❗️به اجداد طاهرینم قسم؛ برای هر نگاه به نامحرم، انسان را دو هزار سال نگه میدارند!
✍ارسال مطالب بدون ذکرمنبع اشکال شرعی دارد
https://eitaa.com/rozekhanee
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸ورشکستۀ بدهکارِ بزهکار🔸
امامان ما، هرچه عبادت میکردند بدهکاریشان به خدا بیشتر میشد. شنیدهاید که میگویند: «احمق دو رکعت نماز میخواند و منتظر وحی است»؟ عاقل عکسِ آن است؛ هرچه نماز بخواند، احساس بدهکاریاش به خدا بیشتر میشود. میگوید من نسبت به گناهانی که کردهام، #بزهکارم و نسبت به ثوابهایم نیز #بدهکارم! خطاهایم بزهکاری است و ثوابهایم هم بدهکاری!
ما یا بزهکاریم یا بدهکاریم؛ هیچ طلبی نداریم. حالا اگر کسی اینطور بود، چطور است؟ #ورشکسته است!
اگر احساس ورشکستگی نمیکنی، این حجاب نور است. باید بصیرت داشته باشی تا این حجاب برطرف شود. اگر احساس ورشکستگی کنی، گریهات میگیرد، اشکت جاری میشود.
✍ارسال مطالب بدون ذکرمنبع اشکال شرعی دارد
https://eitaa.com/rozekhanee
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
15.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نمیتوانم همه چیزها را بگویم...
🎙 روایت شنیدنی آیتالله صفایی بوشهری، از ملاقات با رئیس جمهور، یک هفته قبل از شهادت
#سید_شهیدان_خدمت
✍ارسال مطالب بدون ذکرمنبع اشکال شرعی دارد
https://eitaa.com/rozekhanee
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
1_11528653353.mp3
1.16M
سری که نزد آقای احدی
قبل شهادت آقای رئیسی بوده👆
✍ارسال مطالب بدون ذکرمنبع اشکال شرعی دارد
https://eitaa.com/rozekhanee
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
19.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬روایتی از شاگردان آیت الله بروجردی(ره) درباره حق الناس
🎙️استاد #حدائق
✍ارسال مطالب بدون ذکرمنبع اشکال شرعی دارد
https://eitaa.com/rozekhanee
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
💠 توصیه مهم آیت الله مجتهدی تهرانی به زیارت علما در حرم اهل بیت
🔸 شیخ بهایی در زمان شاه عباس، شیخ الاسلام ایران بود قبر ایشان در حرم مشهد است. سر قبرش بروید و فاتحه ای بخوانید. سه عالم مشهور در مشهد هستند که خیلی ها متوجه نیستند ما هر وقت به مشهد می رویم مقیدیم که سر مزار آنها برویم.
🔸 یکی از آن علما شیخ بهایی است که قبرش در خود حرم است سر قبر او بروید و دعا بخوانید و قرآن بخوانید. بعضی از علما هم آنجا دفن هستند
یکی شیخ حر عاملی در گوشه صحن اسماعیل طلایی در زیر زمین است عالم دیگر شیخ طبرسی است
آیت الله نخودکی هم در گوشه صحن اسماعیل طلایی است که غالبا به آنجا می روند و دعا می خوانند.
🔸 شیخ بهایی با شاه عباس یک سفری مشرف می شوند به نجف، در آنجا بین شیخ بهایی و مقدس اردبیلی سر موضوعی مباحثه می شود، شاه عباس هم نشسته و نگاه می کرد.
در آن جلسه با اینکه حق به جانب مقدس اردبیلی بود ، اما مقدس حق را به شیخ بهایی می دهد و جلوی شاه عباس عرض اندام نکرد که من مثلا ...
بحثی نمی شود و مجلس به نفع شیخ بهایی تمام می شود.
