eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
377 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای نفسهایت دلیل خلقت لیل و نهار ای به اذنت آسمانها کهکشانها استوار ای یگانه ای پس از معبود صاحب اختیار هر چه دارد از تودارد از تو دارد روزگار لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار هیچ کس مثل تو از اسرار حق آگاه نیست ای یداله هیچ کس غیر از تو عین الله نیست هرکه شد همراه تو تا به ابد گمراه نیست هر که شد خاک کف پای علی شد رستگار لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار دل علی دلبر علی دلخواه علی دلدار علی سر علی سرور علی ساغر علی سردار علی فاطمه میگفت روزی یکصد و ده بار علی بی قرارم بی قرارم بی قرارم بی قرار لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار یا علی و یا علی أنْتَ اَمین أنْتَ یقین یا علی و یا علی أنْتَ و قرانٌ مبین یا علی و یا علی أنْتَ امیرالمومنین ای که داده نام زیبایت به دنیا اعتبار لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار عالم و ادم به قربان تو شاه لو کشف لطف تو جاری ست در ارض و سما از هر طرف با نگاهت سنگ بی مقدار شد دُرّ نجف ای وصیُ المصطفی ای شاه ای دلدل سوار لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار هو علی اعلا علی بالا علی والا علی مادر ما حضرت صدیقه و بابا علی یا علی و یا علی و یا علی و یاعلی این زمین و آسمان شاگرد و تو آموزگار لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار ای به عشقت روز و شب خیل ملائک سینه چاک ما همه از خاک هستیم و تویی بابای خاک یا امیرالمومنین یا مرتضی روحی فداک در وجود پاک تو آیات حق شد آشکار لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار یا علی ای اولین و آخرین امید ما یا امیرالمومنین ای مرجع تقلید ما در حقیقت روز میلاد تو باشد عید ما ای میان خلق عالم عاشقانت بی شمار لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار 🔸شاعر: ========================= درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️ https://splus.ir/rozeneshinan
همین که بادها خواندند با هوهو سرودش را ملائک مژده آوردند در عالم ورودش را زنان مصر دست خویش را با دیدن یوسف... ولی کعبه به شوق دیدن حیدر وجودش را... بجز مولای ما دیگر امیری نیست در تاریخ که خود زحمت کشید اما به مردم داد سودش را نه ملاها و عالم‌ها، نه سائل‌ها و مسکین‌ها ندانستند قدرش را، نفهمیدند جودش را زمین و آسمان و منبر و محراب دلتنگ‌اند رکوعش را، سجودش را، قیامش را، قعودش را فراز مطلق دنیاست وقتی در تمام عمر ندیده هیچکس جز لحظه‌ی سجده فرودش را خودش را مرکب طفل یتیمی می‌کند مردی که شمشیر آرزو دارد ببیند رنگ خودش را کسی که حق او را ناجوانمردانه غاصب شد گناهی کرد و در چشم دوعالم کرد دودش را چه‌می‌کردیم اگر این ذکر در دنیای‌مان کم بود؟ جهان بی‌نام زیبای "علی" مثل جهنم بود اگر حتی بیفتد در زوایای جهان آتش نمی‌سوزم که از عشق علی دارم به جان آتش به آتش می‌کشم خود را و از خود می‌زنم بیرون که دنیای تعلق را بسوزاند همان آتش خودش عمری‌ست که در شعله‌های کینه می‌سوزد کسی که آرزو دارد برای دیگران آتش اگر از هرکسی -غیر از علی- دم می‌زدم، بی‌شک به چشم خویش می‌دیدم که دارم بر زبان آتش کجا آتش گلستان بقا می‌شد بر ابراهیم اگر مولا نمی‌فرمود اذنش را بر آن آتش همین که ذوالفقارش را به عزم رزم بردارد می‌اندازد به ضربی در زمین و در زمان آتش اگر از اهل دوزخ یک‌نفر یک یاعلی می‌گفت؛ به یُمن نام او خاموش می‌شد ناگهان آتش برای دوستانش می‌شود عرش خدا تزیین برای دشمنانش می‌شود هفت‌آسمان آتش ندارد هیچ‌کس غیر از تو این شان‌وشجاعت را قرائت کن برای خلق آیات برائت را بساط غصه را از هر دلی برچیده‌ای مولا که دنیا شادشد هربار که خندیده‌ای مولا زمین درگیر تاریکی مطلق مانده بود اما تو مثل ماه بر شب‌های آن تابیده‌ای مولا از آن روزی که در کعبه به دنیا آمدی دیگر در عالم قبله‌ی دل‌های ما گردیده‌ای مولا تو عین‌الله ناظر بوده‌ای یعنی به چشم دل خدا را قبل و بعد هر عبادت دیده‌ای مولا کسی با دست‌خالی رد نشد از آستان تو که حتی در نماز انگشتری بخشیده‌ای مولا لباس تازه پوشیدند از لطف تو سائل‌ها اگرچه خود عبایی کهنه را پوشیده‌ای مولا چه شب‌ها که دعای خیر کردی آن کسانی را که عمری بابت رفتارشان رنجیده‌ای مولا نخواهد دید مانند تو را دیگر، که بعد از این تو در چشم جهان خواب خوش نادیده‌ای مولا جهان و هرچه درآن هست پیش تو اضافی بود برای تو دو قرص نان، دو رخت کهنه کافی بود رها کن جسم را یک‌لحظه و جان را تماشا کن علی را بنگر و آیات قرآن را تماشا کن در اخلاص علی، حلم علی، راز و نیاز او صفا بنگر، فتوت بین و ایمان را تماشا کن علی گندم نخورده در تمام عمر ای آدم! تجلّی "وفا بر عهد و پیمان" را تماشا کن چو دیدی نعره‌ی"هل مِن مبارز؟"می‌زند در جنگ یلان ساکت و سر در گریبان را تماشا کن یکی پرسید از پیغمبر خاتم؛ عبادت چیست؟ علی را دیده و فرمود؛ ایشان را تماشا کن کمی از ماجرای دشت ارژن را اگر خواندی هر آیینه کمال بهت سلمان را تماشا کن برای دیدن پیغمبران دلتنگ اگر بودی علی‌جان را، علی‌جان را، علی‌جان را تماشا کن از آن روزی که فرمودی تو را با مرگ می‌بینیم برای مرگ ما شوق دوچندان را تماشا کن برای دیدن مولا هزاران بار می‌میریم اگر هرشب به‌شوق وعده‌ی دیدار می‌میریم نخواهد ماند دیگر شبهه در دین بعد از این نقطه که بالا می‌رود دست تو تا بالاترین نقطه به اذن‌الله یاری از تو می‌جوییم و می‌گوییم؛ ایاک نعبد نقطه، ایاک نستعین نقطه نه مانده حرفی از هر علم در نزد تو نامعلوم نه دور از چشم تو در آسمان و در زمین نقطه اگر هم خطبه‌ی بی‌نقطه و هم بی‌الف داری پر است این آستینت از الف‌، آن آستین نقطه تویی آن نقطه‌ای که رفته زیر با بسم‌الله که اسرار الهی جمع باشد در همین نقطه فراوان است جای زخم و پینه بر تنت، اما نداری از ریا یا سجده بر بت در جبین نقطه تویی اول، تویی آخر، که در محشر سوالی را جوابی نیست جز نام؛ امیرالمومنین . می‌آید یک‌نفر مثل تو از نسل تو ای مولا نخواهد شد کم‌وبیش از همه ارکان دین نقطه می‌آید تا جهان یک‌بار دیگر با علی باشد شعار مردم سرتاسر دنیا علی باشد. 🔸شاعر: ========================= درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️ https://splus.ir/rozeneshinan
