پدرم مرد با خدایی بود
مهربان بود مثل دریا بود
روی پیشانی پر از چینش
اثرات سجود پیدا بود
پدرم اسوه شجاعت بود
قهرمان شجاع بدر و حنین
ضربتش در کشاکش خندق
افضلُ مِن عبادت الثّقلین
تا پدر بود خوب پُر می شد
جای خالی مادرم زهرا
قصه در گوش بچه ها می گفت
شانه می زد به موی من شب ها
داغ مادر ولی پدر را کشت
همه مویش سپید شد پدرم
مسجد کوفه تیغ خورد اما
در مدینه شهید شد پدرم
پدرم خاطرات تلخی داشت
قصه آتش و در و دیوار
قصه کوچه بنی هاشم
قصه تلخ سینه و مسمار
دیگر اما به خانه ایتام
نان و خرما کسی نمی آرد
بر زمین با عبور نعلینش
گل برکت کسی نمی کارد
شب آخر پدر وصیت کرد
حَسنش را به عدل و حق الناس
رو به عباس کرده و فرمود:
جان تو جان زینبم عباس
خوب شد کربلا نبود پدر
وقتی از روی ناقه افتادم
دیگر عباس هم نبود آنجا
تا بیاید رسد به فریادم
خوب شد مجلس شراب نبود
شاهد غربت پسر باشد
شاهد خیزران لب هایش
شاهد راس و طشت زر باشد...
شاعر: عباس احمدی
چشماشو تو آسمون میگردونه
امشب دیگه دل تو دل مولا نیست
از نوحه این پرندهها راهی
تا صیحه بچههای زهرا نیست
این نالههای در و دیواره:
دستم به دامان تو یا مولا
اما علی راهی مسجد شد
قدر علی رو ندونست دنیا
دنیا، با اذون تو، ناگهان میشه، غرق خون تو
مولا، بی تو این عالم، چی داره جز غم، نوحه و ماتم
«آه از، غصه امشب، گریه زینب، ناله یارب»
با یه کاسه شیر میایم در خونهت
ما بچه یتیمای توایم...بابا!
تنهامون نذار علی! ابوالایتام!
آخه چه بدی مگه دیدی از ما؟
خیلی دلت پر بوده از این شهر
کم بی وفایی ندیدی آقا
تو مستجابه دعاهات اما
شاید به جایی رسید آه ما
یا رب، تو به داد ما، میرسی آیا؟، خوب میشه مولا؟
دستش، رو سر ما بود، خیلی آقا بود، با یتیما بود
«آه از، غصه امشب، گریه زینب، ناله یارب»
اللیلة فاطمه، شب قدره
اللیلة فاطمه... علی بی تاب
اللیلة فاطمه...شب دیدار
دلتنگی مرتضی رو تو دریاب
شقالقمر شد، سحر خونین شد
فزت و رب علی زیبا بود
شمس و قمر روبروی هم، آه
هنگامه دیدن زهرا بود
مثل، پهلوی زهرا، غرق خون میشد، فرق مولا هم
مثل ، دیده ایتام، غرق خون میشد، دیده ما هم
«آه از، غصه امشب، گریه زینب، ناله یارب»
شاعر: محمدمهدی سیار
دارم میبینم زهرا رسیده پیشم
سلام بانوی خوبم! دارم پا میشم
پهلوت آیا هنوز درد داره؟
محسن رو هم می آوُردی کاش
توو این شبها که خیلی تنهام، کنار من باش
خداروشکر که از دلت غم رفته
کبودیای صورتت هم رفته، عزیزم زهرا
دیگه میتونی وایسی روی پاهات
نه تاره و نه زخمیه این چشمات، عزیزم زهرا
«امشب علی مهمون زهرا میشه، شب دیداره»
دل من تنگه اما برای زهرا
جهان من پر شد از صدای زهرا
پنهون میکرد ازم غمهاشو
بااینکه محرم دنیام بود
خونه نشین نمیشد حیدر، اگه زهرام بود
علی ندیده غیر غم از کوفه
خداروشکر دارم میرم از کوفه، به سوی زهرا
دارم میرم کنار طفلم محسن
دارن میان هم فاطمه هم محسن، به پیش بابا
