eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
371 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
4_435175178876489605.mp3
15.46M
‍ هدیه به حضرت زهرا صلوات شور یا واحد حضرت زهرا شعر رضا نصابی به نفس کربلایی هادی رسولی بی قرار توام ای قرار علی من و تنها نزار ای بهار علی کنارت اومدم التماس میکنم نرو فاطمه ام از کنار علی مگه میشه بی تو علی زنده باشه مگه میشه حیدر که بی زهرا باشه ۲ دلم از غم تو شرر داره زهرا دل من زکوچه خبر داره زهرا میمیرم اگر تو نباشی میمیرم که از من جداشی نرو فاطمه فاطمه از کنارم۲ مرو ای تو یار جوونم مرو همسر قد کمونم داری فاطمه حیدر تو میکشی میگیره نفسم تو نفس نکشی مگه چشمای تو دیگه سو نداره روی جانمازت داری دست میکشی بلند شو ببین که حسین بی قرار بزن موی زینب رو شونه دوباره میترسم حسن از غم تو بمیره یه گوشه فقط ذکر مادر میگیره مگه توی کوچه چی دیده که دیگه ز دنیا بریده مرو فاطمه فاطمه از کنارم ۲ مروای تو یار جوونم مرو همسر قد کمونم رضا نصابی
4_5954286833742384474.mp3
9.65M
☑️بنداول ای آسمون ابری شو از غمها از این داغ و مصیبت عظما خون گریه کن از ماتم زهرا(س) میخونه با قلب مضطر حیدر با فاطمه با دیده های تر زهرای من شکسته بال و پر زهرای من لرزون شده زانوت زهرای من تیر می کشه پهلوت زهرای من ورم کرده ابروت ای وای مادرمادر ای وای مادر مادر ☑️بنددوم زهرای من خیلی دیدی ازار زهرای من بین درو دیوار زهرای من ای زخمیه مسمار زهرای من حسن تو دریاب چند وقته که رفته از چشماش خواب از داغ تو چشماش میشه پر آب زهرای من دیدم تا افتادی زهرا ی من بی هوا افتادی زهرای من زیره پا افتادی ای وای مادرمادر ای وای مادر مادر ☑️بندسوم زهرای من دست تو بی جونه زهرای من زینب پریشونه زهرای من حسین دلش خونه تو میری و میشه خونه غوغا قرار ما باشه تو کربلا تو قتلگاه تو ظهر عاشورا تو قتلگاه تو گودیه گودال زیر تیر و تیغ و جارو جنجال پیش جسم صد پاره و پامال حسین من ای وای حسین من 💠💠💠1⃣0⃣2⃣4⃣💠💠💠 نفس فرهاد شادی پور ⛈ 🦋
4_5886609603835201098.mp3
6.15M
🔘🔘939🔘🔘 ☑️بنداول میگیری چه غم بار دستات و به دیوار زهرای من می بینم تا رو تو می میرم من هر بار زهرای من حاله علی رو/ نکن داغون/ نکن داغون درداتو از من /نکن پنهون/ نکن پنهون چشم علی رو نکن گریون/نکن گریون نکن گریون ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄• ☑️بنددوم زهرای جوونم یاس ارغوونم دلخوشی ام بمون پیشه حیدر یارو همزبونم می کشی ام می دونی بی تو/می شه تنها/علی زهرا علی زهرا«س» بعد تو می شه خراب روی /سرم دنیا /نرو زهرا بعدتو زهرا «س» میشه چشمام/مثه دریا/نرو زهرا«س» شصت ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄• ☑️بندسوم چن روزه که مضطر /میگیری تو بستر از حیدر رو داری درد بازو /داری درد پهلو چشم کم سو یادمه/بی هوا میزد اون /بی حیا لگد به در یادمه پشت در میزدی دست و پا پیشه حیدر یادمه ملعون لگد می زد/ لگد می زد /لگد می زد ضربه ی پارو چه بد می زد /چه بد می زد /چه بد می زد به در لگد زد در افتادُ«۳» فتنه به پا کرد در افتادُ«۳» از جورنامرد در افتادُ«۳» مولاتی فاطمه زهرا زهرا «س» 💠💠💠9⃣3⃣9⃣💠💠💠 ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
