#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
چون آینه شکسته و تکثیر گشته ای
آه ای عروس خانه!چقدر پیرگشته ای!
کوثرترین إ سوره ی قرآن مصطفی!
باعمرکم چه معرکه تفسیرگشته ای
خورشید خانه!مبهم وپیچیده ای وتار
چون ابتدای سوره ی تکویر گشته ای
رو میکشی به پوشیه،بانوی اشکها
حالاتوهم زدست علی سیر گشته ای؟
🔸شاعر:
#محمد_کابلی
=====================
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
صاحبِ اصلِ ولایت شد به نام ِ فاطمه(س)
میدرخشد نام ِ حیدر، در کلام ِ فاطمه(س)
از غدیرِ خم که نه! والله از روزِ ازل-
شد علی بن أبيطالب(ع) امام ِ فاطمه(س)
می پذیرد سائلانِ خسته را با روی خوش
نیست غیر از مهربانی در مرام ِ فاطمه(س)
بینِ خوبان؛ در شلوغی هایِ محشر ای خدا
قسمتِ من میشود آیا سلام ِ فاطمه(س)؟!
شک ندارم چادرش را روی دوزخ میکشد
آبروداری ست؛ رسم ِ انتقام ِ فاطمه(س)
گفت با خود: کاش توفیقِ شفاعت داشتم
غبطه ها خورده ست مریم بر مقام ِ فاطمه(س)
باولایت تاشهادت را رقم زد پشتِ در
در میانِ خانه برپا شد قیام ِ فاطمه(س)
ذکر لبهای جوانمردانِ عالم؛ مرتضاست(ع)
ذکر سربندِ شهیدان است نام ِ فاطمه(س)!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
=====================
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
شعله ها سربه فلک داشت صنوبرمی سوخت
آسـمان ریخـت به هـم بال کـبوتر می سوخت
هــیزم آورد و از فـــــرط جهــالت قنفـــذ
آتشی ساخت که تا لحظه ی آخرمی سوخت
پشت این درهمه ی عشق محمد(ص) مانده است
در نمی سوخت فقط جان پیمبر می سوخت
در که افتــاد چهل مرد هجــوم آوردند
زیر باران لگد دامن کوثر می سوخت
سوخت یک بار اگرسینه ی زهرا آن روز
تا ابد قلب علی پشت همین در می سوخت
شــعله خامـوش شد اما دل پر درد امام
باز با دیدن آن لاله ی پرپر می سوخت
داغ بود آن قدراین داغ که در بیشه ی عشق
اشک در دیده ی آن شـیر دلاور می سوخت
گاه و بیگاه که در کوچه به هم می خوردند
خنده می کرد مغیره دل حیــدر می سوخت
گاه گاهی که علی ذکر مصیبت می خواند
در تب سوز علی مالک اشتر می سوخت
کوچه کرده است روایت که ازآن ضربت دست
پیش چشـمان حـسن صورت مــادر می سوخت
سالها رفــت ولی قصـه فراموش نــشد
تا دم مرگ گمانم دل حیدر می سوخت
🔸شاعر:
#غلامرضا_ظریف
======================
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
آن گل کزو فردوس رنگ و بو بگیرد
سخت است با رنگ پریده خو بگیرد
دریای رحمت رفت و باید بعد از این ، آه
کشتی میان شعله ها پهلو بگیرد
با خنده دشمن گفت کاری کرده ام که
زهرا میان خانه اش هم رو بگیرد
آمد عیادت ؟ نه فقط می خواست نامرد
این نیمه جان را هم ازین بانو بگیرد
از من تقاص خیبر و بدر و احد را
می خواست با قتل تو مو به مو بگیرد
کوری چشم دشمن از چشمان کم سوت
چشم حقیقت تا قیامت سو بگیرد
ای مستجاب الدعوه ی من قبل رفتن
جان علی را بر خدایت گو بگیرد
می بینمت در کربلا وقتی حسینم
از داغ اکبر دست بر زانو بگیرد
🔸شاعر:
#محمد_حسین_رحیمیان
=====================
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
کی می شود بیند بشر ، خیرالبشر را
