eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
389 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) با گریه ایستاد، دوباره نگاش کرد تسبیح را بدست گرفت و دعاش کرد معلوم می شود که نمک گیر زینب است وقتى بجاى شیر نمک را غذاش کرد افتاد یاد کوچه و پاى برهنه اش وقتى مقابلش پدرش گیوه پاش کرد از بس به وصل فاطمه اش اشتیاق داشت در خواب بود قاتلش اما صداش کرد بین دو سجده بود که فرق سر على مانند ذوالفقار دودم شد...دوتاش کرد شمشیر تا میان دو ابروى صورتش طورى نشسته بود نمی شد جداش کرد می خواست دست و پا زدنش بیشتر شود شمشیر را میان سرش جابجاش کرد اى روزگار! آخر على را زمین زدند باید ازین به بعد جگر را فداش کرد وقت وصال بود، دوباره خضاب کرد وقت خضاب خون سرش را حناش کرد بین حصیر پاره پدر را حسین برد تا اینکه از قضا پسرش بوریاش کرد 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
☑️ شب 19 رمضان ضربت خوردن مولا «درد دل با حضرت زهرا (س)» سفره دار قديمي ام امشب شده ام ميهمان دخترمان شده سي سال كار من يادِ سفره ي روزهاي آخرمان سفره دار قديمي ام سي سال تكه نان و نمك مرا بس بود جاي نان جاي آب هر افطار غصه هاي فد مرا بس بود يادِ آن روزها كه تا دم صبح چادرت عطر و نور مي آورد گرچه دستت شكسته بود اما نان گرم از تنور مي آورد گندمي آرد ميشد و بعدش دسته ي آسياب خوني بود تا كه آبي به درد ميخوردي لبه ي ظرفِ آب خوني بود سفره اي پهن ميشد و طفلان غيره نانِ تو را نمي خوردند بعد روزي كه پشت در ماندي كودكانم غذا نميخوردند بعد روزي كه پشت در ماندي ميشنيدم صداي شيشه ي خُرد ميشد از لكه هاي پيرُهنت زخمهاي تو را نديده شمرد شعله روزي كه پشت در ماندي حلقه زد معجر تو را سوزاند زينبم خواست تا كه فضه شود آتشي دختر تو را سوزاند وقتِ افطار ِ من شده اما باز هم روضه خوان تو شده ام بعد سي سال نانِ تازه بپز سحري ميهمان تو شده ام 🔸شاعر: ؟؟؟ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو تا که از ضَرب علی باسرش اُفتاد زمین به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت دید از ضربه ی در همسرش اُفتاد زمین کَس نفهمید که عباس چگونه آمد بارها تا بِرِسَد مَحضَرَش اُفتاد زمین خواست تا خانه یِ زینب رویِ پا راه رَوَد دو قدم رفت ولی پیکرش اُفتاد زمین دخترش دید زمین خوردنِ بابایش را دخترش دید و....خودش آخرش اُفتاد زمین چقدر از رویِ تَل تا لبِ گودال دوید چقدر بینِ همه خواهرش اُفتاد زمین ذوالجناح آه ببین نیزه ای او را هول داد از رویِ زین به زمین با سَرَش اُفتاد زمین دید پایین قدمهاش سَنان می خندید دید بالایِ سرش مادرش اُفتاد زمین 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
🌺🌺 دعای روز هفدهم ماه رمضان 🌺🌺 بسم الله الرحمن الرحیم  اللهمّ اهْدِنی فیهِ لِصالِحِ الأعْمالِ واقْـضِ لی فیهِ الحَوائِجَ والآمالِ یا من لا یَحْتاجُ الى التّفْسیر والسؤالِ یا عالِماً بما فی صُدورِ العالَمین صَلّ على محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین.  ترجمه : خدایا راهنمائیم کن در آن به کارهاى شایسته واعمال نیک وبرآور برایم حاجتها وآرزوهایم اى که نیازى به سویت تفسیر وسؤال ندارد اى داناى به آنچه در سینه هاى جهانیان است درود فرست بر محمد وآل او پاکیزگان. https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
تا مگر ختم کند فاطمه راهی به علی شب قدر است بخوانید الهی به علی می کند درک پس از سجده خدا را بهتر هرکسی سجده کند چند صباحی به علی تکیه کرده به خودش تاکه چنان کوه شده هرکجا کرده توکل پرِِ کاهی به علی شک ندارم وسط باغچه آدم بشود متوسل بشود گر که گیاهی به علی نه ازاو، از کَرَم قنبر او فهمیدم می رسد در دو جهان منسب شاهی به علی بادها! میل نجف دارم و دستم خالی ست گله ام را برسانید شفاهی به علی بعد ازآن ضربه و آن تشنگی طولانی نگران گاه به اربابم و گاهی به علی مهدی رحیمی زمستان