«امشب علی مهمون زهرا میشه، شب دیداره»
مگه از یادم میره توو کوچه افتاد
علی گفتنهاش هرگز نمیره از یاد
دستش رو به کمربندم بست
طناب انداخت گره توو کارم
از داغ دستای بی جونش، هنوز میبارم
چقدر برای من فداکاری کرد
با قد خم چقدر منو یاری کرد، ازش ممنونم
در تموم خونه ها رو میزد
به هر غریب و آشنا میزد، ازش ممنونم
«امشب علی مهمون زهرا میشه، شب دیداره»
شب قدره و قرآن به سر میگیریم
الهی آخر با یا حسین میمیریم
آقا هنگام جون دادن هم
ما رو با دیدنت مهمون کن
اذن گریه بده چشمامو خودت بارون کن
بذار بخونم از سر رو نیزه
از آیههای پرپرِ رو نیزه، حسین جان آقام
بذار که روضهخون غمهات باشم
که بیقرار چشمای سقا شم، حسین جان آقا
«غریب کربلا حسین جان آقام، شهید بی سر»
شاعر: رضا یزدانی
پیچیده
صدای قدم های حیدر دوباره
توی کوچههایی که غمگین و تاره
علی قصد موندن توو کوفه نداره
ای کوفه
چه زخم زبونها زدی مرتضا رو
به سخره گرفتی چقدر اون صدا رو
نخواهی شنید اون طنین دعارو
دیگه میشه راحت علی از زمونه
توو دنیای نامرد نمیخواد بمونه
یکی هست هنوزم که چشم انتظاره
که پهلوش شکسته، نگاش زخم و تاره
تو رو جان زهرا! بمون ای علی جان
شاعر: رضا یزدانی
رویت هماره در نظر ماست یا علی
زخمت جراحت جگر ماست یا علی
خونی که ریخت بر روی سجّاده ات زخاک
اشک همیشه در بصر ماست یا علی
ما امّتیم و تو پدرِ کلّ امّتی
داغ تو ماتم پدر ماست یا علی
ما زطینت تو خدا آفریده است
زخم سر تو زخم سر ماست یا علی
چون نخل قد خمیده کشیدیم سر به جیب
خرما نه، خون دل، ثمر ماست یا علی
این اشگها که در دل شب بر تو ریختیم
تنها ستاره سحر ماست یا علی
حتّی اگر به وادی جنّت سفر کنیم
زخم دل تو همسفر ماست یا علی
چاهی که ناله های تو را ضبط کرده است
این سینه های پر شرر ماست یا علی
تابوت تو است تا صف محشر به دوش ما
دریای اشک، چشم ترِ ماست یا علی
این افتخار بس که بگویند اهلبیت
«میثم» مقیم خاک در ماست یا علی
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
فرقش شکافت، رُکنِ زمین و زمان شکست
یک ضربه زد ولی کمرِ آسمان شکست
نالید فاطمه که نزن نانجیب زد
از فرق تا به اَبروی او ناگهان شکست
راحت علی به خاک نمیخورْد، میخ در...
شمشیر شد که باز زد و استخوان شکست
تا خورد بر زمین، دلِ زهرا دو نیم شد
قلب حسین، قلب حسن توأمان شکست
فریادِ جبرئیل که پیچید، دخترش
بی اختیار در وسط آستان شکست
خون پاک میکند زِ روی خویش مرتضی
زینب دمِ در است؛ ولی بی گمان شکست
اینبار روضه خوانْد علی پیشِ دخترش
از تشنهای که داغِ لبانش جهان شکست
از تشنهای که داغِ جوان، داغِ طفل دید
در حلقههای هلهلهی این و آن شکست
از تشنهای که در وسط جمع گیر کرد
با سنگِ بی مُروّتِ این کوفیان شکست
وقتی رسید نیزهی خود را دوباره زد
وقتی که رفت نیزهی خود را سنان شکست
انگشت مانده بود و عقیقی... از آن بدن
انگشت مانده بود؛ ولی ساربان شکست...