آه ای سفر کرده بده پایان ، سفر را
عیسی مسیح من ! که باید جز تو بخشد
جان دوباره این جهان محتضر را
ایمان شده یک تکه آتش در کف دست
دنیا به قصد دین ما بسته کمر را
حق بی تو باطل گشته و باطل شده حق
دنیای بی صاحب نداند خیر و شر را
ما آمدیم هر وقت ، تو در باز کردی
تو آمدی هر وقت ما بستیم در را
العفو می گویی به جای تک تک ما
جای همه بیدار هستی هر سحر را
آقا به ما مثل گذشته باز گردان
آن حال خوش ، آن عاشقی ، آن چشم تر را
دست تمام اهل روضه می شود پر
امشب اگر گیری تو دست یک نفر را
بیچاره من ، بیچاره من ، من که ندیدم
یک بار هم در روضه ی مادر ، پسر را
بیچاره من ، بیچاره من ، من که نمردم
هر چه شنیدم روضه ی دیوار و در را
🔸شاعر:
#محمد_حسین_رحیمیان
======================
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
سيلی، آنروز به رويت چه غريبانه زدند
«آتش آن بود، که در خرمن پروانه زدند»
رسم اين است: که پروانه در آتش باشد
«عاشقی شيوهی رندان بلاکش باشد»
سوخت پروانه و این داغ، نیاید به بیان
«شرح این قصه، مگر شمع برآرد به زبان»
با گل و غنچه، تو ديدی در و ديوار چه کرد؟
«ديدی ای دل! که غم عشق دگر بار چه کرد؟»
قامت سرو، در اين کوچه کمان خواهد شد
«چشم نرگس به شقايق نگران خواهد شد»
تا که آرام دلم، دیدن زهرایم بود
«من ملَک بودم و فردوس برین، جایم بود»
آه! هجده گل از این باغ، نچيديم و برفت
«بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت»
جرم تو، ماه به خون خفته، فقط عشق علیست
«آه از این راه، که در آن خطری نیست که نیست»
با من و چاه، شده غرق غمت دنیایی
«گشت هر گوشهی چشم از غم دل، دریایی»
عمر کوتاه تو، گنجايش دنيا را بس
«وين اشارت ز جهان گذران ما را بس»
خانه دوست کجا؟ صحن سپيدار کجاست؟
«ای نسيم سحر! آرامگه يار کجاست؟»
پ ن: مصرعهای دوم همه ابیات از جناب حافظ هستند.
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
=====================
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
میریزد از سراسر طوبای دین گله
از غش در وفای به عهد و مبادله
خاکی خمیده دست به پهلو رسیده از
راه پر از نشیب و فراز مجادله
او رفته بود تا فدکش را درآورد
از لای بایگانی اسنادباطله
جرثومهای که هیکل منحوس دیو داشت
گردن کشید تا که نماید مقابله
باخانمی که بار به همراه میکشید
با حضرت به شیشه ی زر دار ، حامله
رعدی رسید و برق ز چشمان او پرید
رویش دچار گشت به تغییر شاکله
راضی نشد به سیلی تنها و با لگد
انداخت در میان نفسهاش فاصله
درکوچهها رساندن مادر به خانه شد
بهر پسر بدل به معمای غائله
رکعت به رکعت است به منزل رسیدنش
انگار در رکوع و سجود است و نافله
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
=====================
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
یارب آشفته تر از این مپسندی ما را
بیش از این خسته و غمگین مپسندی ما را
سهم ما در غم همسایه قنوت است و دعا
غافل از فرصت آمین مپسندی ما را
گر به آرامش کاشانه ی خود خرسندیم
فارغ از رنج فلسطین مپسندی ما را
فاطمه پشت در از حفظ ولایت می گفت
شیعه ی بی خبر از دین مپسندی ما را
