eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
411 ویدیو
68 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کريم السّجايا، جميل الشّيم نبّى البرايا، شفيع الامم‏ امام رسل، پيشواى سبيل امين خدا، مهبط جبرئيل‏ شفيع الورى، خواجۀ بعث و نشر امام الهدى، صدر ديوان حشر کليمى که چرخ فلک طور اوست همه نورها، پرتو نور اوست‏ شفيعٌ مطاعٌ نبىُّ کريمٌ قسيمٌ جسيمٌ نسيمٌ وسيمٌ‏... شبى بر نشست، از فلک بر گذشت به تمکين و جاه از ملک در گذشت‏ چنان گرم در تيهِ قربت براند که بر سدره جبريل از او باز ماند بدو گفت سالار بيت الحرام که؛ اى حامل وحى، برتر خرام‏ چو در دوستى مخلصم يافتى عنانم ز صحبت چرا تافتى؟ بگفتا: فراتر مجالم نماند بماندم، که نيروى بالم نماند اگر يکسر موى برتر پرم فروغ تجلّى بسوزد پرم‏... چه نعت پسنديده گويم تو را؟ عليک السلام، اى نبّى الورى‏ درود ملک بر روان تو باد بر اصحاب و بر پيروان تو باد خدايا به حقّ بنى‌فاطمه که بر قولم ايمان کنم خاتمه‏ اگر دعوتم رد کنى ور قبول من و دست و دامان آل رسول چه کم گردد، اى صدر فرخنده پى ز قدرِ رفيعت به درگاه حىّ؟ که باشند مشتى گدايان خيل به مهمان دار السّلامت طفيل‏... بلند آسمان پيش قدرت خجل تو مخلوق و آدم هنوز آب و گل‏ تو اصل وجود آمدى از نخست دگر هر چه موجود شد، فرع توست‏ ندانم کدامين سخن گويمت؟! که والاترى ز آنچه من گويمت‏ تو را عزّ لولاک تمکين، بس است ثناى تو، طه و ياسين بس است‏ چه وصفت کند «سعدى» ناتمام؟ عليک الصلوة اى نبّى السّلام‏ 🔸شاعر: _______________________ : https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
ص چشم تا وا می‌کنی چشم و چراغش می‌‌شوی مثل گل می‌خندی و شب‌بوی باغش می‌‌شوی شکل عبداللهی و تسکین داغش می‌‌شوی می‌رسی از راه و پایان فراقش می‌‌شوی غصه‌‌اش را محو در چشم سیاهت می‌کند خوش به حال آمنه وقتی نگاهت می‌کند با حلیمه می‌‌روی، تا کوه تعظیمت کند وسعتش را ـ با سلامی ـ دشت تسلیمت کند هر چه گل دارد زمین یک‌باره تقدیمت کند ضرب در نورت کند بر عشق تقسیمت کند خانه را با عطر زلفت تا معطر می‌کنی دایه‌ها را هم ز مادر مهربان‌تر می‌کنی دید نورت را که در مهتاب بی‌حد می‌‌شود آسمانِ خانه‌‌اش پر رفت و آمد می‌‌شود مست از آیین ابراهیم هم رد می‌شود با تو عبدالمطلب، عبدالمحمد می‌شود گشت ساغر تا به دستان بنی‌‌هاشم رسید وقت تقسیم محبت شد، ابوالقاسم رسید یا محمد! عطر نامت مشرق و مغرب گرفت وقت نقاشی قلم را عشق از راهب گرفت نازِ لبخندت قرار از سینهٔ یثرب گرفت خواب را خال تو از چشم ابوطالب گرفت بی‌‌قرارت شد خدیجه قلب او بی‌‌طاقت است تاجر خوش‌ذوق فهمیده‌ست: عشقت ثروت است نیم سیب از آن او و نیم دیگر مال تو داغ حسرت سهم ابتر، ناز کوثر مال تو از گلستان خدا یاس معطر مال تو ای یتیم مکه! از امروز مادر مال تو بوسه تا بر گونه‌‌ات اُمّ أبیها می‌‌زند روح تو در چشم‌هایش دل به دریا می‌زند دل به دریا می‌‌زنی ای نوح کشتیبان ما تا هوای این دو دریا می‌بری توفان ما ای در آغوشت گرفته لؤلؤ و مرجان ما ای نهاده روی دوشت روح ما ریحان ما روی این دوشت حسین و روی آن دوشت حسن «قاب قوسینی» چنین می‌‌خواست «أو أدنی» شدن خوش‌تر از داوود می‌‌خوانی، زبور آورده‌‌ای؟ یا کتاب عشق را از کوه نور آورده‌ای؟ جای آتش، باده از وادی طور آورده‌ای کعبه و بَطحا و بت‌ها را به شور آورده‌‌ای گوشه‌چشمی تا منات و لات و عُزا بشکنند اخم کن تا برج‌‌های کاخ کسرا بشکنند ای فدای قد و بالای تو اسماعیل‌ها بال تو بالاتر از پرهای جبرائیل‌ها ما عرفناکت زده آتش در این تمثیل‌‌ها بُرده‌‌ای یاسین! دل از تورات‌‌ها، انجیل‌‌ها بی عصا مانده‌ست، طاها! دست موسی را بگیر از کلیسای صلیبی حق عیسی را بگیر باز عطر تازه‌ات تا این حوالی می‌رسد منجی دل‌های پر، دستان خالی می‌‌رسد گفته بودی میم و حاء و میم و دالی می‌‌رسد نیستی اینجا ببینی با چه حالی می‌‌رسد خال تو، سیمای حیدر، نور زهرا دارد او جای تو خالی! حسین است و تماشا دارد او 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
شهدِ عشقت از ازل در کام دلها ریخته این محبت را به دلها حق تعالی ریخته آتشِ آتشکده خاموش گشت و در عوض آتشِ عشق تو در دلها سراپا ریخته بر ندارم سر اگر از سجدهء شکرش رواست کاین محبت را خدا در سینۀ ما ریخته زیرِ گامت وقتِ میلادت زمین لرزید سخت پس نبوده بی سبب گر طاقِ کسری ریخته نیست بی علت که ما اینگونه از خود بیخودیم دستِ حق در جامِ ما شُربِ طهورا ریخته اول خلقت خدا هنگام خلقِ روی تو نقش رویت را به عشق روی زهرا ریخته دورهء ظلمت سر آمد شد جمالت جلوه گر مکه از فیض وجودِ پاکِ تو شد مفتخر وعدهء ادیان تحقق یافت و موعود شد سرزمین مکه هم بی تابِ این مولود شد انتظار حق تعالی هم به پایانش رسید بین مخلوق خدا تقدیر ، آنچه بود شد مثل خورشیدی دلِ ارض و سما را گرم کرد دلبری آمد که محبوب دلِ معبود شد نور رویش خانه های ظلم را تاریک کرد خانۀ سفیانیان یوم الابد نابود شد دورهء ظلمت سر آمد تیرگی از یاد رفت حرکت دنیا به سمتِ روشنی مشهود شد دامن بنت وهب شد چشمۀ فیض خدا دشمن فرزند او مغضوب شد مطرود شد آمده تا که شود انگار ختم المرسلین جان دو عالم فدای رحمت للعالمین مکه از روز ازل در بیعت پیغمبر است فاطمه میراث دارِ این زمین تا آخر است مکه هم مثل مدینه خانۀ زهرای ماست کعبه خود مشغول گردیدن به دور مادر است می زند عالم همه فریاد که حق با علیست هر که این فریاد را نشنیده تا حالا کر است شک نکن این آرزو آخر محقق می شود حقِّ کعبه یک اذانِ کامل و روشنگر است می رسد روزی که آوایِ موءذن زاده ها می رسد آنجا به گوش از روز هم روشن تر است بعد از آن بر منبرِ کعبه اذان شیعیان اولش الله اکبر آخرش یا حیدر است ملک پیغمبر به دست شیعه افتد زودِ زود یک نفس باقیست تا نابودیِ آل سعود 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