✍ #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
#غلامرضا_سازگار
▶️
عالم و آدم کند گریه برای علی
حیف که در خاک رفت قد رسای علی
نخل بوَد منتظر چاه بوَد بیقرار
حیف که خاموش شد صوت دعای علی
@hosenih
گریه کند صبح و شام اشک فشانَد مدام
تا که عدالت زند بوسه به پای علی
زندگی بیعلی سختتر از مردن است
کاش که ما میشدیم کشته به جای علی
دامن محرابِ خون گشته بر او قتلگاه
مسجد کوفه شده کرب و بلای علی
تیغ به دشمن دهد، بذل به قاتل کند
گر ببرد کودکی شیر برای علی
مسجدیان یک طرف جمله گشایید صف
تا که یتیمان نهند سر به سرای علی
پیر فقیری زند بر سر و بر سینهاش
طفل یتیمی شده نوحه سرای علی
بذل و عنایت ببین لطف و کرامت ببین
قسمت قاتل شده سهم غذای علی
@hosenih
میدمد از سنگها نالۀ «یا سیدی»
میچکد از نخلها اشک عزای علی
ثروت هر کس همان مال و منالش بوَد
هستی «میثم» بوَد مهر و ولای علی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
#امام_جواد_ع_شهادت
خاکستر وجود مرا میدهد به باد
سنگینی عزای تو یا حضرت جواد
تشنه، میان خانهی خود دست و پا زدی
یک جرعه آب، همسر تو، دست تو نداد
زهری که ذره ذره تنت را مذاب کرد
خونی به قلب فاطمه و بوتراب کرد
سوزاندهتر ز زهر جفا، ظلم همسر است
غربت میان خانه، دلت را کباب کرد
پاره جگر شدی و کنارت طبیب نیست
اینجا کسی به فکر امام غریب نیست
وقتی که پای بغض علی در میان بُوَد
جسم امام و هلهله، اصلاً عجیب نیست
گرچه به لب رسیده نفسهای آخرت
لب تشنهای، شبیه لب جدّ اطهرت
اما هنوز یاد گل یاس پرپری
یاد مدینه کردهای و یاد مادرت
هم نیت بریدن زیر گلو نکرد
هم نیزه بر لب و دهن تو فرو نکرد
خندید بر نوای جگر سوز تو، ولی
با پای خویش، جسم تو را زیر و رو نکرد
شکر خدا که دور و برت خواهری نبود
در وقت دست و پا زدنت، مادری نبود
شکر خدا کنیزکی از نسل ساربان
آنجا به فکر غارت انگشتری نبود
✍ #محمود_مربوبی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه
#امام_جواد_ع_مدح_و_مناجات
#زمزمه
گر چه از غم، شکسته بالِ من است
اشک من، شاهد ملالِ من است
همهشب این زبان حالِ من است
یا جوادالائمه ادرکنی!
حالِ ابر بهار دارم من
دیدهای اشکبار دارم من
«از جهان با تو کار دارم من»
یا جوادالائمه ادرکنی!
من که مهر تو را خریدارم
هم دلآزرده، هم گرفتارم
«گره افتاده است در کارم»
یا جوادالائمه ادرکنی!
شد گواهِ شکستهبالی من
چشم پُر اشک و دستِ خالی من
نظری کن به خستهحالی من
یا جوادالائمه ادرکنی!
درد ما را نگفته، میدانی
نامه را نانوشته میخوانی
منم و این دو چشم بارانی
یا جوادالائمه ادرکنی!
ای کرم عبدِ خانهزادِ شما
رحمت و جود در نهاد شما
نَبضِ من میزَند به یاد شما
یا جوادالائمه ادرکنی!
خواهم از بَندِ غم نجات از تو
التماس از من، التفات از تو
تا به دستم رسد برات از تو
یا جوادالائمه ادرکنی!