مایی که گشته ایم پریشانش این چنین باید شویم خیره بر ایوانش این چنین بیرون زده است خوشه ی انگور از ضریح او رزق می دهد به فقیرانش این چنین ما قصد کرده ایم که خاک رهش شویم گر دست می بریم به دامانش این چنین باید هر آن چه هست به قربان او شود وقتی که گشت فاطمه قربانش این چنین راهی به غیر راه علی مستقیم نیست آری خدا نوشته به قرآنش این چنین ** غیر از شب ولادت او کعبه هیچ گاه پاره نبوده است گریبانش این چنین 🔸شاعر: ========================= درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️ https://splus.ir/rozeneshinan
نمیابم میان تاجداران چون تو شاهی را که شاهان هم نمیابند چون تو سر پناهی را اگر انکار دوزخ کرده‌ام حب تو علت بود که مهرت بسته روی خلق درب هر گناهی را تمام انبیا از پیروان مکتبت هستند که سوی حق نمیابند جز راه تو راهی را سلاحی نیست در عالم ز ابروی تو کاری تر که بر آن گر گره افتد براندازد سپاهی را به جز پوچی چه دارد زندگی منکران تو چه تاوانی برازنده‌است آخر این تباهی را زمانه باز هم بر غربت مولای ما افزود برای خود بنا کرد‌ه است مولا باز چاهی را ز تن جان می رود با دیدن ایوان زیبایت بیا جان مرا بستان علی جان گاه گاهی را 🔸شاعر: ========================= درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️ https://splus.ir/rozeneshinan
تشنه‌کامی که لبِ او رَبَّنا برداشته آب را از چشمه‌سار مرتضی برداشته از وضوی او حیات جاودانه می چکد خضر از مَسحِ علی آب بقا برداشته زحمت خَلقِ تشیُّع را خودش گردن گرفت بار ما را حیدر از دوش خدا برداشته کعبه را بی پرده ی مشکی تصور کرده اند تا علی از شانه های خود عبا‌ برداشته از زمانی که علی بین قنوتش اخم کرد طاق محراب مساجد انحنا برداشته کار دست قابض الارواح داده وقت جنگ ذوالفقارش را به قصد حمله تا برداشته وصله‌پینه فوت و فنِّ کیمیای حیدر است بارها فضّه ز نعلینش طلا برداشته روز محشر دست حسرت بر سر خود می زند هرکه دست از حُبِّ آل مرتضی برداشته آمده که شیعه ی حیدر،شفیعش فاطمه است این مُسَبب شد که من را هم هوا برداشته می توان بر شکِّ قلبش با یقین خرده گرفت زائری که در نجف قبله‌نما برداشته؟! در حریمش شاعران سرگرم مضمون یابی اند جای جای صحن او را محتوا برداشته گنبد و گلدسته را انسان تجسم می کنم... گوئیا ایوان‌طلا دست دُعا برداشته اذن دیدار پسر را هم پدر امضا کند در "نجف" زائر براتِ "کربلا" برداشته ▪️ ▪️ آن کفن های بهشتی سهم فرزندش نشد پس برای خود حسینش بوریا برداشته 🔸شاعر: ========================= درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️ https://splus.ir/rozeneshinan
