eitaa logo
اشعار،نوحه وروضه امام علی ع وشبهای قدر
2هزار دنبال‌کننده
384 عکس
149 ویدیو
25 فایل
اختصاصی کانال روضه امام علی ع👇 ایتا وتلگرام ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @roze_emam_ali
مشاهده در ایتا
دانلود
-مناجات-با-امام-زمان-عجل- الله وشب قدر▪️ آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است از دوری تو پاره گریبان شدن بس است کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست یوسف! ظهور کن که پریشان شدن بس است یعقوب دیده ام چه قَدَر منتظر شود؟ یعنی مقیم کلبه ی احزان شدن بس است گریه ... فراق ... گریه ... فراق ... این چه رسمی است؟! دیگر بس است این همه گریان شدن بس است موی سپید و بخت سیاه مرا ببین دیگر بیا که بی سر و سامان شدن بس است تا کی گناه پشت گناه ایّها العزیز؟! تا کی اسیر لذّت عصیان شدن؟! بس است خسته شدم از این همه بازی روزگار مغلوب نفس خاطی و شیطان شدن بس است سرگرم زندگی شدنم را نگاه کن بر سفره های غیر تو مهمان شدن بس است یک لحظه هم اجازه ندادی ببینمت گفتی برو که دست به دامان شدن بس است باشد قبول می روم امّا دعای تو... ...در حقّ من برای مسلمان شدن بس است دست مرا بگیر که عبدی فراری ام دست مرا بگیر، گریزان شدن بس است اِحیا نما در این شب اَحیا دل مرا دل مردگی و این همه ویران شدن بس است آقا بیا به حقّ شکاف سر علی از داغ هجرت آتش سوزان شدن بس است
۲۲ فروردین ۱۴۰۰
489.5K
دعای علی ویاعظیم بانوای محسن صفری ✨✨🍃🔸✨✨🍃🔸
۲۲ فروردین ۱۴۰۰
*🙏ﺧﺪﺍﯾﺎ !* *🌻ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣﺎﻩ شعبان و ورود به رمضان ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﻘﺎﺭﻥ ﺑﺎ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ و ورود به سعادت و خوشبختی ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ...🌻* *🌻ﺍﻟﻬﯽ ﻧﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺑﺼﯿﺮ ﮔﺮﺩﯾﻢ، ﺑﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩﯾﻢ🌻.* *🌻ﺍﻟﻬﯽ ﮐﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﯾﻤﺎﻥ ﺑﺰﺩﺍﯼ، ﺯﺑﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﺗﻬﻤﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ🌻* *🌻ﺍﮔﺮ ﻧﻌﻤﺘﻤﺎﻥ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﺷﺎﮐﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ، ﺍﮔﺮ ﺑﻼ ﺍﻓﮑﻨﺪﯼ ﺻﺎﺑﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﺁﺯﻣﻮﺩﯼ ﭘﯿﺮﻭﺯﻣﺎﻥ ﮐﻦ 🌻.* "*🌻ﺁﻣﯿﻦ یارب العالمین🌻"* 🌺*🌙پیشاپیش * 🌺*🌙ماه* 🌺🌙*رحمت * 🌺🌙*و **برکت * * 🌺🌙ماه* *🌺🌙عبادت * *🌺🌙خدا* *🌺🌙ماه* *🌺🌙آمرزش* *🌺🌙گناهان* *🌺🌙برشما* *🌺🌙دوستان* *🌙مبارک* 🌙*بــــــاد* *پیشاپیش ماه رمضان مبارک باد 🌸🌸* *🌻طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق تعالی🌻* *🌻روزچهارشنبه روزاول ماه مبارک رمضان ازهم اینک برشماخجسته ومبارک باد🌻* ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
۲۲ فروردین ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۲ فروردین ۱۴۰۰