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_جواد_ع_مدح
کبوتر آمده امشب زیاد گریه کند
به هرکجا که دلش سرنهاد گریه کند
به وقت خواندن اذن دخول میخواهد
اگر که حال خوشی دست داد، گریه کند
و زائری که به مشهد رسیده میداند
که در کجای زیارت زیاد گریه کند
برای اینکه شفاعت کند امام رئوف
در آستانهی بابُ الجواد گریه کند
✍ #مرتضی_حیدری_آل_کثیر
📝 اشعار_آیینی_حسینیه
#امام_جواد_ع_مدح
من از ازل گدایم و او از ازل جواد
مثل رضا و مثل خودش بی بَدَل جواد
با روی خوش گذاشت به سائل مَحل جواد
در جُود و در کرم شده ضَربُ المَثَل جواد
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
دست خُداست دست امامِ جوادِ من
عرش خُداست روضهی باب المُرادِ من
لطف زیاد اوست که مانده به یادِ من
یکجمله است نغمهی هر بامدادِ من
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
او را دلیل بارش باران نوشتهاند
در مدح او ملائکه قرآن نوشتهاند
چشم و چراغ شاه خراسان نوشتهاند
روی عقیق دست کریمان نوشتهاند
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
با مَستِ حُبِّ او سخن از مُستَحَب مگو
شهد لبش که هست به ما از رُطب مگو
ما با غمش خوشیم بیا از طرب مگو
در پردهای بلند بخوان؛ زیر لب مگو
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
دل یاکریم گفت و زبان یاجواد گفت
باید نیاز خویش به بابُ المراد گفت
گنبد زبان گشود و دم گوش باد گفت
شد برکتش زیاد، کسی که زیاد گفت:
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
ماییم سائل سرِ بازار کاظمین
هستیم تا همیشه بدهکار کاظمین
بیچارهی رضا و گرفتار کاظمین
گفتیم با تمامی زوّار کاظمین
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
ای دل! به شادی دل آل عبا بخوان
پیوسته با اهالی ارض و سما بخوان
در صحن با صفای امامینِ ما بخوان
مصراع آخرست؛ بیا با رضا بخوان
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
✍ #محمد_قاسمی
📝 اشعار_آیینی_حسینیه
هدایت شده از متن روضه اهل بیت (منبع متون کانال روضه های مکتوب)
روضه شب شهادت امام جواد علیه السلام.mp3
22.57M
◼️ روضهٔ شب شهادت حضرت
امام جواد علیه السلام
اشعار:
https://eitaa.com/rozehayemaktoub3/1059
📆 پنج شنبه ۱۷ خردادماه ۱۴۰۳
🔔@borhan_maaref |
🌐borhan.org
|⇦•خوشحال از این غلامی..
خوشحال از این غلامی و عرض ارادتم
همراه با ملائکه مشغول خدمتم
این لطف فاطمه است که داده لیاقتم
عبد علی و آل علی تا قیامتم
من نوکر و محب و فدائی اهل بیت
بیچاره ام بدون گدایی اهل بیت
دارم به سر هوای جگر گوشۀ رضا
افتاده ام به پای جگر گوشۀ رضا
ممنونم از عطای جگر گوشۀ رضا
این جان من فدای جگر گوشۀ رضا
عمریست زیر دین جواد الائمه ام
محتاج کاظمین جواد الائمه ام
ای نایب امام رضا، حضرت جواد
یابن الرئوف! شاه وفا! حضرت جواد
پروردگار جود و عطا، حضرت جواد
دریاب روزگار مرا، حضرت جواد
آقا به مهربانی تو دارم اعتقاد
هستی جواد و ابن جواد و ابالجواد
ای سومین محمد این خانه، السلام
ای سائل تو عاقل و دیوانه السلام
ای صاحب کرامت جانانه السلام
عیسی مسیحِ حضرت ریحانه السلام
تو آمدی و دشمن دین نا امید شد
بار دگر امام رضا رو سفید شد
با بودنِ تو عهد وفا سر نیامده
چیزی به جز کَرَم که به این در نیامده
وصفت به جز رضا ز کسی بر نیامده
مولود از تو با برکت تر نیامده
در کودکیت پیرِ زمین و زمان شدی
آقا نهم ستاره این آسمان شدی
امّید آخر همه بیچارگان شدی
بالاتر از توقع ما مهربان شدی