4_5940796680768064139.mp3
14.44M
🔘🔘۹۳۰🔘🔘 ☑️بنداول حیدر شد خون جگر/میزد ثانی به در ای وای ای وای بین دیوارو در /زهرا شد بی پسر ای وای ای وای به در لگد زد در افتادُ«۳» فتنه به پا کرد در افتادُ«۳» از جورنامرد در افتادُ«۳» مولاتی فاطمه زهرا زهرا «س» ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄• ☑️بنددوم ثانیه بی حیا/با ضربه های پا کشت محسن رو فِضةُ خُذینی/می زد زهرا صدا کشت محسن رو عزیزمادر میزد پر پر«۳» جوون حیدر میزد پر پر«۳» با دله مضطر میزد پر پر«۳» مولاتی فاطمه زهرا زهرا «س» ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄• ☑️بندسوم آه از یاس کبود بین آتیش و دود می‌گفت حیدر آه از درب و دیوار نوک داغ مسمار آه از مادر ..... می‌گفت دله خون علی سوختم«۳» دله پریشون علی سوختم«۳» باچشم گریون علی سوختم«۳» مولاتی فاطمه زهرا زهرا «س» ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄• ☑️بندچهارم دستای بوتراب/رو بستن با طناب چل تا مزدور جلوچشم حسن/حیدر رو میبردن با ضرب و زور ...... آه از جفای چهل نامرد«۳» فاطمه با اون تن پر درد«۳» می‌گفت علی جان نرو برگرد«۳» مولاتی فاطمه زهرا زهرا «س» ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄• 💠💠💠9⃣3⃣0⃣💠💠💠 ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄• نفس کربلایی محسن صائمی ⛈ 🦋
4_5992279306988956183.mp3
2.1M
هدیه به حضرت زهرا صلوات شور و زمزمه و زمینه روضه ای حضرت زهرا خونم رو نکن بی نور چشم و چراغ خونم ای دار و ندار من ای وصله ی جونم از حال دلم تنها زهر ا تو خبر داری جز تو ندارم دیگه من یاور و یاری این پهلو به اون پهلو تا صبح میشی. بیداری جز گریه نمیاد ش از دست من کاری دستای ورم کردت دیگه نمیاد بالا کم تر کار خونه کن جون علی زهرا پیراهنه تو می گه از زخم روی پهلوت جای کبودی. پیداس از گوشه ی ابروت هر باری نگاهم تا می افته به میخ در زهرا میشه شرمنده از روی تو حیدر به چوبه ی در خوردش وقتی که پرت زهرا با گریه صدا کردی ای فضه بیا پشت در شعله ور دیدم تن تو می سوخت به سینه دیوار داشت مسمار تورو می دوخت رضا نصابی
✅کلاس آموزش مداحی ویژه ی نوجوانان زیر نظر اساتید مجرب 👇 استاد سعید نسیمی استاد میرزامحمدی استاد محمد جواهری فکور تلفن مسئول ثبت نام 👇 ۰۹۹۰۱۲۲۰۱۱۷ 09901220117 ⛔️ساعت پاسخگویی ساعت ۱۶ تا ۲۱ ⛔️مهلت ثبت نام تا ۱۳ آذرماه https://eitaa.com/joinchat/837681153C9f308c7543
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