هل أتی را ننوشتی که فقط خوانده شود
بی خبر از غم مسکین مپسندی ما را
حیدر از شیعه ی خود مالک اشتر می خواست
در صف خدعه ی صفّین مپسندی ما را
کو شهادت که مرا زنده کند موقع مرگ
مُرده در لحظه ی تدفین مپسندی ما را
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
یا که دنیا بود ناپیدا اگر زهرا نداشت
یا جهنم بود این دنیا اگر زهرا نداشت
جای دیگر را برای زندگی میخواستیم
آسمانِ ما زمینِ ما اگر زهرا نداشت
خُرد میگشتیم زیر آسیای دشمنان
زیر دستاساش دو دنیا را اگر زهرا نداشت
در وصیتهای مفقودالاثرها خواندهام
تلخ میشد سرنوشتِ ما اگر زهرا نداشت
گفت لَوْلا فاطمه .... یعنی که در کارِ خدا
آفرینش بود بی معنا اگر زهرا نداشت
فاطمه گفت و کنار او ضمیری چند گفت :
وای از اهل کِسا آنجا اگر زهرا نداشت*
پنچ نوبت فاطمه رو برخودش میایستاد
بود بی جلوه خدا زهرا اگر زهرا نداشت
از علی خواهش نکرد و از علی چیزی نخواست
عشق بود و عشق و بس اما ، اگر ، زهرا نداشت
فاطمه یک نیمه بود و با علی تکمیل شد
مرتضی یک نیمه بود اینجا اگر زهرا نداشت
هیچ فتحی را نمیدید آذرخشِ ذوالفقار
در رجزهایش علی تنها اگر زهرا نداشت
در میان رزمها پشتش به زهرا گرم بود
داشت بر پشتش زره مولا اگر زهرا نداشت
کار دنیا را ببین کارش بدستِ فاطمه است
وای بر دنیا و مافیها اگر زهرا نداشت
کار دنیا را ببین زانو بغل کرده علی
بی پیمبر میشکست آقا اگر زهرا نداشت
دستِ مولا بسته و بر گردنش شمشیر بود
یک علی و آنهمه حاشا اگر زهرا نداشت
حرصها خالی شد و پهلوی مادر را شکست
بچهها میسوختند آنجا اگر زهرا نداشت
دختران را زیر بالِ خویش زینب جمع کرد
وامصیب شامِ عاشورا اگر زینب نداشت...
*هُمْ فَاطِمَةُ وَ اَبُوهَا....
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
یا که دنیا بود ناپیدا اگر زهرا نداشت
یا جهنم بود این دنیا اگر زهرا نداشت
جای دیگر را برای زندگی میخواستیم
آسمانِ ما زمینِ ما اگر زهرا نداشت
خُرد میگشتیم زیر آسیای دشمنان
زیر دستاساش دو دنیا را اگر زهرا نداشت
در وصیتهای مفقودالاثرها خواندهام
تلخ میشد سرنوشتِ ما اگر زهرا نداشت
گفت لَوْلا فاطمه .... یعنی که در کارِ خدا
آفرینش بود بی معنا اگر زهرا نداشت
فاطمه گفت و کنار او ضمیری چند گفت :
وای از اهل کِسا آنجا اگر زهرا نداشت*
پنچ نوبت فاطمه رو برخودش میایستاد
بود بی جلوه خدا زهرا اگر زهرا نداشت
از علی خواهش نکرد و از علی چیزی نخواست
عشق بود و عشق و بس اما ، اگر ، زهرا نداشت
فاطمه یک نیمه بود و با علی تکمیل شد
مرتضی یک نیمه بود اینجا اگر زهرا نداشت
هیچ فتحی را نمیدید آذرخشِ ذوالفقار
در رجزهایش علی تنها اگر زهرا نداشت
در میان رزمها پشتش به زهرا گرم بود
داشت بر پشتش زره مولا اگر زهرا نداشت
کار دنیا را ببین کارش بدستِ فاطمه است
وای بر دنیا و مافیها اگر زهرا نداشت
کار دنیا را ببین زانو بغل کرده علی
بی پیمبر میشکست آقا اگر زهرا نداشت
دستِ مولا بسته و بر گردنش شمشیر بود
یک علی و آنهمه حاشا اگر زهرا نداشت
حرصها خالی شد و پهلوی مادر را شکست
بچهها میسوختند آنجا اگر زهرا نداشت
دختران را زیر بالِ خویش زینب جمع کرد
وامصیب شامِ عاشورا اگر زینب نداشت...