کسی که از تو بگوید سر خمار ندارد دلی برای گرو بازیِ قمار ندارد به پای بند ندارد و پایبند نشسته چرا که شبهه به لایمکن الفرار ندارد به دست دامن خود را تکانده ای و که گفته ابوتراب تفقد به این غبار ندارد ؟ دلم حریم خدا و تو شرط حصن خدایی که گفته است که ملک خدا حصار ندارد؟ نماز منکر تو نردبان نقش زمین است بدون ریل ولا مقصدی قطار ندارد کسی که درّ نجف  دستگیر او شده باشد از استلام حجر دیگر انتظار ندارد چه خرده‌ایست به غالی که در میان لغاتش برای وصف تو بهتر ز کردگار ندارد کشانده ام سر تشکیک عدل ، جبر قضارا که هرکه عاشق تو باشد اختیار ندارد بلند می‌کند این شرک اگر که گردن من را رجای دیدن روی تو خوف دار ندارد علی و فاطمه حی اند و لایموت شگفتا نجف کجاست خدایا علی مزار ندارد 🔸شاعر: ========================= درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️ https://splus.ir/rozeneshinan
. چون درخت پسته که در خاک رفسنجان طلاست در نجف وقتی بنوشی چایی گیلان طلاست گرچه درجام طلا،دور ازتو خواهد شد نجس برضریح تو ولی انگور آویزان طلاست زنگ ساعت زیر باب ساعتت با ضربه هاش آن به آن هی می کند تأکید اینجا آن طلاست لشکری از زیورآلاتند دور مرقدت قسمت فرماندهی اش دست یک گردان طلاست هرقَدَر نزدیک تر بر مضجعت مرغوب تر چوب شد وقتی نگهبان حرم، دربان طلاست آی خیل سائلان رحمتش دقت کنید اینکه می بینید گنبد نیست یک همیان طلاست مرقدت مانند قرآن است و ایوان جلد اوست متن این قرآن علی و جلد این قرآن طلاست هرطلایی پیش او مانند مشتی آهن است تا عیار یکصد و ده نمره ی ایوان طلاست چونکه می گویم علی در محضر ایوان تو گوئیا از انعکاسش روکش دندان طلاست می رسد بر گرد جای پای نعلین علی اینکه جنس خاک پای حضرت سلمان طلاست 🔸شاعر: ========================= درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️ https://splus.ir/rozeneshinan
برای دیدهٔ بینا نویدِ حور لازم نیست و بر آنکس که نابیناست دیگر نور لازم نیست ببین در معجزات نام او قندِ خدایی را که بر این کام شیرین ، منّت از زنبور لازم نیست ضریحش را ندیده زاهد و هر روز می گوید برای حالت خوش ، خوشهٔ انگور لازم نیست گدا و شاه را ، چوب و طلا را می خرند آنجا به ظلّ بارگاه شاه ، جنسِ جور لازم نیست نمیخواهد بخواهی حاجت خود را که می داند که حتی بر حوائج ، نیت و منظور لازم نیست بگو موسی بیاید زیر ایوان مطلایش که بر هم صحبتیِ با خدایش طور لازم نیست مگر دلمردگان را نام او کم زندگی داده یقین با یاعلی در حشر نفخِ صور لازم نیست مَلک دیوانه را در وادی مولاش خواهد برد بدانید آشنایان که ، محب را گور لازم نیست نبود امر امامت بعد از او بی شبهه می گفتم که با زینب ، امیرالمومنین را پور لازم نیست 🔸شاعر: ========================= درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️ https://splus.ir/rozeneshinan