اوج پروازم آستانه ی توست مقصد بالم آشیانه ی توست سبک زیبای زندگانی من به لبم بازهم ترانه ی توست آمدی و محبّت آوردی مهربانی فقط نشانه ی توست ای وَرای تصور دنیا از زمین تا خدا کرانه ی توست آمدی طبع شاعرم گل کرد غزلی را که عاشقانه ی توست آرزوی همه پیمبرهاست شال سبزی که روی شانه ی توست معجزات رسیدنت گویاست که بگویی زمان زمانه ی توست روشنی بخش ظلمت دنیا نخل اسلام از جوانه ی توست با تو نام زبانزدی داریم دین ناب محمدی داریم ای رسول خدا امین خدا رحمت الله مسلمین خدا ای نثارت درود جبرائیل ای به معراج همنشین خدا ای رسیده به گوش تو در عرش صوت زیبا و دلنشین خدا ای اصولت کرامت و خوبی ای مرامت دوام دین خدا مثل ماه شب چهارده بود دست تو بین آستین خدا لحظه ی خلقتت یقین دارم به تو بوده است آفرین خدا مکه از مقدمت تبرّک شد باتو شد مکه سرزمین خدا معدن خیر و رحمت و برکات به قدوم مبارکت "صلوات" 🔸شاعر: _________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
ای عرش زمین بوست ای چرخ زمین گیرت ای دست قضا دائم در پنجه تقدیرت هم پای رسل بسته در حلقه زنجیرت هم قلب ملک روشن در مکتب تنویرت پاکان دو عالم پاک از آیه تطهیرت حسن ازلی پیدا بر خلق ز تصویرت در روی تو می بینم مهر رخ سرمد را در وصف تو می خوانم ماکان محمد را خورشید اگر وام از رخسار تو نستاند تا حشر ز بی نوری بر کام افق ماند جبرئیل امین خود را محتاج تو می داند بر خیل ملک دائم اوصاف تو را خواند حق عالم خلقت را برگرد تو گرداند حیدر در مدح از لب بر پای تو افشاند با آن که بود مولا مخلوق دو عالم را فرمود که من عبدم پیغمبر اکرم را ای روح قدس را بال از طایر اقبالت آیات کتاب الله در حسن و خط و خالت این هفت فلک خشتی از پایه اجلالت خادم شده جبریلت سائل شده میکالت حوران جهان یک یک مرغان سبک بالت شیطان طمع رحمت دارد ز تو و آلت احسان ز کف بارد ، رحمت ز دمت خیزد روح از نفست جوشد فیض از سخنت ریزد بر خیل رسل بودی ز آغاز پیمبر تو قرآن و نبوت را اول تو و آخر تو مینای ولایت را ساقی تو ساغر تو قانون نبوت را قاضی تو و داور تو خوبان دو عالم را مولا تو و سرور تو ما ذره ناچیز و خورشید منور تو ای در پوشدجا با ما از خویش مران ما را چون ذره جدا گردد از مهر جهان آرا تو مشعل ایمانی تو باغ گل دینی تو جلوه آغازی تو فیض نخستینی تو آینه حقی تو صاحب آئینی تو رهبر امکانی تو لنگر تمکینی دارنده و الیلی آرند و التینی مدثر و مزمل طاهائی و یاسینی تو باغی و زهرا گل تو شهری و حیدر در زهرا تو و تو زهرا حیدر تو و تو حیدر طوفان شده رام نوح از یمن ولای تو بشکافته دریا را موسی به عصای تو بر چرخ چهارم شد عیسی به هوای تو از چاه برون آمد یوسف به دعای تو داود ز بورش را خوانده به نوای تو یونس به دل ماهی مشغول ثنای تو داور به تو میبالد قرآن به تو مینازد زهرا به تو دل داده حیدر به تو جان بازد ای گرگ ز صحراها آورده سلامت را ای شیر زیان برده بر دوش غلامت را دشمنت همه جا دیده احسان مدامت را جبریل ثنا گوید مرغ لب بامت را قرآن به جبین بسته زیبائی نامت را