🔹فردای آن روز، مقدس اردبیلی تو کوچه با شیخ بهایی روبرو می شود و به شیخ بهایی می فرماید: آن مطلبی که شما دیشب فرمودید ، به این دلیل و به این دلیل و به این دلیل اینطور نیست و اینطور هست که من می گویم. شیخ بهایی فرمود: چرا دیشب این را نفرمودید؟ مقدس می گوید: دیشب می توانستم بگویم ولی چون شما شیخ الاسلام ایران هستی و پیش شاه محترمی، اگر من می گفتم، شما پیش شاه کوچک می شدید و این به ضرر اسلام بود.
🔹حاضر شده بود خودش را خرد کند تا شیخ بهایی کوچک نشود. این ها درس اخلاق است برای طلبه ها این چیز ها خیلی خوب است. عیب کار ما این است که وقتی انسان استاد اخلاق نبیند و نفسش تربیت نشده باشد، به این چیزها اهمیت نمی دهد.
🔹 مقدس اردبیلی عالم مهمی بود قبرش در نجف است. وقتی می خواهید به حرم مشرف شوید، دست چپ مقدس اردبیلی و دست راست علامه حلی
🔹مَثَل دو تا دربان این طرف و آن طرف درِ حرم هستند. ان شالله اگر مشرف شدید ، سر مزار این دو عالم فاتحه ای بخوانید.
📚بدیع الحکمة حکمت ۴۲
✍ارسال مطالب بدون ذکرمنبع اشکال شرعی دارد
https://eitaa.com/rozekhanee
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨در این شب زیبای بهاری
✨دعا میکنم
✨کلبه دلاتون همیشه آرام باشه
✨و شادی و برکت
✨مثل باران رحمت
✨از آسمان براتون بباره
✨شبتون گرم از نگاه خدا
✨و سرشار از آرامش
🌛🌒👇
✍ارسال مطالب بدون ذکرمنبع اشکال شرعی دارد
https://eitaa.com/rozekhanee
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
🟢 خواب قیامت
🟡 هنگامی که از «مالک بن دینار» سبب توبه کردنش را پرسیدند، گفت:
در اوایل جوانی، من در لشکر خلیفه کار میکردم و شرابخوار بودم. تا اینکه کنیزی خریدم و بعد از مدتی سخت به او علاقه مندشدم و خداوند از او به من فرزندی داد. مهر فرزند روز به روز در قلبم افزون میشد، هنگامی که کودک به راه افتاد، علاقه من به او بیشتر شد. او هم انس و الفت زیادی با من داشت، بطوری که هرگاه ظرف شراب را به دست میگرفتم تا بیاشامم، آن را از دستم میگرفت و بر لباسم میریخت.
هنگامی که فرزندم دو ساله شد، ناگهان از دنیا رفت. مرگ او مرا سخت غصه دار و بیقرار کرد. در یکی از شبهای جمعه ماه شعبان، من شراب خورده و نماز نخوانده خوابیدم. پس در خواب دیدم گویا مردگان از قبرها بیرون آمده و همگی محشور شده اند و من نیز همراه ایشان هستم. پس از پشت، صدایی شنیدم، چون به عقب نگریستم، افعی سیاه و بسیار بزرگی را دیدم که دهان باز کرده و به سرعت به طرف من میآید. پس با ترس و هول بسیار از جلوی او گریختم و او هم به سرعت مرا دنبال میکرد.
در راه، پیرمرد خوش رو و خوشبوئی را دیدم. سلام کردم، جوابم را داد. گفتم: به فریادم برس و مرا نجات بده.
گفت: من در برابر این افعی ناتوانم، لکن سرعتت را بیشتر کن، امیدوارم خداوند تورانجات دهد.
پس به تندی فرار کردم تا به یکی از منازل قیامت، رسیدم، از آنجا میتوانستم طبقات جهنم و اهل آنرا ببینم، نزدیک بود از ترس افعی خودم را به جهنم بیندازم، ولی ناگاه صدایی به گوشم رسید که به من گفت: «برگرد، که تو اهل اینجا نیستی»
🔹 بر اثر این صدا، کمی آرامش یافته و برگشتم. دیدم افعی هم برگشت و مرا دنبال نمود. دوباره به همان پیرمرد، رسیدم. گفتم: ای پیر! از تو خواستم که پناهم بدهی ولی تو اعتنایی نکردی.