سبک بعد تو زهرا من بی رمق و خستم بعد تو زهرا من رو دنیا چشم بستم گریه میکنم با یاد غمت پیر شده بودی با سن کمت یادم نمیره مصیبتای اون قد خمت حلال کن حیدرو حلال کن حیدرو (یا زهرا فاطمه) رفتی و بردی تو صبر و قراره علی تنها شده گریه مونس و یار علی غیر تو زهرا یاور ندارم مرگ تورو من باور ندارم سرم و از این زانوی غصه برنمی دارم حلال کن حیدرو/حلال کن حیدرو (یازهرا فاطمه) خاطره های تو تنها به جا مونده تو ظهر عاشورا قرار ما مونده اون لحظه ی که زینب می بینه با پا نشسته به روی سینه از پشت گردن داره می بره سرو ز کینه حلال کن حیدرو/حلال کن حیدرو (یا زهرا فاطمه) به قلم شاعران اهل بیت #
  قاری حسین(ع) و گریه کنِ فاطمه(س)؛ خداست در خانهٔ علی(ع) چه عزاخانه ای به پاست جانم فدایِ مجلسِ ختمی غریب که مهمان ندارد و پُر از اندوهِ بیصداست حتی "در"ی که سوخته، مرثیه خوان شده با اشک، همنشین شده و صاحبِ عزاست شاید حسن(ع) به زینبِ(س)آشفته حال گفت: گریه نکن! که رفتنِ مادر خودش شفاست در شهر؛ یک نفر به علی(ع) تسلیت نگفت این رسم ناسپاسیِ دنیایِ بی وفاست زهرا(س) کجاست؟! تا که ببیند هنوز هم ردّ طناب، دورِ دو دستانِ مرتضاست(ع) حرفش نداشت هیچ خریدار بعد از این سنگِ صبورِ روز و شبِ مرتضی(ع) کجاست؟! مادر کجاست؟ تا بشود حالِ خانه؛ خوب مادر که نیست، خانه نفس-گیر و بی صفاست عالم عزا گرفته برایش ولی بدان صدّیقة الشهیده؛ عزادارِ نینواست قلبش هنوز میشود آرام با حسین(ع) آرامگاهِ مادرِ سادات؛ کربلاست هر روزِ هفته؛ بر  لبِ گودالِ قتلگاه گریانِ پیکری ست که مابینِ بوریاست! 🔸شاعر: ===================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
  تصویر هجرِ دلدار ، از چشم تر نرفته در ساغرِ دلم جز ، خون‌ِ جگر نرفته یوسف رسید و یعقوب ، هر روز گریه می کرد داغ پسر هنوز از ، ذهنِ پدر نرفته درکِ حضورت ای نور ، در ترکِ خوابِ صبح است پس باخت داده هر کس ، سویِ سحر نرفته اشکِ دم سحرگاه ، از واجباتِ وصل است هرگز کسی به معراج ، بی بال و پر نرفته مال مرا بگیرید ، حال مرا نگیرید آن دل که با تو خوش بود ، دنبال زر نرفته پیری به پای معشوق ، تضمین هر جوانی‌ست عاشق شکسته امّا ، عمرش هدر نرفته بختی سیاه دارم ، کوهی گناه دارم از دست من چگونه ، صبر تو سر نرفته؟! ترک ثواب کردم ، خیلی خراب کردم دریاب این گدا را ، تا سمت شر نرفته بیچاره ی غمت را ، چاره به جز نجف نیست بیچاره تر کسی که ، رفت و دگر نرفته اطراف صحن حیدر ، دنبالِ استخوانم کلب سرای بابا ، جز این گذر نرفته* ما بی تو نا نداریم ، برگرد..،جانِ زهرا این خستگی کماکان ، از تن به در نرفته ▪️ ▪️ حسی عجیب دارد ، دفنی غریب دارد زهرا بدون حیدر ، هرگز سفر نرفته هنگام غسل،شب شد ، حیدر که جان به لب شد... این زخم‌ها که تازه است ، حتّی اثر نرفته دادِ علی بلند است ، بغضش به آه بند است چون فکر کرد با خود ، میخ این‌قَدَر نرفته! 🔸شاعر: ===================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