لبخند زنان کوثر بوسد لب جامت را ای فهم رسل کوته از اوج جلال تو گلبوسه صد یوسف بر روی بلال تو ای خیل رسل را دست بر دامن آل تو ای چار کتاب الله اوصاف کمال تو سیل همه رحمت ها جاری ز جبال تو با وحی کند پرواز کعراج خیال تو مخلوق نه بل خالق مشتاق جمال تو ره بسته شود بر صبح بی صوت بلال تو فرمانده افلاکی ماه کره خاکی چون ذات خدا پاکی ممدوح به لولاکی ای پرچم توحیدت بر شانه نه طارم ای خیل نبیین را هم اول و هم خاتم خار تو گل عالم خاک تو گل آدم هم لرزه ز میلادت افتاده به کاخ جم لرزان چو تن کسری ایوان مدائن هم برخیز و بزن بانگی ار نو به سر عالم نجم فلک آرائی شمس قمر افروزی چشم دو جهان سویت تا باز برافروزی ای کوه غمت بر دوش وی خصم زده سنگت ای سنگ ، دلش پر خون از چهره گلرنگت سوگند به رخسار خونین و دل تنگت با آن که شده گیتی دانشگه فرهنگت کفار جهان با هم دارند سر جنگت آن بسته کمر بهر خاموشی آهنگت جنگند ز هر جانب تازند به هر عنوان یک سلسله با عترت یک طایفه با قرآن بر سینه اسلامت صد درد نهانی بین پیوسته به تن زخمش از کفر جهانی بین آن باغ که پروردی باز آی و خزانی بین هم درد نهان بنگر هم ظلم عیانی بین گرگان جهان خواری در سلک شبانی بین فریاد درون بر چرخ ازعالی و دانی بین بر امت مظلومت ای دین زدمت زنده تا خصم شود حاکم صد تفرقه افکنده ای دست احد ما را با هم ید واحد کن بر ضد ستمکاران بازوی مجاهد کن پیروز در این عرصه بر دشمن فاسد کن در بین ملل ما را خادم کن و قائد کن سرتاسر گیتی را خرم چو مساجد کن وین مردم عالم را عابد کن و زاهد کن اجرای کمال دین در همت ما باشد احیای همه عالم در وحدت ما باشد تا چند ستمکاری از دشمن دون آید ظلم و ستم و بیداد از خصم زبون آید وز دیده این امت درد فریاد درون کن ای کاش دگر مهدی از پرده برون آید از سینه اهل درد فریاد درون آید ای کاش دگر مهد ی از پرده برون آید پیوسته چو مظلومان (میثم) به دعا کوشد تا رخت فرج را حق بر قامت او پوشد 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
در گرگ و میش صبح پر از ظلمتی که باز افکند پرده روی سر مردم حجاز نور حقیقت از طرف عرش سر زد و لرزید روی فرش تن هر چه که مجاز شیطان دوباره رانده تر از قبل خویش شد بت ها به سجده آمده با نیت نماز آری محمد؛ آنکه رسولان قبل از او محض نیاز آمده تا او رسد به ناز او می رسد که بیرق عشقی عمیق را بر بام روزگار درآرد به اهتزاز او می رسد که باز خدا منجلی شود او آمده منادی عشق علی شود ای آخرین طلوع نبی ها پیام ها وی اولین شروع وصی ها امام ها دریا رسیده ای به مصاف سراب ها دریا رسیده ای به لب تشنه کام ها افتاده پای معجزه ی آسمانیت تیغ بیان صاحب علم و کلام ها باید فقط ز وصف تو و اهل بیت گفت تا آن زمان که هست زبانی به کام ها سلمان محمدی شده چون عاشق علی ست مولاست کیل سنجش تو در مقام ها نابرده رنج، گنج، میسر نمی شود هر ثروتی محبت حیدر نمی شود آوردی از بهشت، به دنیا نسیم را با خود نسیم مهر خدای