موجیم تا به سینه‌ی ما جز و مد که هست ما عاشقیم ، عشق نفس می‌زند که هست آری خدا ندیده‌ام اما مقابلم آیینه‌ای برای خدای اَحد که هست دنبال قبله بودم و گفتند  کعبه نه... ایوان طلایِ شاهِ نجف تا ابد که هست شیر‌زنی که شیر خدا آورد کجاست؟  فرمود مکه فاطمه بنت‌اسد که هست دین من است دین ابو طالب ای جهان این اعتقاد ماست قسم بر صمد که هست گفتند عرش لایق تو نیست گفته‌ایم قلبی میان سینه‌ی ما می‌تپد که هست سنگ تو می‌زنیم بر این سینه تا ابد حتی اگر به پات بمیرم لحد که هست ما هیچ ، با رسولِ‌خدا وقتِ سختِ جنگ می‌گفت جبرئیل  علی‌جان مدد  که هست خاکیم اگر ، حرارت طوفان گرفته‌ایم گفتیم یا‌علی مدد و جان گرفته‌ایم تا هست عشق و رایحه‌ی بی کرانی‌ات ما را نوشته‌اند اویسِ یمانی‌ات تو صاحبِ تمامِ جهانی ، عجیب نیست موسی نموده وقت جوانی شبانی‌ات تیغی زدی و آنهمه لشگر  دونیمه شد جانم فدای سر زدنِ امتحانی‌ات می‌خواستی که ذوالفقار کمی گرمتر شود دید آسمان  شروع شده میدان تکانی‌ات تو تازه سرد بودی و لشکر به جوش بود کارش نمی‌کشید به آتش فشانی‌ات خیبر کجا و آن طرف کهکشان کجا در را بگیر با رجز پهلوانی‌ات جمع‌اند جبرئیل و خدا و پیمبرش تا حَظ برند موقع قلعه پرانی‌ات نشناخت جز خدا و پیمبر تو را کسی ره بسته است هیمنه‌ی لَن‌تَرانی‌ات عالم کجا و نفس پیمبر شناختن باید روند در پی قنبر شناختن کعبه نَه  رویِ توست دلیل  طواف‌ها ایوان طلاست معبدِ این اعتکاف‌ها ما از شرابّ تاک ضریحت چشیده‌ایم مائیم و عمر و سرخوشی و این خلاف‌ها با انبیا مقایسه‌ات هم نمی کنیم از عرش تا به فرش بود اختلاف‌ها تقصیرشان نبود به تو سجده کرده‌اند عمری نموده‌اند از این اعتراف‌ها تا نُطق می‌کند دو دمِ ذوالفقارِ تو لالند لالِ لال ، اهالی لاف‌ها وقتی که می رسی و زمین لرزه می‌شود راهی نمانده است به غیر از غلاف‌ها آرامتر بزن ملک‌الموت هم رسد گم کرده است ردِ تو را در مصاف‌ها با عَمرو وَد  رسید تمامی کفر و شرک با عَمرو وَد پرید سر ائتلاف‌ها دست خدا نوشت امیرِ همه علی است با مرتضاست فاطمه با فاطمه علی است ما را ببر به چشمه‌ی شعر و شراب‌ها ما را ببر به  خاطره‌ای از کتاب‌ها هرشب هزار رکعتِ فیضِ تو شاهد است پهلو تُهی نموده‌ای  از رخت خواب‌ها هرگز ندید دیده‌ی لیل و نهار‌ها چون لیلت‌المبیتِ علی در حساب‌ها یک شب فقط نگاه تو مهمانِ خواب بود شامی که بود دور و برت التهاب‌ها در بستر برادر خود تا سحر بخواب ای خوابِ تو عبادتِ اُمُ‌الکتاب‌ها تو گرمِ خواب بودی و گردنکشانِ کفر نیزه به دست  گِردِ تو همچون سراب‌ها مکه شنید ناله‌ی واویلتایشان این حیدر است حضرت عالی جناب‌ها تنها امیر ، نقش تو را تیشه می‌زند وقتی که بُت تراش کند انتخاب‌ها ما را ببر نجف به دَمِ ما دوا بریز امشب بیا به کاسه‌ی ما کربلا بریز 🔸شاعر: ========================= درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️ https://splus.ir/rozeneshinan