  آه از غمی که هست و ز غم پروری که نیست ازسنگری که هست و ز هم سنگری که نیست طفلان من به نان وغذا لب نمیزنند گیرم که سفره پهن شده ،مادری که نیست زینب نشسته اشک مرا پاک میکند کوثر شده به جای همان کوثری که نیست شستیم خون مانده به دیوار را ولی.. از خاطرم چگونه رَوَد آن دری که نیست؟ آه ای مغیره ، بد زن من را لگد زدی حالا فقط علیست و آن همسری که نیست من در اتاق سوم و هفتم گرفته ام دراین محل برای توچشم تری که نیست از من حسین قول زیارت گرفته است ازدیدن تو آرزوی بهتری که نیست وقتی تو و حسین نشستید در تنور زینب نشسته چشم ب راه سری که نیست یک روز داغ چادر خاکی مرا شکست یک روز هم مصیبت آن معجری که نیست 🔸شاعر:   ===================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
  این بار چندم است کفن باز می‌کنم دارم به این بهانه تو را ناز می‌کنم* پلکی تبسمی نفسی یا شکایتی باشد بخواب فاطمه هر طور راحتی باشد بُرو ولی جگرم را نگاه کن پُشتم شکسته‌ای کمرم را نگاه کن برخیز باز چاره‌ی درد مرا بده برخیز و دستمالِ نبرد مرا بده مثل قدیم پشت سرم آب را بریز جای علی تو برجگرم آب را بریز این بار چندم است کفن باز می‌کنم دارم به این بهانه تو را ناز می‌کنم داریم مثل سوز خزان گریه می‌کنیم با آستین بین دهان گریه می‌کنیم دارم به دوش خویش دو تابوت می‌کشم دستی به زخم گوشه‌ی اَبروت می‌کشم این مرد کوه بود که درهم شکسته شد دیدم که هفت جای تو باهم شکسته شد تو غرق زخم رفتی و حیدر تمام کرد امروز بی تو فاتح خیبر تمام کرد دارند بچه‌ها همه از دست می‌روند خواهر تمام کرد برادر تمام کرد پیش حسن حسین به زانو نشسته است وقتی به گریه گفت که مادر تمام کرد دیدم که قاتلت اثر ضربِ خویش را با چوب‌های شعله‌ورِ در تمام کرد وای از قلاف ، زخمش از اول عجیب بود وای از مغیره کارِ خود آخر تمام کرد روز دوشنبه بود به آتش  شروع کرد روز دهم به ضربه‌ی خنجر تمام کرد این بار چندم است کفن باز می کنم دارم به این بهانه تورا ناز می کنم.... 🔸شاعر:   ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
  پشتِ در خانه ی علی بلوا شد با فاطمه بر سر علی دعوا شد یک ضربه و یک بازو و یک آه بلند شال از کمر امیر مردان وا شد دربی که تمام قد در آتش میسوخت آوار به روی صورت زهرا شد در حال نفس نفس زدن بود هنوز یک میخ گداخته سرش پیدا شد سربسته بگویم سخن از ناموس است سربسته بگویم که چه در آنجا شد با طفل زمین خورد در آنجا مادر بی طفل ولی بود که از جا پا شد شرحِ غم زهرای جوان را باید از رنگِ محاسن علی جویا شد 🔸شاعر:            https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
            ما گدای فاطمه هستیم عزت را ببین فاطمه دار و ندار ماست ثروت را ببین تا ابد شکر خدا ، شکر خدا ، شکر خدا مادری چون مجتبی گشتیم، نعمت را ببین حضرت زهرا اجازه بر من آلوده داد تا زنم او را صدا مادر ، کرامت را ببین عالم و آدم تماما دست بوس مصطفاست مصطفی شد دست بوس او ، فضیلت را ببین وقت یا رب یا ربش ، ربش ندا می داد که آی جبرائیل،  جبرائیل عبادت را ببین گفته بسم الله الرحمن الرحیم و یک تنه با چهل تن او در افتاده ، شجاعت را ببین راه داده قاتلش را به گل روی علی بر امیرالمومنین ، اوج ارادت را ببین کرد با دست شکسته ، لحظه های آخرش بر گنهکاران دعا ، بانوی امت را ببین 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