پیرمرد گریست و گفت: من ناتوانم، ولی به سمت آن کوه برو که امانتهای مسلمانان در آن است، اگر توهم امانتی داشته باشی، تورا یاری خواهد کرد.
چون به کوه نگاه کردم، آن را پر از اتاق و خانههایی دیدم که جلوی آنها پردههایی کشیده بودند و درهای آنها از طلای سرخ بود که با یاقوت و جواهرات دیگر زینت داده شده بودند، پس به طرف کوه دویدم و هنوز هم افعی مرا دنبال میکرد.
چون به نزدیک کوه رسیدم، فرشته ای ندا داد: پردهها را عقب بزنید و درها را باز کنید و بیرون بیائید، شاید این بیچاره در بین شما امانتی داشته باشد که او را از شر دشمن پناه دهد، در این هنگام بچههایی که صورت هایشان مانند ماه میدرخشید، بیرون آمدند. افعی اینک به من نزدیک شده بود و من دست از جان شسته بودم که ناگاه بچه ای فریاد زد: «همه بیائید که دشمن به او نزدیک شد. »
بچهها دسته دسته بیرون آمدند. ناگاه دخترم را که مرده بود دیدم، چون مرا دید، گریه کرد و گفت: « به خدا قسم، این پدر من است» پس از آن دست چپش را در دست راست من گذاشت و بادست راست به افعی، اشاره کرد. افعی برگشت و فرار نمود.
بعد از آن، دخترم مرا نشانید و در دامنم نشست و با دست راست، به ریشم زد و گفت: « ای پدر، أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ» من گریه کردم و گفتم: «دخترم، تو قرآن مجید را میدانی؟ )
گفت: ای پدر، ما بهتر از شما به قرآن دانا هستیم.
گفتم: به من بگو، این افعی چه بود؟
گفت: کردار زشت تو بود که آن را تقویت کرده بودی و او میخواست ترا به جهنم بفرستد.
گفتم: آن پیرمرد که بود؟
گفت: کارهای نیک تو بود که خودت او را ناتوان کرده
بودی، به طوری که در برابر کارهای زشتت نتوانست تورا یاری دهد.
گفتم: دخترم، تو در این کوه چه میکنی؟
گفت: ما بچههای مسلمانان هستیم که به هنگام کودکی از دنیا به اینجا آمده ایم و خداوند ما را در اینجا جای داده است، و ما تا قیامت چشم به راه پدر و مادرمان هستیم که نزد ما بیایند تا ما از آنها شفاعت کنیم.
در این هنگام با ترس و فریاد بسیار، از خواب بیدار شدم و پس از آن شرابخواری و سایر گناهان را به کلی ترک کردم و به سوی خداوند توبه نمودم.
📚داستانهای شهید دستغیب (معاد و قیامت) - ص۱۸
ــــــــــــــــ
✍ارسال مطالب بدون ذکرمنبع اشکال شرعی دارد
https://eitaa.com/rozekhanee
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی از تواضع آیت الله سید ابراهیم رئیسی که در فضای مجازی عراق پربازدید شده است...
✍ارسال مطالب بدون ذکرمنبع اشکال شرعی دارد
https://eitaa.com/rozekhanee
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
..................به نام خدا.............
#روایت_انسان
#قسمت_اول🎬:
سوره مبارکه البقرة آیه ۲۱
يا أَيُّهَا النّاسُ اعبُدوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُم وَالَّذينَ مِن قَبلِكُم لَعَلَّكُم تَتَّقونَ﴿۲۱﴾
ای مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانی را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید.
یکی بود یکی نبود، غیر از خدای خوب و مهربون هیچ کس نبود.
خدایی بزرگ، نوری عظیم، واحدی قهار، احدی بی همتا، تنهای تنها بود. در این زمان، پروردگار اراده کرد تا هزاران هزار عالم بیافریند، او می خواست هزاران هزار موجود در روی عوالم خلق شده، بیافریند.