باید که به تصویر کشم نقش حرم را در رکن یمانی بزنم کِلکِ قلم را باید که بگویم سخن از مرتبهء او باید بِزُدایم زِ دلم چهرهء غم را می گردم و بر گردِش گرداب سوارم موجم که به آشوب کشم دور و بَرَم را انگشت به لب مانده جهانی زِ تعجّب ماندیم چه نامیم شهِ ملکِ عدم را ؟ در بیتِ خدا زاده شده تا که بدانیم این طفل برون می کند از بیت صنم را چون قامتِ او عین الف بود ندیدند جز نزد خداوند، از او قامتِ خم را جبریل بیان کرد به هنگام رکوعش یک آیه که تفسیر کند طرزِ کرم را با خطبهء بی نقطه و یا بی الفش او فهماند به ما معنیِ معنایِ اتم را ایوان نجف قبله گهِ ماست ولاغیر لیلای دلم همسرِ زهراست(س)، ولاغیر شد مولدِ او افضلِ بر کلِ موالید شد موعدِ چشمک زدنِ زهره و ناهید هر کوچه و برزن پُرِ از عطرِ خدا شد چون عنبرِ گیسوش بر این خاک تراوید پیکانِ دل و قبله نما رو به علی(ع) شد وقتی زِ دلِ کعبه برآمد خودِ خورشید این کیست که بر مسندِ این خانه نشسته این کیست که از خوفِ خداوند نخوابید این کیست که صد زخم به هر معرکه برداشت این کیست که از دردِ خودش هیچ ننالید این کیست که مرآتِ خدا روی زمین است این کیست که مثلش به خلائق نتوان دید یوسف شد و از شوقِ رخش دست بریدند آنان که مریدند و مریدند و مریدند لالائیِ هر روز و شَبَم، نغمهء یا هو شد کارِ همه صبحدمَم زمزمه با او جز او نتوان گفت به کس شیرِ دلاور جز او نشود هیچ کسی همسرِ بانو(س) در کار علی(ع) نیست عجب اینکه بگویند جز نزدِ خداوند، نزَد سجده و زانو عالم به علی(ع) نازد و مولا به عبادت پس نیست فقط مرتبه اش آن یَد و بازو هرچند که دشمن زره انداخت دمی که انداخت علی(ع) نقشِ گرِه بین دو ابرو دامی است در آن خالِ لب و زلف که بی شک صیدش شده هرکس که بُوَد عبدِ خداجو تاج سرِ ما هست، علیً ولیُ اللَه حقَ است بخوانیم هوَ الحیُ و هوَ الهو ما دست ز بیگانه کشیدیم، علی(ع) جان معنای عسل با تو چشیدیم، علی(ع) جان بر کفّهء دین وزنه و معیار تو بودی بر خلقتِ ما بانی و معمار تو بودی گفتند ملائک که چرا خلقتِ آدم برداشت خدا پرده، پدیدار تو بودی خورشید بر آمد به طوافِ قدمِ تو هرچند خود مطلعُ الانوار تو بودی هربار پیمبر ز خداوند مدد خواست یک تن به مدد آمد و هر بار تو بودی یعنی که بدانیم علی(ع) بود و علی(ع) هست تا دین خدا بوده به کَرّار تو بودی تکرار نبودی که شدی اول و آخَر دریاب لبِ تشنهء ما ساقیِ کوثر شمشیر نیاور که کسی مردِ خطر نیست تو میرسی و زمزمه جز اَینَ مَفَر نیست هر چند که در قابِ قلاف است ولیکن برگیری اگر هیچ تَنی لایِقِ سر نیست یک لشگر و تنها توئی و احمد مختار یک ذره ولی در دلت از خوف اثر نیست بیهوده نگفتم اگر اینگونه بگویم در سینهء یک دشمنِ تو هیچ جگر نیست چون بیت خداوند صدف بود شدی دُر پس خاکِ به زیرِ قدَمت غیرِ گُهَر نیست باید که بسوزم ز غمِ غربتت آقا در سینهء من از غمِ تو غیر شرر نیست کُشتند گُل و غنچهء تو پیش دو چشمت گهواره در این خانه مگر جای پسر نیست گهواره که گفتم همه جا کرببلا شد برگرد علی اصغر(ع) من وقت سفر نیست حلقوم تو باریک تر از چوبهء تیر است حلقوم تو بازیچهء آن تیر سه پر نیست بر نیزه نشستی پسرم، غنچهء مادر ای وای تو را آب ندادم دمِ آخر 🔸شاعر: ====================== درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️ https://splus.ir/rozeneshinan