*هُمْ فَاطِمَةُ وَ اَبُوهَا....
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
کنار فضّه صمیمانه کار میکردی
به کار کردن خود افتخار میکردی
درختهای بهشتی به پایت افتادند
همان شبی که هوای انار میکردی
فقیر هرچه میآمد، اسیر برمیگشت
تمام عالمیان را دچار میکردی
دلیل خندۀ حیدر! چه شد که بعد پدر
مدام گریۀ بیاختیار میکردی؟
چه شد محبت همسایهها؟ دعایت را
چه مادرانه به آنها نثار میکردی!
تمام مردم اگر کور و کر، علی دیدهست
فدک فدک همه جا را بهار میکردی
و شقشقیه به نهجالبلاغه رو آورد
شبی که پشت به این روزگار میکردی
چقدر خانه مرتب شد آن شبِ آخر
اگر مریض نبودی چکار میکردی؟
🔸شاعر:
#عاطفه_جوشقانیان
=====================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
کنار فضّه صمیمانه کار میکردی
به کار کردن خود افتخار میکردی
درختهای بهشتی به پایت افتادند
همان شبی که هوای انار میکردی
فقیر هرچه میآمد، اسیر برمیگشت
تمام عالمیان را دچار میکردی
دلیل خندۀ حیدر! چه شد که بعد پدر
مدام گریۀ بیاختیار میکردی؟
چه شد محبت همسایهها؟ دعایت را
چه مادرانه به آنها نثار میکردی!
تمام مردم اگر کور و کر، علی دیدهست
فدک فدک همه جا را بهار میکردی
و شقشقیه به نهجالبلاغه رو آورد
شبی که پشت به این روزگار میکردی
چقدر خانه مرتب شد آن شبِ آخر
اگر مریض نبودی چکار میکردی؟
🔸شاعر:
#عاطفه_جوشقانیان
=====================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
مادرم هستی و همه- دنیا
می دونن هیچ کس شبیه تو نیست
نور چشم خدا و پیغمبر !
نام تو ذکرِ صبح و شامِ علی ست
منم اون دختری که چادر تو
تاجی از عزته که رو سرشه
هرجا که باشه میگه با لبخند
حضرت فاطمه س که مادرشه
چون که الگوش، مادره ،میخواد
بهترین بانوی جهان باشه
توی دین و ولایت و دانش
مایهٔ فخرِ شیعیان باشه
خانه داری و مادری و ادب
همه معنا گرفته با زهرا
شد طبیب تمامِ دردامون
ذکرِ آرامبخشِ (یا زهرا )
راه مادر، شهید پروریه
مادرای شهید میدونن!
صبر و عزت،حیا و آگاهی
سرسپردن برای حفظ وطن
با همین اشک ِ روضه ی (مادر)
با جهاد و بصیرت، این روزا
بر سرِ قله میرسیم...آره
مثل سربندهای یا زهرا
اگه رنگِ خدا شد و اسلام
همه ی جنبه های زندگیمون
نقشه ی کفر، نقشِ بر آبه!
