از بین ۳۷ ورزشکار تیم پناهجویان، ۱۴ ورزشکار ایرانی بودند همگی حذف شدن!
🅹🅾🅸🅽 🅸🅽↷
@rozaneye_siasat
شهدا❤️
🌹غیورمردی که پیکر شهید حججی را شناسایی کرد.
🌷سردار مدافع حرم «حاجمهدی نیساری» که در شب ۲۱ ماه رمضان آسمانی شد!فردی بود که برای شناسایی پیکر «شهیدحججی» به مقر داعش رفت و از «سیدحسن نصرالله» لقب پهلوان مقاومت را گرفت.
🌷ماموریت ویژه سردار نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید محسن حججی👉
بعد از شهادت حججی تا مدتها، پیکر مطهرش در دست داعشیها بود تا اینکه قرار شد حزبالله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند.
بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند. داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزبالله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزبالله را آزاد کند.
به من گفتند:
«میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟»
میدانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم. با یکی از بچههای سوری بهنام حاج سعید از مقر حزبالله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم.
در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه ما را میپایید.
پیکری متلاشی و تکهتکه را نشانمان داد و گفت:
«این همان جسدی است که دنبالش هستید!»
میخکوب شدم. از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه، خشک شدم.
رو کردم به حاج سعید و گفتم:
«من چهجوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن اربا اربا شده، این بدن قطعه قطعه شده!»
بیاختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت، اسلحهاش را مسلح کرد و کشید طرفم. داد زدم:
«پستفطرتا، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دستهاش؟!»
حاجسعید حرفهایم را تندتند برای آن داعشی ترجمه میکرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند، میگفت:
«این کار ما نبوده. کار داعش عراق بوده.»
دوباره فریاد زدم:
«کجای شریعت محمد آمده که اسیرتان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!»
داعشی به زبان آمد و گفت:
«تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کردهام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند میزد!»
هرچه میکردم پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم:
«ما باید این پیکر رو برای شناسایی دقیق با خودمون ببریم.»
اجازه نداد. با صدای کلفت و خشدارش گفت:
«فقط همینجا.»
نمیدانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، پیکر محسن نبود و داعش میخواست فریبمان بدهد.
در دلم متوسل شدم به حضرت زهرا علیهاالسلام. گفتم:
«بیبی جان! خودتون کمکمون کنید، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.»
یکباره چشمم افتاد به تکهاستخوان کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم بههم زدن، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاجسعید اشاره کردم که برویم.
نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزالله. از ته دل خدا را شکر کردم که توانستم بیخبر از آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.
وقتی برگشتیم به مقر حزبالله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.
دیگر خیلی خسته بودم. هم جسمی و هم روحی. واقعا به استراحت نیاز داشتم.
فردای آن روز حرکت کردم سمت دمشق. همان روز خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزبالله، پیکر محسن را تحویل گرفتهاند.
به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بیبی حضرت زینب علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچهها آمد و گفت:
«پدر و همسر شهید حججی به سوریه آمدهاند. الان هم همین جا هستن، توی حرم.»
من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود. پدر محسن میدانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم.
تا چشمش به من افتاد، جلو آمد و مرا در بغل گرفت و گفت:
«از محسن خبر آوردی.»
نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا اربا را تحویل دادهاند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟
گفتم:
«حاجآقا، پیکر محسن مقر حزبالله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش.»
گفت:
«قَسَمَت میدم به بیبی که بگو.»
التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.
دستش را انداخت میان شبکههای ضریح حضرت زینب علیهاالسلام و گفت:
«من محسنم رو به این بیبی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تار مویش رو برام آوردی، راضیام.»
وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم:
«حاجآقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علیاکبر علیهالسلام اربا اربا کردن.»
هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت:
«بیبی، این هدیه رو قبول کن.»
▫️هرگزشهدایی را که امنیت مان رامدیون شان هستیم،فراموش نکنیم.روحش شاد یادش گرامی.
🅹🅾🅸🅽 🅸🅽↷
@rozaneye_siasat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمام اتباع غیرمجاز باید تا پایان سال کشور را ترک کنند
فرمانده مرزبانی فراجا در نشست خبری با اصحاب رسانه:
عزم پلیس و مرزبانی بر ساماندهی اتباع غیرمجازی است که در چند سال گذشته در داخل کشور رسوب کردند.
🅹🅾🅸🅽 🅸🅽↷
@rozaneye_siasat
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥روان درمانی کوتاه و مؤثر🤌
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌️ سخنان حق مجری صداوسیما خطاب به ظریف
✖️آقای ظریف،مردم فراموش نکردند قول دادید تحریمها برداشته میشود.شما از جیب مردم سکه هدیه گرفتید اما حتی به درستی متن برجام را نخوانید
♦️وزیر اطلاعات در کمیسیون امنیت: از شهادت آیت الله رئیسی تا تاسوعای حسینی ۳۰بمب کشف شد. دکتر پزشکیان استعلام ۷۳نفر را از وزارت اطلاعات گرفت که برخی رد شدند./صابرین نیوز
🅹🅾🅸🅽 🅸🅽↷
@rozaneye_siasat
9.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️خاطرۀ ناب استاد پناهیان از شهدای دستۀ حبیب
کجا هستند این شهدا ...
🔹 از مبحث "انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه"
🔹در هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع)
#استادپناهیان
🅹🅾🅸🅽 🅸🅽↷
@rozaneye_siasat
6.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دعای خیری که اثر کرد
🔹آقای دبیر نشون دادی که ریاست فقط
پشت میز بودن نیست! میشه ريیس باشی اما وسط میدون بمونی و قهرمان تربیت کنی
🅹🅾🅸🅽 🅸🅽↷
@rozaneye_siasat
پسر شهید هنیه: رهبر ایران خیلی از شهادت پدرم متاثر بود
🔹عبدالسلام هنیه در مصاحبه با المیادین: در خلال مراسم تشییع پدرم، رهبر ایران به ما تسلیت گفت. ایشان خیلی (از شهادت پدرم) متأثر بود. ایشان سر من و برادرم همام را بوسید.
🔹محبت خاصی بین پدرم و رهبر ایران بود و حتی در دیدار اخیرشان نیز این قابل مشاهد بود. او اعتقاد داشت که این رابطه (خوب با ایران) امت را متحد خواهد کرد.
🔹بیشترین چیزی که پدرم را بهشدت خشمگین میکرد، مواضع خائنانه بود. مواضع خائنانه.
🅹🅾🅸🅽 🅸🅽↷
@rozaneye_siasat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قابل توجه وطن فروش های عزیز؛
بشنوید سخنان عباس هویدا(نخست وزیر پهلوی) در مورد وطن فروشی
منطقی که حتی هویدا هم نمی پذیرفت
"من ترجیح میدم همچین آدمی نیاد حتی اگر ایرانی باشه"
🅹🅾🅸🅽 🅸🅽↷
@rozaneye_siasat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🗣آهای غربی ها و غرب پرست ها
✌️همچین آدم هایی رو نه میتونید تربیت کنید نه میتونید درک کنید
👊اینا رو عباس ابن علی تربیت کرده که تو اوج تشنگی وقتی به آب رسید بخاطر بچه های امام حسین لب به آب نزد
🥺پ.ن: آفتاب خوردن موکب داران برای سایه درست کردن بالاسر زواری که سر سفره نشستند