طبق برنامه ای مدوّن و علمی بی انتها، به خلق عالم های مختلف پرداخت، اما اولین جایی را که اراده کرد بیافریند که قرار بود مهم ترین آفرینشش باشد نامش را «زمین» نهاد، او زمین را در هفت طبقه آفرید و آسمان را نیز در هفت طبقه همچون سقفی بر روی آن برافراشت.
کهکهشان ها و ستارگان و سیارات را در آسمان اول قرار داد و نسبت آسمان اول به آسمان دوم، همچون انگشتری بود در مقابل یک بیابان بی انتها و این نسبت از هر آسمان به آسمان بعداز آن چنین بود و عظیم ترین و بلند مرتبه ترین آسمان ها، آسمان هفتم بود.
حال که خلقت عالم های مختلف به انجام رسیده بود، پس باید موجوداتی خلق می کرد تا کم کم برنامه ها به پیش رود.
پس خداوند اولین موجوداتش را خلق نمود، فرشته هایی روحانی و بالدار که ادارهٔ خدا بر این بود اختیاری به آنها اعطا نشود و این فرشتگان فرمانبردار او باشند و هر کجا که خداوند اراده می کرد، آنها پرواز می کردند و به تمام عوالم خلقت شده دسترسی داشتند، آنها بین طبقات آسمان، شبانه روز پرواز می کردند و مدام تسبیح و تقدیس پروردگار را می نمودند.
هر کدام از این فرشتگان مأمور بر انجام امورات یک آسمان بودند و از بین این فرشتگان سه فرشته «اسرافیل و میکائیل و جبرئیل»از همه مقرب تر شدند و به نوعی ارشد دیگر فرشتگان قرار گرفتند.
حالا که خلقت آسمانیان به پایان رسیده بود، نوبت به زمین رسید.
خداوند در زمین اجنه را خلق کرد، اجنهٔ بالداری که می توانستند پرواز کنند، از پدر و مادر بوجود آمدند و می توانستند ازدواج کنند و نسلشان را زیاد نمایند و همه خداوند را تقدیس می کردند و به عبادت پروردگار می پرداختند.
اولین اجنه بالدار از نسل مارج و مارجه که زن و شوهر بودند به وجود آمدند، این اجنه بالدار دو فرق اساسی با فرشتگان آسمان داشتند، اول اینکه موجوداتی مختار بودند و دوم اینکه سطح پروازشان بسیار پایین تر از ملائک آسمان بود به طوریکه انتهای پرواز اجنه، نقطهٔ ابتدایی پرواز فرشتگان بود.
خداوند اراده کرده بود که اجنهٔ بالدار را در پوسته و بین هفت طبقه زمین جای دهد، آنها زندگی می کردند و روز و شب را به عبادت خدا مشغول بودند، یعنی نه فسادی در روی زمین بود و نه گناهی وجود داشت.
پس از خلقت اجنه بالدار، خواست پروردگار بی همتا این بود تا موجوداتی شبیه انسان خلقت کند، موجودات بی بال و پری که مختار بودند و البته ربطی به آدم ابوالبشر و انسان نداشتد، فقط شبیه انسان ها می خوردند و می خوابیدند و عبادت می کردند و مانند انسان، یک سر و دو دست و دو پا و دو چشم و... داشتند، نام این موجودات را«نسناس» نهادند.
خداوند جایگاه نسناس ها را در روی کره زمین، میانه و پشت زمین قرار داد.
حالا زمین دو موجود در خود جای داده بود که هر دو گروه دارای اختیار بودند و در کنار هم زندگی می کردند.
نسناس ها فقط در روی سطح زمین و اجنه بالدار، هم در زمین بودند و هم گاهی به آسمان میرفتند و با فرشته ها حشر و نشر داشتند، با آنها سخن می گفتند و حتی فرشتگان به آنها تعلیم می دادند و گاهی خبرهای آسمان را از فرشتگان می گرفتند، تا اینجای خلقت همه چیز گل و بلبل بود، همه جا فضای معنوی و تقدیس و عبادت پروردگار جاری بود تا اینکه....
✌️ادامه دارد...
✍ارسال مطالب بدون ذکرمنبع اشکال شرعی دارد
https://eitaa.com/rozekhanee
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•