eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
5.9هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
373 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیریت کانال👈 @msoghandi
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5907001404181973494.mp3
زمان: حجم: 835.9K
امام حسن مجتبی علیه السلام ✨▪️🍁✨▪️🍁 مجتبی علیه السلام 🍁🍁▪️🍁🍁▪️🍁🍁 در میانِ داغِ سوزانِ حسین ای عزادارِ عزیزِ فاطمه قلب زهرا را بیا خوشنود کن گاه کن نام حسن را زمزمه هر چه داریم از حسن داریم ما بی حسن، کِی از حسین آید سخن گوشِ دل بسپار بر راسُ الحسین زیرِ لب پیوسته گوید یاحسن کربلا را مجتبی بنیان نهاد خود به غربت برد تا آخر پناه از زمانِ کوچه با خود عهد کرد تا بگیرد صبرِ زینب را گواه کیست گوید از مقام مجتبی مجتبی یعنی همه صبر و شکیب زینتِ عرشِ خدا نام حسن گر چه باشد او در این دنیا غریب ما نمیبینیم اما این غریب بقعه ای دارد فرازِ آسمان در حریمش بهر تکریمِ حسن مینهد جبریل سر بر آستان یک حرم دارد ز کعبه خوبتر در زمین نه، در قلوبِ اولیاست دُرّ و یاقوت و زُمردهای سبز زینتِ گلدسته های مجتباست در دل هر مرد و زن دارد رواق با شبستانی بنام قاسمش هست بابُ القاسمش در سینه ها مرغِ دل هر روز باشد عازمش مُضجعی در قلبها دارد حسن هر کسی را در حریمش راه نیست دردمندان و غریبان زائرش هر که گردد زائرش، گمراه نیست سبزیِ رویش، ز شرم مادر است زانکه شد نیلی ز سیلی روی او چون در آن کوچه نشد کاری کند دید جای پنجه تا ابروی او بر دلش از نوجوانی زخم داشت بس گرفت از چهره ی نیلی اثر در همه عالم بگَردی، بی گمان نیست مانند حسن پاره جگر پاره های قلب او در طشت ریخت دید زینب طشت را غرقِ بلا وای از آنروزی که در بزم شراب روبرو گردید با طشت طلا بدتر از روز حسن، روز حسین خیزران بود و لب و دندان او ای زبانم لال، از جام شراب ریخت دشمن بر لبِ عطشان او محمود ژولیده
‍ ‍ . غریب وطن ای ثمر هَل اَتی یا حسن مجتبی نور دل مصطفی یا حسن مجتبی ماه دل آرای دین زاده ی حَبلُ المَتین ای پسر مرتضی یا حسن مجتبی شمس و قمر روی تو جنت ما کوی تو نام تو شد دلربا یا حسن مجتبی جان جهان جان تو عشق به فرمان تو معنی نورالهُدی یا حسن مجتبی چشم تو ‌شد چشمه سار آینه ات بی غبار آب رخت جانفزا یا حسن مجتبی جلوه ی خَیرالبَشَر معنی خَیرالعَمَل زاده ی خَیرالنسا یا حسن مجتبی بوی تو زیبا نسیم روی تو غرق شمیم کوی تو دارالشفا یا حسن مجتبی حیدر دیگر تویی گوهر و کوثر تویی جاری آب بقا یا حسن‌ مجتبی همنفس عرشیان همقدم فرشیان آینه ی کبریا یا حسن مجتبی گنج فتوت تویی کنز کرامت تویی منبع جود و سخا یا حسن مجتبی لطف کریمانه ات نور کَرَمخانه ات شامل خلق خدا یا حسن مجتبی ای به جهان راهبر از همه مظلوم تر ای به همه مقتدا یا حسن‌ مجتبی مهر تو تکثیر شد تا که فراگیر شد عشق تو را زد صدا یا حسن مجتبی کوی تو آتش فروز قبر تو ویران هنوز