رحیم را آورده ای برای همه سائلان دهر پشت سر خود ایل و تباری کریم را آه ای یتیم مکه! تو بابای امتی زیر پرت امان بده مشتی یتیم را پر می کشد به گنبد سبزت دلی سیاه در حائرت مکان بده این یاکریم را برگرد در غدیر و بگو که صراط کیست گم می کنیم گاه ره مستقیم را زخم مرا رهین مداوای خویش کن من را گدای خانه ی زهرای خویش کن آرام از کنار پیمبر قدم بزن شاعر! برو بقیع و در آنجا قلم بزن حالا برای حضرت صادق غزل بگو اما کمی به شادی خود رنگ غم بزن آن قبرهای خاکی غمبار را ببین این وضع را درون خیالت به هم بزن بر روی هر مزار، ضریحی درست کن بر آن ضریح های خیالی حرم بزن خود را کنار پنجره فولاد فرض کن و سرنوشت عاشقی ات را رقم بزن قدری ببار و گریه کن و سلسبیل شو بر آن مزارهای خیالی دخیل شو شاعر! دوباره مست شو از فیض ساغری به به چه ساغری چه شرابی چه کوثری مردی که شیعیان ز عنایات مکتبش معروف می شوند پس از این به جعفری جان ای امام عشق! که می روید از لبت گل های تازه با نفحات پیمبری صدها چون ابن حیان یا چون زراره را باید که پای مکتب علمت بپروری یا قال باقر است و یا قال صادق است هر عالمی که خوانده حدیثی به منبری سرسختی مرا به نگاهی ملیح کن من را در عشق ایل و تبارت فقیه کن حالا منم که با دل بی تاب و عاشقم سرمست بزم عشق تو و این دقایقم مشتاق حرف های توام آیه ای بخوان محتاج حرف های تو و قال صادقم بین حدیث های تو تا حرف کربلاست من جزو بیقرارترین خلایقم حرف از حسین می زنی و گریه می کنم کافی ست که نگاه کنی به سوابقم این بنده را روانه کن امشب به کربلا در حائری که زائر آنجاست خالقم ما را بیا و مثل خودت روضه دار کن در کشتی سعادت جدت سوار کن 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
شب تجلی عشق و عقیده است امشب شب ظهور هزاران سپیده است امشب   گلی به گلشن یاسین شکفته شد که فلک نظیر چهرۀ او را ندیده است امشب   دمید صادق آل رسول همچون ماه مهی که آینه دار سپیده است امشب   سپهر علم و فضیلت دوباره نورانی است  ستارۀ سحر ما دمیده است امشب   حضور حضرت باقر فرشتۀ رحمت  برای عرض تهیت رسیده است امشب   به "ام فروه" بیا تهنیت بگو که گلش به مهد مهر و وفا آرمیده است امشب   به پاس مقدم این گل نثار کن صلوات  که درخور صلواتی حمیده است امشب   همان گلی که خدا را ستود و مرغ سحر  صدای زمزمه اش را شنیده است امشب   خوشا کسی که خداوند عاشقانش را برای خدمت او برگزیده است امشب   ز باغ دانش او سوی تشنگان علوم نسیم رحمت و دانش وزیده است امشب   همیشه پیرو  این مکتب پر از نور است کسی که جام ولایت چشیده است امشب   چو یاد اوست عبادت به یاد حضرت او  دلم به سوی خدا پر کشیده است امشب   بیا و سر به حریم مقدسش بگذار که مرغ دل به مدینه پریده است امشب   بگو به خلق «وفائی» چراغ دانش را خدا ز جلوۀ او آفریده است امشب 🔸شاعر: ______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
