرسیدند و منهم نسبت به سنم بزرگتر می اومدم .اون روزها کلاس اول که بودم با تمام سختی ها که داشتم و کسی سوادی نداشت که کمکم کنه بلاخره گذشتن و من دوازده ساله بودم که دوم رو می خوندم بی بی جان سواد قرآنی داشت اما درس بلد نبود یکروز که داشتم به مدرسه می رفتم متوجه نگاه جوانی بخودم شدم که دنبالم راه می افتاد و می دیدم هرجا که مکث میکنم اونهم می ایسته و هر قدمی که تند تر میکنم
اونهم قدم هاش رو تند تر میکنه خیلی دلم میخواست برگردم و صورتش رو ببینم اما جرأت برگشتن نداشتم چون به بی بی قول داده بودم که سرم توی کار خودم باشه روزها تکرار میشدن و این جوان هم بدنبالم بود یکروز که ظهر به خونه برگشتم بی بی ناهار آبگوشت بار گذاشته بود خسته و گرسنه بخونه رسیدم بی بی گفت دختر جان کمک کن سفره ناهار رو بندازیم که صدای کوبه در هممون رو به خودمون آورد ننه جون گفت قدسی برو در و باز کن ببینیم کیه انشاالله که خیر باشه آخه قرار نبود کسی خونمون بیاد من بسمت درحیاط رفتم کلون در روکه بالا دادم دیدم زنی قد بلند با چادرچیتی که به سر داشت با مهربونی گفت منزل حاج محمد اینجاست گفتم بله ،با خنده گفت شما دخترشی ؟ گفتم بله ، گفت برو بگو مادرت بیا جلو در کارش دارم با دلهره نگاهش کردم گفتم ببخشید شما کی هستی ؟
ادامه دارد ...
💞رویای عاشقی💞
❤️🔥 ⃝⃭𝄞@royayeashghi ❥჻࿐
#خاطرھ🧁
- ی اتفاق جالب افتاد خواستم بگم باهم بخندیم
من برای گرفتن کارت بهداشت اقدام کردم که نه
تا ظرف بهم دادن هر کدوم برای یک روز سه روز
پشت هم باید پر میکردم شماره یک و دادم شوشو
برد ازمایشگاه فرداش دیگه شکمم کار نکرد که
ظرف دوم و پر کنم روز سوم که خواستم انجام
بدم دیدم ظرف شماره 2 نیست کلی گشتم اخرش
هم به دخترم گفتم دیدی بابات نگاه نکرده ظرف
خالی و برده ازمایشگاهمنم سریع زنگ زدم به شو
هره که بره ظرف و پس بیاره یهو شوهرم گفت
کی گفته من خالی بردم گفتم اخه من پر نکرده
بودم اونم با خنده گفت خودم به جای تو پرش
کردم که سه روزش پشت هم باشه و ازمایشگاه
قبول کنه منم کلی خندیدم به این کارش و خیلی
برام جالب بود😂
💞رویای عاشقی💞
❤️🔥 ⃝⃭𝄞@royayeashghi ❥჻࿐