نمی تونه بمونه تو میدون
همه هستیم آرمانِ عزیز
همه هستیم یارِ فرمانده
گرچه که حاج قاسم اینجا نیست
عَلمش رو زمین نیفتاده
🔸شاعر:
#عارفه_دهقانی
=====================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
کی می شود بیند بشر ، خیرالبشر را
آه ای سفر کرده بده پایان ، سفر را
عیسی مسیح من ! که باید جز تو بخشد
جان دوباره این جهان محتضر را
ایمان شده یک تکه آتش در کف دست
دنیا به قصد دین ما بسته کمر را
حق بی تو باطل گشته و باطل شده حق
دنیای بی صاحب نداند خیر و شر را
ما آمدیم هر وقت ، تو در باز کردی
تو آمدی هر وقت ما بستیم در را
العفو می گویی به جای تک تک ما
جای همه بیدار هستی هر سحر را
آقا به ما مثل گذشته باز گردان
آن حال خوش ، آن عاشقی ، آن چشم تر را
دست تمام اهل روضه می شود پر
امشب اگر گیری تو دست یک نفر را
بیچاره من ، بیچاره من ، من که ندیدم
یک بار هم در روضه ی مادر ، پسر را
بیچاره من ، بیچاره من ، من که نمردم
هر چه شنیدم روضه ی دیوار و در را
🔸شاعر:
#محمد_حسین_رحیمیان
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
یارب آشفته تر از این مپسندی ما را
بیش از این خسته و غمگین مپسندی ما را
سهم ما در غم همسایه قنوت است و دعا
غافل از فرصت آمین مپسندی ما را
گر به آرامش کاشانه ی خود خرسندیم
فارغ از رنج فلسطین مپسندی ما را
فاطمه پشت در از حفظ ولایت می گفت
شیعه ی بی خبر از دین مپسندی ما را
هل أتی را ننوشتی که فقط خوانده شود
بی خبر از غم مسکین مپسندی ما را
حیدر از شیعه ی خود مالک اشتر می خواست
در صف خدعه ی صفّین مپسندی ما را
کو شهادت که مرا زنده کند موقع مرگ
مُرده در لحظه ی تدفین مپسندی ما را
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
======================
هدایت شده از 🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
مادرم هستی و همه- دنیا
می دونن هیچ کس شبیه تو نیست
نور چشم خدا و پیغمبر !
نام تو ذکرِ صبح و شامِ علی ست
منم اون دختری که چادر تو
تاجی از عزته که رو سرشه
هرجا که باشه میگه با لبخند
حضرت فاطمه س که مادرشه
چون که الگوش، مادره ،میخواد
بهترین بانوی جهان باشه
توی دین و ولایت و دانش
مایهٔ فخرِ شیعیان باشه
خانه داری و مادری و ادب
همه معنا گرفته با زهرا
شد طبیب تمامِ دردامون
ذکرِ آرامبخشِ (یا زهرا )
راه مادر، شهید پروریه
مادرای شهید میدونن!
صبر و عزت،حیا و آگاهی
سرسپردن برای حفظ وطن
با همین اشک ِ روضه ی (مادر)
با جهاد و بصیرت، این روزا
بر سرِ قله میرسیم...آره
مثل سربندهای یا زهرا
اگه رنگِ خدا شد و اسلام
همه ی جنبه های زندگیمون
نقشه ی کفر، نقشِ بر آبه!
نمی تونه بمونه تو میدون
همه هستیم آرمانِ عزیز
همه هستیم یارِ فرمانده
گرچه که حاج قاسم اینجا نیست
عَلمش رو زمین نیفتاده
🔸شاعر:
#عارفه_دهقانی
=====================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
هدایت شده از 🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
کی می شود بیند بشر ، خیرالبشر را
آه ای سفر کرده بده پایان ، سفر را
عیسی مسیح من ! که باید جز تو بخشد
جان دوباره این جهان محتضر را
ایمان شده یک تکه آتش در کف دست
دنیا به قصد دین ما بسته کمر را
حق بی تو باطل گشته و باطل شده حق
دنیای بی صاحب نداند خیر و شر را
ما آمدیم هر وقت ، تو در باز کردی
تو آمدی هر وقت ما بستیم در را
العفو می گویی به جای تک تک ما
جای همه بیدار هستی هر سحر را
آقا به ما مثل گذشته باز گردان
آن حال خوش ، آن عاشقی ، آن چشم تر را
دست تمام اهل روضه می شود پر
امشب اگر گیری تو دست یک نفر را
بیچاره من ، بیچاره من ، من که ندیدم
یک بار هم در روضه ی مادر ، پسر را
بیچاره من ، بیچاره من ، من که نمردم
هر چه شنیدم روضه ی دیوار و در را
🔸شاعر:
#محمد_حسین_رحیمیان
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
خبر رسید که افتاد آن درِ سنگین
و رد شد از روی در چند پیکرِ سنگین
سر مبارک او سخت خورد بر دیوار..