داغ غمت جانگزا یا حسن‌ مجتبی خون جگر از دردها دور تو نامردها دیده فراوان جفا یا حسن‌ مجتبی ای جگرت خون فشان می زند آتش به جان چادر خاکی تو را یا حسن مجتبی کی رود از خاطره کوچه و آن منظره آه ازین ماجرا یا حسن‌ مجتبی آه که در خانه ات خانه ی غمخانه ات کُشت تو را آ‌شنا یا حسن‌ مجتبی زهر جفا تیز شد قلب تو خون ریز شد خواهر تو در نوا یا حسن مجتبی قامت گلها شکست تیر که بر تن نشست رفت دلم کربلا یا حسن مجتبی با غم تو در جهان بار دگر شد خزان گلشن اهل ولا یا حسن مجتبی چون دل «یاسر» کنون شعله شدم از درون سوخته ام زین عزا یا حسن مجتبی ** محمود تاری «یاسر» .👇
. مجتبی علیه السلام جواب: امیر با کرم حسن / شبیه مادری تو بی حرم حسن سایه ی رو سرم حسن/ شبیه مادری تو بی حرم بند اول: این شبها قلب ما محزونه شیعه بی طاقت و دلخونه مادری قدکمونی روضه از غم پسرش میخونه آقامون بسکه غربت داره آسمون داره خون میباره مهدی فاطمه سر روی قبر خاکی او میذاره دلم شده پر از محن /کاشکی زیارتت بشه نصیب من بند دوم: آهی پر ازشراره داری چشمانی پر ستاره داری با یاد کوچه ها وسیلی یک قلب پاره پاره داری عمرت با غصه و غم سر شد سهم تو دیده های تر شد مسموم زهر کینی اما قاتلت کوچه و مادر شد شهید کوچه ها حسن / مادرو دیدی زیر دست و پا حسن بند سوم : با غمها همنشینی آقا یکتا و بی قرینی آقا کوریه چشم هربدخواهی معز المومنینی آقا کاش صاحب اعتباری باشم مجنون بیقراری باشم یک روزی توی صحنت آقا خادم افتخاری باشم اینه همه امید من یه روز میام پیاده تا صحن حسن بند چهارم: اشک‌چشمامو جاری کردم از بسکه آه و زاری کردم تو رویا دیدم ایوونت رو با اشکام آینه کاری کردم تو بقیع بارگاه میسازیم چارتا گنبد طلا میسازیم ایوون و ضریح و گلدسته مثل کرب و بلا میسازیم مثل شهید بی کفن صاحب حرم میشه یه روز امام حسن کربلایی علیه السلام 🥀🥀🥀🥀🥀🥀 .
📖 🔊 مناجات و روضه علیه السلام 🔘 هیئت احرار الحسین علیه السلام **** (...اللهم صل علی صاحب الدعوةِ النبویه و الصوله الحیدریه و العصمه الفاطمیه و صلابه الحسنیه و شجاعه الحسینیه) فصل باریدن اشک آمده، باران شده ام، باز هم ماه عزا آمده، حیران شده ام، اولینج نام، که آمد به لبم اسم تو بود، از تولد به خدا، مست حسن جان شده ام، آقا مادرم، دست مرا داد، به دستان کریم، مادرم دست مرا داد به دستان کریم، بی سبب نیست که محتاج کریمان شده ام، آقا من مسلمان شده ی دست امام حسنم، این جمعیت، ده برابرتونم بشید بگید، باز برا آقا حرم نمیشه، پس واینستا منو نگاه کن، نوکری که شب ششم محرم صداش دراد واویلا ، من پیش خودم گفتم صدای همه گرفتس، بچه ها صدای فاطمه گرفتس، بچه ها، صدای امام زمان گرفتس، پس کی میخوای خودتو خرج کنی، تموم شد ها، افتادی تو سرازیری، من رندی رو بلدم، اول کار با امام حسن اومدم جلو که بگیری، به امام حسن بگو آقا حرم نداری، نوکر که داری ، زوار نداری، سینه چاک های داداشت هستن، من