پلکهای نیمه بازش آیه های درد بود آخرین ساعات عمر حیدر شبگرد بود   چادر خاکی زهرا بالش زیر سرش عکس دربی سوخته در قاب چشمان ترش زخم فرقش،ترجمان عمق زخم سینه بود کوفه هم مثل مدینه دشمن آیینه بود   آتش آه حزینش بر جگر افتاده است این دم آخر،به یاد میخ در افتاده است   در نگاه زینب دل خسته زخمش آشناست زخم فرقش شکل زخم پهلوی خیرلنساست   زخم های کهنه بر رفتن مجابش کرده اند نا امیدانه طبیبان هم جوابش کرده اند   معنی فـُـزتُ وَ رَبِّ الکـَعبه ی او روشنست حیدر مظلوم سی سال ست،فکر رفتنست   کوفه شبها آشنا با اشک فانوسش  شده ماجرای کوچه سی سالست، کابوسش شده   اضطراب زینب او را بُرده در هُول  و ولا زیر لب با گریه می گوید که وای از کربلا   گریه های مرتضی دنیای رمزوراز بود معجر زینب برایش روضه های باز بود   دانه های اشک او می گفت باصد شوروشین کربلا عباسِ من!جانِ تو و جانِ حسین وحید قاسمی
شکسته بالی و با دخترت سخن گفتی کمی ز غربت خود را برای من گفتی چقدر طعنه شنیدی چقدر دم نزدی چقدر حرف خدا را به مرد و زن گفتی چقدر حرف دلت را به چاه می بردی چقدر درد و دلت را به خویشتن گفتی دم غروب سلامی به همسرت دادی گمان کنم که به زهرا ز آمدن گفتی دلت گرفت پدر، یاد مادر افتادی ز شعله های در و از لگد زدن گفتی یتیم ها که برای تو شیر آوردند ز بی وفایی این کوفیان به من گفتی تو از شلوغی و ترس از ربودن اطفال ز سنگ خوردن و سختی رد شدن گفتی برایم از غم بزم حرامیان ای وای برایم از غم معجر نداشتن گفتی سحر به رسم سفارش کنار عباست فقط حسین حسین و حسن حسن گفتی نوشت بر کفنت جوشنی حسین غریب تو از وصیت زهرا و پیرهن گفتی ز کشتن نوه هایت ز کشتن پسرت ز قتلگاه و بدن های بی کفن گفتی… محمد جواد پرچمی
(روضه شب نوزدهم  ) خوب کردی که سرِ سفره نمک هم داری چون که زخم دلم امشب به نمک داشت نیاز همسر من که زمین از نفسش بر پا بود به مناجات شبش حور و ملک داشت نیاز با خودش بود  و به کار احدی کار نداشت مهربان بود و به سوداش ، فلک داشت نیاز خلق شد عالم هستی به وجود زهرا به دعاهاش ، سما تا به سمک داشت نیاز پشت در رفت حمایت کند از من  ورنه یک چنین فاطمه ای کِی به فدک داشت نیاز یک زن و کودکِ بی تاب ، میان کوچه کِی به بی حرمتی و فحش و کتک داشت نیاز جای حیدر کمک از فضه گرفت و بر خاست پشت در سقط جنین شد به کمک داشت نیاز با نسیمی رُخِ گلبرگِ گُلم لَک می شد تو بگو برگ گل یاس به چَک داشت نیاز ؟؟!! .. حرمله …! تا ز عطش جان ندهد طفل رباب چند قطره فقط از آب خنک داشت نیاز مهدی مقیمی
جای خلوت کردن و بیتوته جلوت میکنم پنبه ای در گوشم و یک ریز صحبت میکنم من خودم وضعم خراب است و گنه کارم ولی این و آن را دائما دارم نصیحت میکنم جای شاکر بودن و تسلیم امر تو شدن تا بلایی میرسد فورا شکایت میکنم تازه فهمیدم چرا سوزی ندارد ناله ام چونکه تهمت میزنم یا اینکه غیبت میکنم من خودم را میشناسم، رو نده گاهی بزن اینقدر بخشش نکن دارم بدعادت میکنم سیئاتم را بدل کردی به خوبی ها، ولی جای عبد تو شدن به تو خیانت میکنم کربلا رفتن برای من شده یک آرزو اربعینی قسمتم کن التماست میکنم قبه اش با مجلس اش فرقی ندارد باطنا بین روضه کربلایش را زیارت میکنم دوستان من همه گریه کن و سینه زن اند من فقط با نوکران تو رفاقت میکنم لحظه ی افطار تا آب گوارا میخورم قاتلانش را هزاران دفعه لعنت میکنم از عطش لبهای او مثل دو تکه چوب شد تا زمین افتاد دور خیمه ها آشوب شد رضا قربانی
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) زبان حال حضرت زینب سلام الله تا صبح گردِ بسترت آرام می‌پرم شاید دوباره بال بگیری کبوترم شد قسمتم دوباره پرستاریَت کنم بابا بگویم و تو بگویی که دخترم... از بس که قطره قطره‌ی خون‌ات گرفته‌ام خون لخته بسته است تمامیِ معجرم شُکرِ خدا که خونِ سَرَت بند آمده دیدی چه کرد چادر خاکی مادرم 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️