نشست پشت در خانه با سرِ سنگین
چهل نفر همه با هم زدند زهرا را..
یگانه رفت به پیکار لشکرِ سنگین
شکوه حوریه ی مرتضی علی افتاد!
چگونه پا شود از جاش با پرِ سنگین؟!
غروب یازدهم هر چه کرد آن خواهر
تکان نخورد تن این برادر سنگین
رگ بریده بریده به ما خبر داده..
که هست قتل حسین کار خنجرِ سنگین!
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
#حسین_قربانچه
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
خانه وقتی شعله شد دیگر نفهمیدم چهشد
گُر گرفت وقتی که آتش، در نفهمیدم چهشد
تا اراذل ریختند از کوچه باهم رویِ در
خاکِ عالم بر سرم، مادر نفهمیدم چهشد
تا که زیر دست و پا بودیم فهمیدم چهشد
تا که چشمم تار شد، دیگر نفهمیدم چهشد
چشمهایم واشد اما هیچکس خانه نبود
ردِ خونی بود ، نیلوفر نفهمیدم چهشد
میرسید از سمت مسجد نعره محکمتر بزن...
هرچه شد در کوچه شد ، بهتر نفهمیدم چهشد
روضه از در خواندم اما مجتبی از کوچه خواند:
بعد از آن سیلیِ دردآور نفهمیدم چهشد
دختر این خانه بودن کارِ من را سخت کرد
عاقبت بیکس شدم، آخر نفهمیدم چهشد
خوب شد خوردم زمین و چشمهایم تار شد
شمر وقتی رفت با خنجر، نفهمیدم چهشد
گرچه فهمیدم چه آمد بر سرِ هر پارهاش
آخرش انگشت و انگشتر نفهمیدم چهشد
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
روز روشن دختر شمس الضحا را میزدند
لیلةالقدر خدا را آشکارا میزدند
خانه زهرا سیه پوش رسول الله بود
خانه را سوزانده و صاحب عزا را میزدند
در زدن آداب دارد آن هم این در پس چرا
با لگد ، با پا در بیت الولا را میزدند
(زن زدن حتی زمان جاهلیت عار بود)
این مسلمان ها چرا خیرالنسا را میزدند
در میان قبر میلرزید پیغمبر تنش
بسکه بی رحمانه دخت مصطفی را میزدند
آن غلاف هرجا فرود آمد همانجا را شکست
کاش میدیدند اصلا که کجا را میزدند
دسته جمعی یک غریبی را زدن نامردی است
عده ای نامرد ناموس خدا را میزدند
این به نامردی زدنها کربلا تکرار شد
لشکری باهم غریب کربلا را میزدند
پیش چشم خواهران و دختران مضطرش
پیکر افتاده زیر دست و پا را میزدند
زجرکش کردند او را در میان قتلگاه
تا سرش میشد جدا آقای مارا میزدند
با سرِ نی تا دم مغرب پدر را میزدند
با تهِ نی بعد مغرب بچه ها را میزدند
آی مردم طفل سه ساله زدن دارد مگر
کاش ما بودیم در آن خیمه مارا میزدند
🔸شاعر:
#عبدالحسین_میرزایی
=====================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
نیمه شبها بلند گریه کنید
بی مدارا...بلند گریه کنید
نیمه شب برگزار شد مردم-
دفنِ زهرا(س)...بلند گریه کنید
گریه کردند بیصدا آنجا
تا که اینجا بلند گریه کنید
چشم ها را به سیلِ اشک دهید
مثلِ دریا بلند گریه کنید
فاطمیه اگر که، هر جا شد-
روضه برپا...بلند گریه کنید
بینِ مان فرقهٔ مخالف نیست
بی محابا...بلند گریه کنید
هر کجا نام ِ مادر آمد از-
داغِ زهرا(س) بلند گریه کنید
تکیه گاهِ یتیم ها، دیگر
مانده تنها...بلند گریه کنید
کودکانش شدند بی مادر
جانِ مولا بلند گریه کنید
بغضِ زینب(س)، سکوت هایِ حسن(ع)-
کشته ما را...بلند گریه کنید
اشک های حسین(ع) شد جاری
گریه کن ها بلند گریه کنید!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
بیتی که بیت نور و پر از عِطر عود بود
حالا پس از تو غرق غم و بوی دود بود
رفتی و بعد رفتنت ای نوبهار عمر
ذکر لبم همیشه دم یا وَدود بود
من مرد جنگ بودم عزیزم، ولی چرا
اینقدر جسم برگ گل تو کبود بود
از من سه ماه درد خودت را نهفته ای
بین من و تو حرف نهانی نبود ، بود؟!