هر وقت میرم کربلا اول به نیت امام حسن میرم زیارت، اول میگم السلام علیک یا ایها الغریب، مادرم برات بمیره حرم نداری، بخدا میسازیم، برات یه حرم، یه بابش رو میزنیم باب عبدالله، یه باب هم باب القاسم، این بزرگتره رو میزنیم باب الزهرا ، اون وقت ببینم شب جمعه زهرا کجا میره، تو برا مادرت پیر شدی، تو اونی که نباید می دیدی رو دیدی، خودم دیدم که مادر بر زمین افتاد، بابا را صدا میزد، من امشب دو سه تا روضه ، هم قاسم میخونم ، هم امام حسن ، هم در و دیوار، امشب روضه قاسم خیلی نزدیکه به روضه مادرش، دو نفر تو اهلبیت پا خوردن، تو آل الله دو نفر رو زمین افتادن ، میخونم براتون اما بشرطی که تو خودتو خرج کنی، من مسلمان شده ی دست امام حسنم، نه بزارید کمر آل سعود بشکنه، راه مدینه رو به ما میبندی، ما مدینه ای که توش نشه گریه کرد نمیریم، ما مدینه ای که نشه توش لطمه زد رو نمیریم، ما مدینه بخوایم، میریم امام رضا، ما مدینه بخوایم میریم سید الکریم، اما اونجایی که مادرمونو زدن ساکت وا نمی ایستیم، همه جمعیت میخوام اینو با هم بخونن بیرونیا بفهمن اینجا یه خبریه امشب، من مسلمان شده ی دست امام حسنم، یبار دیگه، من مسلمان شده ی دست امام حسنم ، از عنایات حسن بوده مسلمان شده ام، یه روز یکی اومد مدینه، از شامات، گفت برسم هرچی از دهانم دراد بهش میگم، اینقدر از آقا بد شنیده بود بچه ها، رسید مدینه، کوچه بنی هاشم کجاست؟، عَدل رسید کوچه بنی هاشم، جلو امام حسن، شروع کرد هر چی لیاقت خودشو خانوادشه به آقا گفت، اصحاب اومدن برن جلو، آقا نزاشت، دری وری یاش تموم شد ، آقا فرمود غریبی، از راه اومدی، چیزی خوردی؟، خسته ای، یه نگاه به آقا کرد، گفت تو کی هستی؟، گفت من همونیم که بهش... ، یهو دید افتاد رو پای آقا، غلط کردم ، امشب میخام بگم آقا اون به تو دشنام داد، بغلش کردی، اینا برا مادرت هزار بار خودشونو زدن، اینا اسم در و دیوار میاد جیغ میزنن، اینا طاقت شنیدن سیلی ندارن، اینا یه زن زمین میُفته، همون جا میزنن وای مادر، آقا خاب دیدم، حرم و گنبد و ایوان داری، در میان حرمت خادم و دربان شده ام، زود جمعش کنم برم سراغ آقا زادش، خواب دیدم ، که بهمراه همه سینه زنان به غذا حضرتیه ناب تو مهمان شده ام... ، من امام حسنی ام (۳) 🎤 حاج حیدر خمسه 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
علیه السلام 🥀🍃✨🍂🥀🍃✨🍂 دامنِ چشمِ من از گریه به دریا اُفتاد چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد پاره‌هایِ جگرم می‌چكد از كُنجِ لبم عاقبت قرعه به نامِ منِ تنها اُفتاد باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند راهِ من باز بر آن كوچه‌ی غم‌ها اُفتاد یادِ آن کوچه که با مادر خود می‌رفتم به سَرَم سایه‌ای از غربتِ بابا اُفتاد کوچه بن بست شد و در دلِ آن وانفسا چشمِ نامرد به ناموسِ علی تا اُفتاد آنچنان زد که رَهِ خانه‌ی خود گُم كردیم آنچنان زد که به رخساره‌ی گُل جا اُفتاد گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد لطفی