آنانکه خاک بوسی ابن الرضا کنند
باید که خاک را به نظر کیمیا کنند
ای عادت همیشه ی تو ذره پروری
خوب و بدند بر سر کوی تو مشتری
دادی به یاد سائل خود کیمیاگری
حقا که یادگاری موسی بن جعفری
#شاعر محمد حسین رحیمیان
『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
زمزمه امام زمانی امام جواد علیه السلام
غافل شدم از .یاد شما .یوسف زهرا
اما تو زیا.دت نبری .نوکر خود را
با اینکه بدم. روسیهم. غرق گناهم
هستی تو فقط. مثل پدر. پشت و پناهم
تو گریه کنِ ابنُ رضا هستی و داغش
در حجره در بسته نشستی به کنارش
(چون شمع سحر گشتم و پا تا به سرم سوخت
در حجره ی در بسته خدایا جگرم سوخت
یا ضامن آهو به دلم شعله فتاده
صیاد مرا کشت و به من آب نداده
در شعله بسوزد دل پروانه چه سخت است
با قاتل خود ماندن در خانه چه سخت است)
سوزد جگرم اشک غم آید ز دوعینم
یاد عطش و تشنگیِ طفلِ حسینم
(این طفل به کف نیزه و شمشیر ندارد
والله قسم مادر اوشیرندارد
با تیر سه شعبه سرششماهه جداشد
دردانه من باگلوی تشنه فدا شد
افسوسکهخون پسرمکردهخضابم
خجلتزده ازدیده گریانربابم)
ماندم که چگونه بسوی خیمه بیایم
دور از رباب/بردم علی زیر عبایم
بیتهای درون پرانتز از بقیه شعراست.
کسیکه بذری نپاشیده . منتظر باران نیست...
اللهم عجل لولیک الفرج
منبع: سایت امام هشت
https://emam8.com/article/81906
مسموم زهر ظلم و جفایم/غریب بغدا،ابن الرضایم
آه/سوزد این دلم/که همسر من/شده قاتلم
آه/آه و واویلا...
در کنج حجره جان می سپارم/جز درد ومحنت یاری ندارم
آه/چشمم گریان است/دلم سوزان است/کامم عطشان است
آه/آه و واویلا...
از ظلم و بیداد دخت مأمون/در این غریبی دلم شده خون
آه/ناله ها زدم/در بین حُجره/دست و پا زدم
آه/آه و واویلا...
از تشنگی در شور و نوایم/وارث به داغ کرببلایم
آه/غربت دلبر/گلهای پرپر/عطش ِ اصغر
من گرچه دلخون گرچه غریبم/گریه کن ِ آن شَیب الخضیبم
آه/آن دور از وطن/صد پاره بدن/بی غُسل و کفن
آه/مظلوم حسین جان...
#امام_جواد_شهادت
میان حجره غریبانه دست و پا میزد
همان که روضه اش آتش به جان ما میزد
میان اشهد خود گاه یا رضا میگفت
و گاه مادر مظلومه را صدا میزد
تمام حاجت او انتقام سیلی بود...
....از آن که مادرشان را به کوچه ها میزد
صدای ناله ی او: آه سوختم ،جگرم
شراره ها به دل حضرت رضا میزد
دلش گرفت برای کسی که در گودال
عدو به پیکر او نیزه بی هوا میزد (۱)
مهدی نظری به نقل از اشعار آیینی
ای مزارت چراغ دل ما
یاد تو گرمی محفل ما
مهر تو روح آب و گل ما
نام تو حل هر مشکل ما
سیدی یا جواد الائمه
کاظمین تو دار الولایم
قبر تو کعبه و کربلایم
تو جواد استی و من گدایم
با عنایات تو آشنایم
سیدی یا جوادالائمه
باب صحن تو باب المردام
چهره بر آستانت نهادم
دل به مهر و ولای تو دادم
هر که هستم گدای جوادم
سیدی یا جوادالائمه
رشتة دل جز از تو گسستم
از ازل دل به مهر تو بستم
زیر کوه معاصی شکستم
کس نگیرد به غیر از تو دستم
سیدی یا جوادالائمه
یابن زهرا ببین روسیاهم
هستیم گشته بار گناهم
خاری افتاده در خاک راهم
جان زهرا بکن یک نگاهم
سیدی یا جوادالائمه
ای عرش، خاک پای تو یا حضرت جواد
جود و کرم گدای تو یا حضرت جواد
دل مهبط ولای تو یا حضرت جواد
قرآن پر از ثنای تو یا حضرت جواد
مدّاح تو خدای تو یا حضرت جواد
جان جهان فدای تو یا حضرت جواد
در حُسن تو فروغ خدا موج می زند
آیات جود و لطف و عطا موج می زند
در خُلق با صفات، صفا موج می زند
در طلعت جمال رضا موج می زند
راز و نیاز و ذکر و دعا موج می زند