عاقبت قرعه‌ی نامت به لبِ ما افتاد شده سیراب، کویری که به دریا افتاد گلِ لبخند، به باغِ لب‌مان کاشته شد خبرِ آمدنت روی زبان‌ها افتاد وقتی از چهره‌ی تو پرده‌گشایی کردند رونق از سکه‌ی هر چهره‌ی زیبا افتاد نفسش زندگی آموخت به مردن؛ وقتی به شفاخانه‌ی تو راه مسیحا افتاد از تو و معجزه‌هایت چه بگویم؛ وقتی شاخه‌ی باغچه‌ات از یَدِ بیضا افتاد چون زمین جای کمی بود برای قدمت ردّ پایت به سر عالم بالا افتاد آنقدَر اوج گرفتی به شبِ معراجت بال جبریل، به دنبال تو از پا افتاد و در آن راه، که می‌رفت، به "اَوْ اَدْنی‌"ها باز هم چشم تو بر چهره‌ی مولا افتاد چشم تو آینه‌ی قدّیِ خوبی‌ها شد هر زمانی که نگاه تو به زهرا افتاد سبز شد عشق، به لم ‌یزرعِ تاریکِ دلم تا نگاهم به گُلِ گنبد خضری افتاد 🔸شاعر: ______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
نام تو را نبرده مجسم نمی‌شوند پیغمبران، گزیده‌ی عالم نمی‌شوند در خیل انبیا، همه تنها پیمبرند بی‌گفتن از وجود تو ، آن هم نمی‌شوند حتی پیمبران اولوالعزم در قیاس هم‌وزن با رسالت خاتم نمی‌شوند صاحب کتاب مردم دنیا چرا ، ولی شرط قبول توبه‌ی آدم نمی‌شوند افلاکـِ بی تو معنی بودن ندارد و منظومه‌های بی تو منظم نمی‌شوند هم بی تو این زمین به تعادل نمی‌رسد هم کوه‌ها بدون تو محکم نمی‌شوند بی تو تمام حی علاهای مأذنه بعد از شهادتین فراهم نمی‌شوند ناگفته‌های سرٌ تو با خالق تو را غیر از علی و فاطمه محرم نمی‌شوند ای آفرینش از تو گرفته است تار و پود ای وسعت مقام تو بی مرز و بی حدود ای کوه‌ها به بردن نام تو در قیام ای رودها به گفتن ذکر تو در قعود ای در اذان مأذنه‌ها زنده تا ابد ای در گلوی هرچه مؤذن پر از سرود برگرد و از دوباره حرایی بیافرین پرشد دوباره عرصه ی تاریخ از یهود آل امیٌه شکل جدیدی به خود گرفت شد کعبه در محاصره‌ی آلی از سعود وقتش رسیده، باز الم یجعلی بخوان شد وقت آنکه باز ابابیل‌ها فرود... می بینم اینکه مردمِ در شعب روسفید می بینم آنکه روی ابوجهل ها کبود... ٭ یاغی شده است کفر ، زمان مقابله است طوفان شده است و شهر مهیای زلزله است پای صلیب در شب نجران شکسته شد برخیز یا رسول که وقت مباهله است دنیای ظلم یک طرف اسلام یک طرف ناحق و حق همیشه دوسوی معادله است از جزیه و مصالحه دیگر گذشته کار اصلا چه جای حرف چه جای معامله است چرخی بزن به معرکه‌ی ثم نبتهل حالا که انزوای تو را کفر ، یک دله است می‌بینم اینکه ظلم جهان را گرفته است از ما دوباره تاب و توان را گرفته است دستان استغاثه‌ی ما رو به آسمان حس قنوت ، پیر و جوان را گرفته است در استجابت غزلی را که گفته‌اند دست بهار، جان خزان را گرفته است از شام تا یمن پر از الله اکبر و شور علی زمین و زمان را گرفته است آل سعود، شعله ور از بشکه های نفت خون عقیق، دامنشان را گرفته است فریادهای سیصد و چندی سوار سبز از لشگر سیاه ، عنان را گرفته است بر بام کعبه نام علی را نوشته و بوی خدا تمام اذان را گرفته است 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
