نزن به خاک سرت را؛ دلى نمیسوزد
نكش به حجره، پرت را؛ دلى نمیسوزد
دلى به رحم نيامد؛ پس آب آب نكن
ببين جوابشدى؛ رويشان حسابنكن
جوانىات هدف كينه محارب شد
جواب گريهی تو، خندههاى مطرب شد
شكسته بالى و در غصهها گرفتارى
ميان خندهی رقّاصهها گرفتارى
هزار شكر نخورده سرت به ديوارى
چه خوب كه در حجره نداشت مسمارى
هزار شكر كه ميخى به پهلويت نگرفت
شبيه فاطمه، آتش به گيسويت نگرفت
غروب كردى از آسمان زمينخوردى
شبيه فاطمه هستى؛ جوان زمينخوردى
چقدر خوب كه بابا نديد چشم ترت
تو دست و پا نزدى در مقابل پدرت
چقدر خوب دگر خواهرى ندارى تو
زمان رفتنت انگشترى ندارى تو
لباسهای تنت را که در نیاوردند
به زور پیرهنت را که در نیاوردند
اگرچه آب روان از ستم نخوردی تو
نخوردی آب ولی نیزه هم نخوردی تو
در آستانهی گودال تشنه بود حسین
به زیر چکمه و شمشیر و دشنه بود حسین
هلال در سپرش آب را چه دیر آورد
حسین را کسی آنجا غریب گیر آورد
#شهادت_امام_جواد_علیه_السلام
@rozeh1443