علیه السلام 🍂🍂🍃🍂🍂🍃   از بارِ داغش پشتِ پیغمبر شکسته تنهاترین سردارِ بی لشگر شکسته سجاده‌اش بر غربتِ او گریه کرده پایِ غریبی‌اش دلِ منبر شکسته بخشید آنکَس را که زد نیزه به ساقَش او دستگیری می‌کند از هر شکسته   تا زهر را نوشید فرمود: آه مادر راحت شد این آئینه‌یِ یکسر شکسته بُغضِ چهل سالِ مرا این زهر بشکست اما غرورم را کسی دیگر شکسته   یک کوچه‌ی باریک و دو دیوارِ سنگی یک راه بُن‌بست و دو برگ و بر شکسته فهمید فرزند بزرگم ، ناسزا گفت می‌خواست من باشم ولیکن سر شکسته گفتم که با رویم بگیرم ضربه‌اش را رفتم نبینم حرمتِ مادر شکسته   اول مرا زد بعد از آن هم مادرم را من میزدم بال و پَر و او پَر شکسته از رویِ چادر پایِ خود را بر نِمی‌داشت پایی که قبل از این جسارت ، در شکسته در زیرِ پاها گوشواره خوردتر شد خندید وقتی دید نیلوفر شکسته فهمیدم از اُفتادنِ مادر که بد زد فهمیدم از دیوارِ کوچه ، سر شکسته لایوم کَ یومَک  حسینم گریه کم کن تنها نه من ، از گریه‌ات خواهر شکسته می‌بینمت با مادرم بر شیبِ گودال در لابه‌لایِ نیزه و خنجر شکسته ای کاش می‌شد تا نبینم ساربان هم انگشت را دنبالِ انگشتر شکسته لطفی
🕊﷽🕊 ‍ ‍ سینه زنی امام حسن.امام رضا و پیغمبر 🌴 حضرت فاطمه عزا به پا می‌کند گریه در ماتم سه مقتدا می‌کند ریزد از دیدۀ، شیعه اشک عزا یا نَبی یا حسن، یا رضا یا رضا یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا (2)___ _ درمدینه عیان نشانۀ محشر است آسمان تیره درماتم پیغمبر است بسته شد دیدۀ، خاتم الانبیا یا نَبی یا حسن، یا رضا یا رضا یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا (2) _ _ شیعه دست اَلم به سینه و سر بزن تیرباران شده پیکر پاک حسن گریه کن گریه کن، در غم مجتبی یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا (2) _ _ فاطمه ناله از غم پسر می‌کند قاسم بن الحسن پدر پدر می‌کند گشته از گریه‌اش،خون دل مصطفی یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا (2) وامصیبت که در آخر مـاه صفر کُشته گردد رضا زادۀ خیرالبَشر قلب او می‌شود، خون ز زهر جفا یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا (2)___ __ _ در خراسان به پا محشر کبری شده تازه داغ دل حضرت زهرا شده کشته شد کشته شد،نجل خیرالنّساء یا نبی یا حسن، یارضایا رضا یا نبی یا حسن، یا رضا یا رضا سبک شب جانبازی مجاهدان امشب است
علیه السلام 🌾🌾🌾🌾🌾 قلم به دست شدم تا كه از شما بنويسم ولى بگو چه نويسم؟تو را كجا بنويسم؟ قلم به صفحه ى دل ميزنم به لطف تو و از اقتدار بلندت به كبريا بنويسم هنوز پرچم تو بين أولياء بالاست من از مقام شما بين أنبياء بنويسم به جان حضرت زهرا كه جات پيش خداست تورا به عرش نويسم؟كجا تورا بنويسم؟ تو آسمان اباالفضل و آفتاب حسينى به خط نستعليق اين وقار را بنويسم غريب بودن اين طايفه يقين إرث است كنار اسم تو بايد رضا رضا بنويسم ولى به جان خودت غربت تو بى همتاست ز پاره هاى جگر نه!ز كوچه ها بنويسم از آن دمى كه تو بودى و مادرت بود و از أزدحام و از آن مردِ بى حيا بنويسم قلم به دست من انگار بيد مجنون است نخواست تا كه از آن ضرب بى هوا بنويسم نخواست تا كه از آن بغض در گلو گويم نخواست تا ز غلاف و ز ضرب پا بنويسم نخواست تا بنويسم كه راه را گم كرد نخواست تا كه از آن گوشواره ها بنويسم همين بس است بگويم حسين بى سر شد نبود قسمت من تا ز بوريا بنويسم آرمان صائمى
علیه السلام 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ای مادری ترین پسر فاطمه، حسن! ای مجتبی ترین ثمر فاطمه، حسن! آن مقتدا که هیچ کَسَش اقتدا نکرد با این که هست تاج سر فاطمه، حسن! وقتی که در مدینه غریبش گذاشتند یعنی شکست بال و پر فاطمه، حسن! حتی صدای تو به سپاهت نمی رسید یعنی شکسته شد کمر فاطمه، حسن! روزی که مادر تو به کوچه ز پا فتاد چشم تو دید درد سر فاطمه، حسن! در ناله ها و نافله های شبش کسی چون تو ندید چشم تر فاطمه، حسن! در بین اهل بیت، خدایی خودت بگو مثل تو کیست خونجگر فاطمه، حسن! چون تو کسی که چادر خاکی ندیده است ای قامتت عصا به بر فاطمه، حسن! سیلی به پیش چشم تو بر مادرت زدند دیوار بود و زخم سر فاطمه، حسن! زهرا اگر که شد سپر مرتضی علی آری تویی، تویی سپرِ فاطمه، حسن! الحق که از حسین تو هستی غریب تر این غربت است، در نظر فاطمه، حسن! یک یار هم کنار تو روز وفا نماند در غربتی تو هم اثر فاطمه، حسن! یک عمر خونِ دل ز گلویت به تشت ریخت ای پاره پارۀ جگر فاطمه، حسن!
علیه السلام 🥀🥀🥀🥀🥀🥀 روزی رسد كه يک حرمی را بنا كنيم تا تَحتِ قُبه ی حسنی ات دعا كنيم با اولين سلام به درب ورودی ات ذكر دخول درب حرم را نوا كنيم طفلانِ ما برایِ تو قُلَک شكسته اند شادند از اينكه كُلِّ حرم را طلا كنيم يک پنجره برای حرم جور ميكنيم دردی كه بی دواست در آنجا دوا كنيم بر رویِ قبر اُمِّ بنين مادر شما آيا شود كه خانه ی سقا بنا كنيم؟! حتماً برای شستن قبر رفيع تو با اين گلاب چشم حرم را جلا كنيم علی قديمی
علیه السلام 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 چشمی که در مصیبتتان تر نمی شود شایسته شفاعت حیدر نمی شود چشم همیشه ابریتان یک دلیل داشت هر ماتمی که ماتم مادر نمی شود مرهم به زخمهای دل پر شراره ات جز خاک چادر و پر معجر نمی شود یک عمر خون دل بخورد هم کسی دگر والله از تو پاره جگر تر نمی شود یک طشت لخته های جگر پاره های دل از این که حال و روز تو بهتر نمی شود یک چیز خواستی تو از این قوم پر فریب گفتند نه کنار پیمبر نمی شود گل کرد بر جنازة تو زخم سرخ تیر هرگز گلی شبیه تو پرپر نمی شود پر شد مدینه از تب داغ غمت ولی با کربلا و کوفه برابر نمی شود زینب کنار نیزه کشید آه سرد و گفت سالار من که یک تن بی سر نمی شود دیگر تمام قامت زینب خمیده بود از بس که روی نیزه سر لاله دیده بود