ازاین مولود فرُّخ پی هزارو چارصد سال است زمین دور خودش می‌گردد و بسیار خوشحال است فقط این جمله در تایید میلاد نبی کافی ست که شیطان از نزولش تا همیشه ناخوش احوال است زمین و آسمان مکه طوری نور بارانند که دیدار دوتاشان هم تماشا هست هم فال است پریشان کرده ایران رابه وقت آمدن این طفل که خاموشی و خشکیدن دراین اجلال، اقبال است محمد یا امین یا مصطفی یا احمد و محمود من اَر گنگم جهان هم در بیان او کر و لال است به پایش ریختند از نور‌ها آن قدر از بالا که سینه ریز خورشید این وسط ناچیز مثقال است نگهبان دارد اسمش از پس و از پیش حتی او برایش حضرت از پیش است و صَلّوا هم به دنبال است جهان را می‌زند برهم چنین اسمی که پایانش به علم جَفْر، دست میم روی شانه‌ی دال است به رخ در جاذبه لب دارد و در دافعه لَن را که پایین لبش نقطه ست و بالای لبش خال است اگرچه نیستم مثل قَرَن گرم اویس، اما دلم از عشق تو مثل فلسطین است اشغال است اگر امروز آغاز است بر دین خدا با تو غدیر خم ولیکن روز اتمام است و اکمال است تَرَک برداشت ایوان مدائن پیش تو یعنی که ایوان نجف بر مشکلات شیعه حلّال است هم اکنون مستم و این شعر تا روز جزا مست است ملاک سنجش افراد، قطعا سنجش حال است به پایان آمد این ابیات، اما خوب می‌دانم هنوز این شعر در وصف محمد میوه‌ی کال است 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
باید تو را بالاتر از بالا صدا کرد باید تو را والای بی همتا صدا کرد ای رحمه للعالمین ما محمد ای بی کران باید تو را دریا صدا کرد ثبت است بر طاق فلک نام بلندت مثل خدا باید تو را یکتا صدا کرد ما حلقه بر گوشیم پس یعنی همیشه مولای من باید تو را مولا صدا کرد نام تو نقش خاتم پیغمبران بود باید تو را یس، تو را طه صدا کرد از بین لب هایت هزاران ماه بارید هر بار که زهرا تو را بابا صدا کرد بر موج غم نوح نبی، موسی به دریا نام تو را وقت عروج عیسی صدا کرد نام تو حلال تمام مشکلات است راه نجات مؤمنین و مؤمنات است از جمله ی پیغمبران سر می شوی تو یعنی که از خلقت فراتر می شوی تو تو خاتم پیغمبرانی یا محمد با حاصل آن ها برابر می شوی تو وقتی خدا زهرا به تو بخشید یعنی سر رشته ی آیات کوثر می شوی تو «معراج تازه ابتدای راهتان است» بین حرا وقتی پیمبر می شوی تو در کوچه های قلب ما با خنده هایت پرواز تا خورشید را پر می شوی تو آقا هنوز عطرت میان شهر جاری است با سیب زهرایی معطر می شوی تو جان تو و جان علی نفسی است واحد وقتی که با حیدر برادر می شوی تو نام علی وقتی که از نامت جدا نیست گاهی محمد را علی گفتن خطا نیست همتایت ای والای بی همتا علی بود مولای مولا تو، به ما مولا علی بود بالاتر از بالاتر از بالا تو بودی بالاتر از بالاتر از بالا علی بود زیباتر از زیباتر از زیبا تو بودی زیباتر از زیباتر از زیبا علی بود ما از لب حق گوی تو این را شنیدیم چرخیده حق دور علی، هر جا علی بود این نور را بعد از تو حتی کور هم دید حق با علی حق با علی حق با