آسمان باز شد... علی آمد چشم کعبه، به زلف صاف افتاد ناگهان تابدار شد کمرش سجده کرد و به اعتکاف افتاد قدر فهم کسی نبوده و نیست از چه اینگونه "گونه بر خاک" است؟! هیچکس پی نبرد کعبه چرا روی پیشانی اش شکاف افتاد! آنکه رسم تقیه اش بغض است "خطبه‌ی شقشقیه" اش بغض است... آه! وصف بقیه اش بغض است... بس که در کوفه اختلاف افتاد درب علم نبی شکسته شد و فاطمه ایستاد پشت سرش تا که "در نجف" زمین نخورد جسم یاقوت، در مصاف، افتاد بعد زهراست، چاه، یار علی تحت امر است ذوالفقارِ علی که به امرش گهی به جنگ نشست گاه در بستر غلاف افتاد‌ ای تو خرمای پای چوبه‌ی دار! مثل سلمان و یاسر و تمار جان به عشق تو در نماز آمد سر به پای تو در طواف افتاد 🔸شاعر: ======================== درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️ https://splus.ir/rozeneshinan
گوش کن ای دل حدیث نور را.. لال‌کن صوت دف و تنبور را جور کن این وصله ی ناجور را نوش جان کن خوشه انگور را نوش جان! این خوشه تاکش منجلی ست باغبانش کیست؟مولانا علیست خیز و از کوثر وضویت را بساز کسب تکلیفی کن از شاه حجاز قبله گاهت را نجف کن در نماز.. بعد بر این سجده عالی بناز سجده عشاق جور دیگر است مقصد من از عبادت حیدر است هجر را بر وصل منتج کن برو سر به تیغ ابرویش کج کن برو با همه غیر علی لج کن برو در طوافش نیت حج کن برو.. سور و سات ما نجف را دیدن است حج ما دور علی گردیدن  است چشم او چشم خطاپوش خدا بوده از آغاز هم دوش خدا به لب او بسته شد گوش خدا باز شد بر رویش آغوش خدا روی پایش بوسه اول خاک زد کعبه از شوقش گریبان چاک زد.. وقت وضع حمل تا درمانده شد مریم از بیت الهی رانده شد مادر تو سوی کعبه خوانده شد برخلایق اینچنین فهمانده شد.. کعبه ای که قبله گاه عالم است ملک شخصی علی اعظم است بسته شد با تو قرارم بعد از این سکه شد پس کارو بارم بعد ازین لب به ساغر میگذارم بعد ازین سیزده را دوست دارم بعد ازین این هم از لطف جناب  حیدر است سیزده از هر عدد زیباتر است با خدا راز کهن دارد علی مثل او لحن سخن دارد علی ذات پاک ذوالمنن دارد علی جانشینی چون حسن دارد علی بوالحسن خوانم‌ اگر اورا رواست دست بوس او امام مجتبی ست مرد اگر مولاست مردان جمله هیچ اون نباشد دین و ایمان جمله هیچ بی علی صد ختم قرآن جمله هیچ بی علی صد سال عرفان جمله هیچ با علی کوه گناهم‌ شد ثواب یک علی گفتم هزاران شد حساب گرچه دورش تا قیامت دشمن است راه مولا مثل نامش روشن است سهمش از دنیا همین پیراهن است بخدا این مرد بابای من است گرچه اورا تاج سر میخوانمش موقع گریه پدر میخوانمش نان مارا داد و نان خود نخورد بار مارا شب به شب بر شانه برد جای زشتی خوبی مارا شمرد آمد و مارا به زهرایش سپرد بعد ازآن شد سرپناه ما همه سایه ی چادر نماز فاطمه هرکجا دیدی که حرف حیدر است روضه ی زهرا کلام آخر است حرف دیوار است صحبت از در است بانوی خانه چرا بی سنگر است آخر از این داغ می‌میرد علی کوثر و شلاق!می‌میرد علی.‌. 🔸شاعر: ========================= درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️ https://splus.ir/rozeneshinan