در صحن با صفای تو یا حضرت جواد
ا آن جلال و عزّت و قدر و جلال و جاه
گردید بر تو خانه ی در بسته قتلگاه
شد همسر تو قاتلت ای حجّت اله
در موسم جوانی، بی جرم و بی گناه
شد قسمت تو زهر جفا آه آه آه
از یار بی وفای تو یا حضرت جواد
در بین حجره سوختی و دست و پا زدی
وز سوز دل رسول خدا را صدا زدی
هنگام مرگ ناله به یاد رضا زدی
از اشگ دیده زخم درون را دوا زدی
در بیت خویش ناله ی واغربتا زدی
کی بود این سزای تو یا حضرت جواد
با آن جلال و عزت و قدر و جلال و جاه گردید بر تو خانه در بسته قتلگاه
شد همسر تو قاتلت ای حجت اله
شد قسمت تو زهر جفا آه آه آه
از یار بی وفای تو یا حضرت جواد
امشب گریه کنیم برا عزیز امام رضا برا غریب بغداد مجلس مجلس جوان امام رضا است
در بین حجره سوختی و دست و پا زدی
وز سوز دل رسول خدا را صدا زدی
هنگام مرگ ناله به یاد رضا زدی
در بیت خویش ناله وا غربتا زدی
کی بود این سزای تو یا حضرت جواد
استاد سازگار
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_باقر_ع_شهادت
شاعر: #محمود_ژوليده
▶️
یادم نمیرود که در آن عصرِ پر غبار
آمد بسوی خیمه ی ما اسب بی سوار
دیدم که عمه های حزینم به سوز و آه
اطرافِ ذوالجناح گرفتند، ناله دار
@hosenih
اما چه ذوالجناح، که با زینِ واژه گون
چون ابر میگریست در آن بِین، زار زار
میخواست پشتِ خیمه رود، جان دهد، ز داغ
اما چو دید پرسشِ طفلانِ بی قرار
ناچار بازگشت به گودالِ قتلگاه
پس در پی اَش زنان و عزیزان، نقابدار
ای وایِ من، خدا نکند قسمتِ کسی
دیدیم آنچه را که ندیده ست روزگار
از روی تلِ زینبه، پیشِ دیده بود...
تا انتهای حفره ی گودال، تارِ تار
شمشیر و نیزه بود که میخورد بر حسین
بارانِ تیر و سنگ، ز هر سویِ کارزار
والشمرُ جالسُن، چه بگویم که پیشِ ما
بر نیزه راسِ جدِّ غریبم شد آشکار
آنشب چها گذشت،،،بماند برای بعد
تازه به روز بعد، شد اسلام داغدار
دشمن که عمه های مرا در طناب بست
بدجور مادرم به جنان گشت اشکبار
عمداً عبور داد، حرم را ز کشته ها
تا اشکِ تازه گیرد از این جمعِ سوگوار
مردانمان که کشته و بی سر، روی زمین
زنهایمان، اسیرِ سپاهی تباهکار
تا آن زمان، حرم به اسیری نرفته بود
آل علی، به ناقه ی عریان، حجاب دار
باور کنید عمه ام از کربلا به بعد
تا شام و کوفه، پیر شد از غصه، شرمسار
در شهرِ شام بود، که بابای من ز شرم
میگفت: کاش زنده نبودم در این دیار
یادم نمیرود که به بزم حرامیان
عمه گریست، از طمعِ چشمِ نابکار
با اینهمه غریبی و تحقیر و داغ و درد
دشمن شکست خورد و حرم شد پر افتخار
@hosenih
با خطبه های پر ز طنینَش قیام کرد
پیروز شد صبوری عمه، شکوه بار
تنها وصیتم به شما حفظ روضه هاست
تا آن زمان که میرسد از راه تک سوار
⏹
© اشعار آیینی حسینیه
منم کشته از زهر کینه عزایم باشد بی قرینه
به حال من گرید مدینه واویلا
جگرم، باشد پاره پاره ازظلم دشمن
بگرید برمن هرگلی درگلشن
واویلا واویلا
یا فاطمه ببین مادر شد باقرت چوگل پرپر
واغربتا غریبم من
همینجا که جانم فداشد کوچه ها غوغا به پا شد
خیانت بر زهرا روا شد واویلا
همین جا شده مادرم شهیده
زبار غصه قامتش خمیده
واویلا واویلا
وقت رفتن عزادارم گریان درو دیوارم
واغربتا غریبم من
دم رفتن این شد نوایم حزین داغ نینوایم
به یاد شه سر جدایم واویلا
دیدم که به مقتل سرش تشنه لب جداشد
ماه نیزه ها شد
واویلا واویلا
رسانده جان من برلب احوال عمه ام زینب
واغربتا غریبم من
به سبک نسیمی
دلم در مدینه زائر شد عزای حضرت باقر شد
واویلا...