كار وقتي در بلا بر باده و ساغر كشيد جور ما را شاه مردان ساقي كوثر كشيد اقتدا سلمان به حيدر كرد در روز الست جام مي را مخفي از چشمان زاهد سر كشيد لافتي الا علي،شاعر كمي نقاش شد نقش شمشير علي را گوشه ي دفتر كشيد اختياري نيست،از لطف اميرالمومنين مرغ دل تا گوشه ي ايوان طلايش پر كشيد لحظه ي بخشيدن خاتم به هنگام ركوع نعره ي ياهو برايش مسجد و منبر كشيد مرتضي درد محبان خودش بر جان خريد كار بر آنچه نبايد مي كشيد آخر كشيد جاي بيعت با علي شد هتك حرمت بر علي هر چه مولايم كشيد از ضربه ي آن در كشيد مي گذارد دست خود بر شانه ي چاه آن غريب بار سنگين غم صديقه را حيدر كشيد محسن صرامی
۲۳ فروردین ۱۴۰۰
ای نگاهت منبع بی انتهای تاک ها ای دلیل سُکْر بی اندازه‌ی ادراک ها جَذبه ات، کابوس نامردان و ذکر نام تو … قوّت قلب تمام مردها، بی باک ها! از جهان دیوانه‌خانه ساختی با غمزه‌ات ای نماد عشق سوزانت گریبان چاکها "لن ترانی" بر لبم، زیر گلویم حاضرست در دل خود جا دهید این مست را ای خاک ها! یا علی و یا خدا و یا خدا و یا خدا … یک به یک کافر شدند از عشق تو پژواک‌ها هر کسی بغض تو را دارد، ندارد آبرو حب تو معیار پاکیِ تمام پاک ها نام زیبایت شکوه "نسخ و نستعلیق و ثلث" بُرده ای دل از خطوط و سنگها، حکاک ها در خدا شک کرده عقل عده ای تکلیف چیست؟ یاعلی تقصیر فضل توست یا شکاک ها؟! فرزاد نظافتی
۲۳ فروردین ۱۴۰۰
برای جنت و دوزخ نمی کنم اصرار بهشت بی تو عذابی ست تحت الانهار مسیح زنده کند مرده را ،تعجب نیست!! چرا که مدح تو هر خفته را کند بیدار خدا به شکل تو خود را به خلق ظاهر کرد خدایی تو ازین رو نمی شود انکار بیا نشان بده تا خصم زهره آب کند شتاب تیغ خودت را به لحظه ی پیکار چگونه؟ کَنده ای آن درب خیبری را که در استواری خود کم ندارد از دیوار کسی که منکر اعجاز رد شمس تو شد چه ساده رد شده از این مقوله ی دشوار چه سجده ها که نکردم به سمت ایوانت همیشه ذره کند عجز خویش را اظهار کمی غبار نجف را به عاشقان برسان که در هوای تو باشد جنون مان بسیار شراب عشق تو را خوردم و به زاهد ها تقیّه کردم و گفتم نمی کنم تکرار به لطف چشم تو امید دارم ای ساقی اگرچه کرده دلم بر گناه خود اصرار ز شیرِ پاک گرفتم زَر ولایت را به اختیار کشیدی مرا درین اجبار بیا و خرده کلاف مرا بخر اقا که شرمگین نشود عاشقت سر بازار به روی دارِعلی رند گونه باید رفت شبیه اشک پر از شوق میثم تمار تولدِ منِ دیوانه لحظه ی مرگ است فمن یمت یرنی علتی برین گفتار علی اصغر یزدی
۲۳ فروردین ۱۴۰۰
تنها امید این دل دیوانه ام هستی مانند شمعی در دِلِ ویرانه ام هستی وقتی که از تاک ضریحت بوسه می گیرم یعنی که قطعا ساقی میخانه ام هستی من نام مولا را به هر جا جار خواهم زد بی شک دلیل نعره ی مستانه ام هستی وقتی که تصویری از ایوان در اتاقم هست یعنی شما نوری درون خانه ام هستی هَستم کلاغی که به لطف تو کبوتر شد تنها امام رازق فرزانه ام هستی از راه تو خواندم خداوند جهانم را تو در مسیر خواهش رندانه ام هستی علی اصغر یزدی
۲۳ فروردین ۱۴۰۰