            آه سلمان چه بی وفا شده ای خانه ی ما دگر نمی آیی نیست یادت مگر پدر میگفت نیستی تو غریبه؛ از مایی حال من هم شبیه حال توست شهر بعد از پدر پر از غم هاست راستی از علی خبر داری؟! دیده ای که چقدر او تنهاست؟ راستش خواب دیده ام سلمان پدرم مصطفی و مادر را گفت با ما بیا دگر برویم دیدم اشک دو چشم حیدر را آه سلمان تنم، سرم، دستم چه کنم سوختن در این تب را رفتنی ام، امید ماندن نیست چه کنم پنج ساله زینب را راستی این رطب برای تو میوه ای از بهشت می باشد حسنم بغض میکند سلمان فکر دیوار و کوچه می باشد مثل شب های قبل بین خواب از عطش تشنه لب صدایم کرد آب دادم، نخورد حسین و فقط ایستاد و مرا نگاهم کرد گفت همسایه ها همه با هم جمعشان بین کوچه دیدنی است من شنیدم که باز میگفتند فاطمه این دو روزه رفتنی است بعد من جان تو و جان علی فارغ از غصه و ملالم کن اشک می ریخت دیشب ای سلمان گفتم حیدر دگر حلالم کن 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
           اشک از دیده ی خونبار بیفتد سخت است هر کجا بستر بیمار بیفتد سخت است اوج این واقعه را جان علی می داند خانم خانه که از کار بیفتد سخت است به خدا فرق ندارد که کجا ، یک مادر … کوچه یا در خم بازار بیفتد سخت است به زمین خوردن مادر به کناری امّا … پیش چشم پسر انگار بیفتد سخت است مرد باشد ، و زنش پشت در خانهء او در دل آتش اغیار بیفتد سخت است سینه اش شد سپر شیر خدا ، امّا حیف کار این سینه به مسمار بیفتد سخت است صورت حور که از برگ گلی نازک تر گذرش چون که به دیوار بیفتد سخت است … آنکه مادر شده این واقعه را می فهمد بعدِ شش ماه اگر بار بیفتد سخت است خواست تا شانه کند موی سر زینب را … شانه از دست گرفتار بیفتد سخت است ! دیدن نیمه در سوخته سخت است ولی دیدنِ صحنه به تکرار بیفتد سخت است … کوچه ها اوّل غم واقعهء کرببلاست … علم از دست علمدار بیفتد سخت است 🔸شاعر: ؟؟؟؟؟ ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
           ای زخم انگاری تو هم آزار داری در هر نفس به گریه ات اصرار داری از من گذشت ای میخ اول مطمئن شو پشت در خانه نباشد بارداری ای کاش امشب پر بگیرم چون که سخت است در سن و سال زینبم بیمارداری تشخیص فرزند از صدا عین عذاب است ای وای از وقتی که دیدِ تار داری تا زنده ام خوب استراحت کن علی جان خیلی زمان کَفْن و دفنم کار داری من حاضرم که باز به جانم بگیرم دردی که وقت شستن مسمار داری بیخود مرا منصوره ی عرشم نگفتند غصه نخور مانند زهرا یار داری با‌ گریه پرسیدی چرا در بین بستر از کنج حجره فاصله بسیار داری؟!... ....بین در و دیوار گیر افتاده باشی تا عمر داری ترس از دیوار داری زینب کنارت هست پس جای غمی نیست یعنی که بعد از رفتنم غمخوار داری امروز گفتم به حسینم کاش بودم بالاسرت روزی که نیزه دار داری پیراهن و عمامه و انگشتر و خوود در سفره ات خیراتیِ بسیار داری 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️