علی بود وقت جدایی در شب معراج حتی ذکر خدا هم با رسولش یا علی بود در چین پیشانیت غم پیدا نمی شد در لشکر تو یا محمد، تا علی بود شکر خدا نام علی ذکر لب ماست عشق علی و فاطمه نان شب ماست عشق تو در جان علی، در جان زهراست عشق تو ایمان علی، ایمان زهراست ای سر لولا بین لبخند تو مستور مستور لبخند تو در رضوان زهراست نور خدا جاریست در پیشانی تو روی تو بدر کامل تابان زهراست یک قطره از آب وضویت را گرفتیم دیدیم آری، کوثر قرآن زهراست خیلی گرفتارم ولی این بار را هم آقا قبولم کن، بگو مهمان زهراست وقتی شما مهمان زهرایید یعنی امید عالم سفره احسان زهراست قبر شهید بی پلاک خفته در رمل پائین پای تربت پنهان زهراست باید که بر بالای هر منبر بگوئیم تو یادمان دادی به او مادر بگوئیم 🔸شاعر: ___________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
مدینه غرق صفا شد ز روی حضرت صادق دمید عطر محمد ز بوی حضرت صادق   فروغ روی نبی را که مکه یافت در امشب مدینه دیده دوباره ز روی حضرت صادق   شب درخشش خورشید آسمان علوم است که نور می دهد از چار سوی حضرت صادق   ششم امام که باشد ضمیر عالم و آدم مثال آینه ها روی به روی حضرت صادق   تمام فقه بود وامدار مکتب فضلش کمال عشق بود راز گویِ حضرت صادق   روایتی است کرامت از آن وجود مکرّم حکایتی است شفاعت ز خوی حضرت صادق   پیمبران نرسیدند بر مقام نبوت که جرعه ای نزدند از سبوی حضرت صادق   بسان زمزم و تسنیم و سلسبیل روان است علوم آل محمد ز جوی حضرت صادق   ز کهکشان فضیلت طنین فکنده به عالم خروش عدل علی از گلوی حضرت صادق   قیام علمی او چون قیام سرخ حسینی فکنده لرزه به کاخ عدوی حضرت صادق   کمر به کشتن او بست دشمنش چو نظر کرد که هست غالب دلها به سوی حضرت صادق   فرشته جسته تقرب بهشت یافته رونق ز قطره قطره ی آب وضوی حضرت صادق   بود تجلی والشمس ز آن جمال مبارک بود مفسّر والّیل موی حضرت صادق   چراغ راهنمای بشر به عالم توحید همیشه وقت بود گفتگوی حضرت صادق   کتاب جابر حیان حدیث فضل مفضّل یکی است ز آن همه راز مگوی حضرت صادق   اگر به علم درخشد ، چو آفتاب، گرفته ذُراره ذرّه ای از مهر روی حضرت صادق   حُشام حشمت علمی گرفته از حَشَم او که کرده تر، لب جان از سبوی حضرت صادق   بگو فلاسفه را تا برای درک حقایق نهند رو به ره مهر پوی حضرت صادق   نماز پایه ی دین است و بود لحظه ی آخر نماز و حرمت آن گفتگوی حضرت صادق   بخوان دعای فرج را به آرزوی اجابت که بوده صبح فرج آرزوی حضرت صادق   شب دعاست برای فرج بیا که بخوانیم خدای را همه بر آبروی حضرت صادق   قلوب شیعه حریمش بود ولی به بقیعش دل شکسته کند جستجوی حضرت صادق   نبین به قبر خرابش ببین که چشمۀ خورشید بجوشد از افق خاک کوی حضرت صادق   خدا کند که صبا بر مشام ما برساند شمیمی از حرم مُشک بوی حضرت صادق   خدا کند من آلوده باز هم چو «مؤید» سر نیاز بسایم به کوی حضرت صادق 🔸شاعر: ______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️