گشته پرپر گل یاسمن تسلیت حجت بن الحسن
گشته مسموم کینه مولا به جنت نوحه گر شد زهرا(س)
دل به غم مبتلا گردیده مدینه کربلا گردیده
چشم دل خونفشان داغت فاطمه(س) نوحه خوان داغت
عزیزم از چه مضطر گشتی مثل آلاله پرپر گشتی
به قربان دو چشم ترت ورم کرده چرا پیکرت
چونکه دل بر غم تو دادم یاد بازوی خود افتادم
شکست از ضربه ای پهلویم ورم کرد از جفا بازویم
ستم بین دیوار و در شد گل نشکفته ام پرپر شد
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_باقر_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
نینوا را سوزاند
ناله ام عاقبت این بیتِ عزا را سوزاند
به عبا پیچیدم
می کشم آه، همین آه عبا را سوزاند
@hosenih
باز هم سوخت لبم
کفِ آبی، عطشم کرببلا را سوزاند
کربلا گفتم باز
جگرم را نفسم را، سر و پا را سوزاند
شد غروب و گودال
دیدم آتش همه جا را، همه جا را سوزاند
خیمه ای اُفتاد و
بدنِ غرقِ به خونِ شهدا را سوزاند
@hosenih
مشعلی روشن شد
دامنِ دخترکی غرقِ دعا را سوزاند
شعله تا بالا رفت
گیسوانِ زِ سرِ نیزه رها را سوزاند
وای از نامحرم
حرمله باز دلِ عمه ی ما را سوزاند...
⏹
© اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_باقر_ع_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
ستم روزگار یادش هست
غم لیل و نهار یادش هست
دیده ی اشکبار یادش هست
آنهمه قلب زار یادش هست
روضهی بی شمار یادش هست
نیمه جان بین بستر افتاده
باز تب کرده مضطر افتاده
به لبش ذکر مادر افتاده
یاد یک جای دیگر افتاده
چادر پرغبار یادش هست
@hosenih
زهر کرده اثر به اعضایش
ناتوان دست و بی رمق پایش
ترک افتاده است لبهایش
العطش العطش شد آوایش
لب زخمی یار یادش هست
پیر بود و خمیده قامت بود
خانه اش کل سال هیات بود
به تنش ردی از جسارت بود
قاتلش روضهی اسارت بود
لحظه های فرار یادش هست
سالها قلب بی قراری داشت
گله ها از شتر سواری داشت
با رقیه چه روزگاری داشت..
با غمش آه و گریه زاری داشت
آبله بود و خار یادش هست
@hosenih
همه ی عمر خود پریشان بود
یاد جدش همیشه گریان بود
آی مردم حسین عطشان بود
آبروی قبیله عریان بود
یک تن و ده سوار یادش هست
عمه هایش چقدر ترسیدند
کوچه های شلوغ را دیدند
مست ها آمدند رقصیدند
به سر روی نیزه خندیدند
زینب بی قرار یادش هست
⏹
© اشعار آیینی حسینیه