درد داری! دست بر بازو بگیر؛ اما بمان پیش چشمم دست بر پهلو بگیر؛ اما بمان من که می‌دانم برایت راه رفتن مشکل است باشد اصلاً دست بر زانو بگیر؛ اما بمان گرچه سختی می‌کشی در خانه، باشد کار کن فضه را بنشان و خود جارو بگیر؛ اما بمان غربت من گرچه سنگین است روی شانه‌ات با غم تنهایی من خو بگیر؛ اما بمان چهره می‌پوشانی از من، گرچه دل‌خونم ولی جان حیدر! هر شب از من رو بگیر؛ اما بمان 🔸شاعر: ===================== @rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────——
هق هقِ هرشب من تا به ثریا رفته حیف... دیگر خوشی از زندگی ما رفته از دوصد ضربه‌ی شمشیر مرا بدتر کشت آن لگد که به روی چادر زهرا رفته هردم و بازدم فاطمه زحمت دارد چه کنم من؟! نفسش باز خدایا رفته! چشم در چشم علی دست به پهلو نگرفت تا که من فکر کنم دنده او جا رفته به روی آن در چوبی که نبی می‌بوسید غاصب حق من و فاطمه با پا رفته در و همسایه ز من حال تورا می‌پرسند که بگو فاطمه زنده‌ست علی یا رفته...؟! 🔸شاعر: ===================== @rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────——
السلامُ علیکِ یا سیّدة الجلیلة الجمیله روحِ جاریِ رودها ! زهرا بانیِ خنده‌ی خدا ! زهرا آینه دار هَل اَتیٰ! زهرا نقطه ی عَطف ماجرا! زهرا قصّه‌ی عشق را مقدمه ای علت خلقتی تو؛ فاطمه‌ ای! ابر از جلوه ی قمر به تو گفت راز شب را دمِ سحر به تو گفت هر که رنجید، زودتر به تو گفت ضَعف خود را فقط پدر به تو گفت* حس آرامشِ تو مطلوب است حالِ بابا کنار تو خوب است اُف به بالی که جلد بام تو نیست تشنه ای که فقیر جام تو نیست وای از آن دل که وقف نام تو نیست احدی در حدِ مقام تو نیست در خورِ والیِ خدا..،ولی است لایق فاطمه فقط علی است قبل از آنکه سر و صدا برسد از سر کوچه ها گدا برسد می نشینیم تا غذا برسد نانِ گرمَت مگر به ما برسد دور هُرم تنورِ تو جمعیم همه پروانه های این شمعیم نورِ لبخندهات جای خودش... اثرِ پندهات جای خودش... حُبِّ دلبند‌هات جای خودش... تو وُ فرزندهات جای خودش... هر کنیز تو باب حاجات است فضّه ات صاحب کرامات است تو کجایی و ما کجا هستیم دردمندیم..،بی دوا هستیم از خواصیم..،با شما هستیم ما گدایانِ مجتبی هستیم سرور نوکران تو حسن است پسر ارشد تو عشق من است خادم کوی تو برادر ماست نوکری کردنِ تو باور ماست دامن تو دخیل آخر ماست چادرت سرپناه کشور ماست تو خودت سایه ی سر مایی به اَبَالفَضل مادر مایی! فرصت نَقلِ اصلِ مطلب شد وقت خون‌گریه‌ی مُرَکَّب شد گُذر از جمعیت لبالب شد ناگهان بین کوچه ها شب شد شیشه با ضربِ سنگِ خاره شکست آنچنان زد که گوشواره شکست دست با صورت تو بد تا کرد خون به قلب تمام دنیا کرد این زمین خوردنت چه با ما کرد حسن از بخت بد تماشا کرد... آینه روی خاک‌ها افتاد چادرت زیر دست و پا افتاد 🔸شاعر: ===================== @rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────——