دنیا نداشت طاقت خوشبختی مرا
از من تو را گرفت ، که دنیا حسود بود
🔸شاعر:
#محمد_کابلی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
محضر نور است هرجا دیده ی تر حاضر است
گریه؛ خورشیدی است که از شب فراتر..،حاضر است
اشکِ ما مهریهی زهراست..،مهر مادریست
ظرفِ چشم ما کنار حوض کوثر حاضر است
وقتِ عرضِ دستبوسی اش،مدینه دیده بود
زودتر از دیگران،شخص پیمبر حاضر است
فاطمه یعنی همان آئینهی پروردگار
فاطمه یعنی خدایت در برابر حاضر است
لیلة القدر است..،قدرش قابل توصیف نیست
گرچه از آغاز خلقت فیض منبر حاضر است
ساختار پنج تن را حولِ زهرا ساختند
فاطمه در قلب آن مانند محور حاضر است
در کلاس فاطمه اعجاز را باید شناخت
فضّه در تائید آن با کوهی از زر حاضر است
وقتِ سختی فاطمه پشت مرا خالی نکرد
وقت حلِّ مشکلِ فرزند ، مادر حاضر است
حاجتم را تا که گفتم ، زود زهرا رفع کرد
طفل تا لب تر کند ، نانِ معطر حاضر است
هم طراز شأنِ اقیانوس جز دریا نبود...
در کنارِ نام زهرا نامِ حیدر حاضر است
زیرِ چتر چادرش معراج را حس می کنیم
رُشد خواهی کرد هرجایی که بستر حاضر است
فاطمه تقدیر من را نذر عطشانش نوشت
از طفولیّت برایم نقشِ نوکر حاضر است
گُم نخواهد کرد ما را بین آن هُولُ وَلا
بانوی قامتخمی که صبحِ محشر حاضر است
شال حیدر وا شد امّا دست زهرا وا نشد
فاطمه پای علی تا روز آخر حاضر است
▪️
تیزی مسمار کافی بود مادر جان دهد...
آه! پهلویش برای ضربهی در حاضر است؟!
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
معطر بود حتی پرپرش هم
لباسش داشت لاله بسترش هم
به قدری پهلویش مجروح شد که
گمانم درد دارد محشرش هم
نود روز است چشمانش کبود است
نود روز است که بال و پرش هم
به قدری عاشق و معشوق بودند
نگفت از درد خود با همسرش هم
زن از شوهر بگیرد رو؟! محال است
نه... اصلا... نه... ندارم باورش هم
علی که جای خود دارد، الهی
نبیند این بلا را کافرش هم
نیامد بند خون زخم مسمار
کفن را کرد خونی آخرش هم
رسید از در به خیمه آتش و دود
بمیرم من به حال دخترش هم
🔸شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
ماندهام با کودکانِ از غذا اُفتادهام
باز بالایِ سَرَت با بچهها اُفتادهام
بسترت را جمع کردم ،بسترم را پَهن کُن
دردِ پهلو میکشم من هم زِ پا اُفتادهام
گرچه پُختی خانمم نانی برایِ چند روز
من سهماهی میشود از اشتها اُفتادهام
موی خاک و روی خاکی و محاسن غرقِ خاک
آه میبینی مرا که در کجا اُفتادهام
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
=====================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️