چو سبوی می پرستان که شود خمارِ دستت بکشم مدام ساقی به سر،انتظارِ دستت به همان محل که شیشه ز تهی شدن عرق کرد ز چه سربلند گردم منِ شرمسارِ دستت چو سبو دو دستِ خود را زده ام به سر که شاید سحری،شبی، بیایم نفسی، به کارِ دستت تو چه تاک آفرینی که بدون خونِ انگور چه شراب ها که ریزد به لب از فشارِ دستت سر زلف خود گرفتی و نگفتی،این دل مست گذرد چگونه سالم ز دو آبشارِ دستت به غدیر دین کامل شود از کفت نمایان چه بگویم و نویسم من از ابتکار دستت............... تو به تیغ آبدارت قدمی بزن به صحرا که هزار لاله روید سحر از بهارِ دستت بگذار خار باشم که به دامنت بچسبم نه چو خاتمی كه از لطف رود از دیارِ دستت در مسجدی گدایم که تو در رکوع باشی به خرابه ای خرابم که رسد انارِ دستت سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی مگر آنکه بازجوید رهی از حصار دستت چه گشاد شد کلاهی که به سر نهاد جبریل که هزار شه پرِ او نکند مهارِ دستت دل ما که چشمِ مستت بنموده مستِ چشمت چه تلاش کرده ای که شده هوشیار دستت نه چو صوفی ام ولیکن ز شراب مدح نابت سر من برون نیاید چو مه از مدارِ دستت قلمی که دفتر دل بپذیرد عاشقانه به خدا که نیست الا سر ذولفقارِ دستت دل تاب خورده من نشود ز زانویت صاف مگر آنکه مثل تیغت بشود دچار دستت ز چه رو کمان گرفتی ز چه در کمین نشستی كه به شوق چشم نازت شده ام شکار دستت منم آنکه ایستاده ز غمت چو شمع سوزان نکنم طلب خموشی مگر از شرار دستت به دل و به دیده ی من اثری نماند الا دوسه یادگار پایت، دو سه یادگار دستت مپسند همچو میثم بشوم به نخل راضی خوشم آن زمان که رقصد سر من به دار دستت چو یتیم بی نوایی بنشسته ام به راهی که به کوی مویم افتد نفسی گذار دستت چه خوش است دیده ای که ز نیاز بی نیازی به دو پای لنگ مژگان شده رهسپار دستت ز همان محل که زهرا (س) به دو دست تو دهد دست سر عمر و درب خیبر نشد افتخار دستت به غدیر خم دو دستت شده یار پاک دستی که به دفن همسرت شد به دو دست، یار دستت ز چه تا ابد نپیچد به خودش طناب از غم که نموده عالمی را همه سوگوار دستت اگر از فراق زهرا کمرت شکست، والله نشنیده و نبیند کسی انکسار دستت تو به شانه ی (غریبت) بگذار دست خود را که زمین و آسمان ها نکشند بار دستت من از عار بی کلاهی ز تو شرمسار بودم که گذاشت منتش را به سرم دوباره دستت به خدا ردیف شعرم شده بود چشمت اما چه کنم كه طبع وحشی شد امیدوار دستت محسن قاسمی
۲۳ فروردین ۱۴۰۰
دیوانگی در عشق اصلا دلبخواهی نیست پس در حقیقت های عالم اشتباهی نیست از پیچ و تاب گیسوانت خوب فهمیدم غیر از مسیر مستقیمت هیچ راهی نیست ما را گدایی ی سَرِ کوی تو آقا کرد هر تاج داری لایق این پادشاهی نیست چاهی که با آن درد و دل کردی یقین دارم حتی کبوترهای آن عرشی ست« چاهی» نیست در برکه ی روز غدیرت اهل دل دیدند غیر از جمال دل ربایت هیچ ماهی نیست آیا به جز حب تو در عالم ثوابی هست؟؟ وقتی به جز بغض تو در عالم گناهی نیست جایی که ابروی تو خود میزان اعمال است شیوا تر از لب های تیغت دادخواهی نیست علی اصغر یزدی
۲۳ فروردین ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۳ فروردین ۱۴۰۰