ای قدر تو پنهان تر از پنهان زهرا تر از هر زُهره ي تابان ای قبله ي اذکارِ تسبیحات سبوح تر از واژه ي سبحان ای روشنی بخشِ ازل نورت قبل از نخست و بعد از پایان ای بسم ربِّ النور سلمان ها نام بلندت نسخه ي درمان يا فاطر و يا فاطمه يعني افلاك با مِهر تو شد بنيان مسند نشین آیه ي تطهیر! ای مُصحفِ والاتر از قرآن! از عالمِ ناسوت تا لاهوت می گیرد از چشمان تو فرمان مریم گُلی از باغ بستانت دلبسته تو روضه ي رضوان دُرّ نجف شد گردن آویزت دو گوشواره، لؤلؤ و مرجان ای زمزمِ چشمانِ تو کوثر تنها غدیر مانده در جریان نهج البلاغه گوشه ي مسجد از خطبه خوانیِ تو شد حیران رعشه به جان عرش افتاده آهِ کلامت سلسله جنبان نام علی جاری ست در نطقت شیرینی اش گردیده دو چندان فرمودی: ای مردم! چرا تردید؟ حق علی از چه شده کتمان بغضِ امیرالمومنین کفر است حب امیرالمومونین ایمان ممسوس ذاتِ حضرت باری در غزوه ها، جنگ آورِ میدان خورشید را تکذیب می کردند خفاش های کورِ گورستان با خود فدک هر روز می خواند شرحِ عبورت را گُلِ ریحان در دست های مجتبی دستت ای دست گیرِ عالمِ امکان فرشِ رهت عرش معلا شد دیوارها شد آینه بندان انسیه بود و کوچه‌ای باریک حوریه رویارویِ يك شیطان چادر نمازت روی خاک افتاد یا کعبه ي حاجات شد ویران دردا لگد شد خیمه ي توحید در زیرِ پای نامسلمانان "تبت یدا" می زد به تو سیلی پوشیه ات نیلی شد و گریان ای روحِ دو پهلوی پیغمبر پهلو گرفتی بعد از این طوفان گُل کرد بر پیراهنت لاله پژمرد از این داغ یک بستان سوگند که پایِ علی بانو! تو ایستادی تا به پای جان 🔸شاعر: ؟؟؟؟؟ ========================= @rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────——
یک چشم تو خواب و یکى بیدار مانده بانوى خوبم, تا سحر بسیار مانده زانو بغل کردم, شدم خیره به بستر مثل کسى که بر سرش آوار مانده قرآن بخوانم؟ هم تو هم من جان بگیریم؟ از فرصت دیدار یک مقدار مانده با دستها دنبال مهر و جانمازى سیلى که خوردى, چشمهایت تار مانده انگار بدجور استخوانت جوش خورده بعد از دو ماه, این دردِ بدکردار مانده در شعله چادر سوخت, زهرا سوخت, در سوخت امّا صحیح و سالم این مسمار مانده از خانه تا مسجد, میان کوچه دیدم خون تو روى کاگلِ دیوار مانده قبل از نماز مغرب از بس سرفه کردى دیگر از آن سجاده یک گلزار مانده امشب که غسلت مى دهم, مى فهمم آخر که زیر این چادر چقدر اسرار مانده ! نصف شبى دیدم حسن رفته به کوچه دارد خودش را مى زند, غمبار مانده یک کم بجاى نان به فکر بچه ها باش در این مصیبت خانه, خیلى کار مانده گفتى خودم باید حسینم را بشویم چه حکمتى در پشت این اصرار مانده موهاى زینب شانه خورد و شانه افتاد شانه به موهاى حسین انگار مانده یک روز برمى گردى و مى بینى آن روز موهاى او در دست نیزه دار مانده این قوم زن را مى زنند, آن هم چه راحت در بین شان این رسمِ ناهنجار مانده دو مرتبه ناموس من را مى زنند, آه کوچه گذشت, اما سر بازار مانده چادر نمازت را بده زینب که فردا بى پوشیه در بین آن تالار مانده 🔸شاعر: ===================== @rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────——
چنان که قصد میسازند از الفاظ، معنا را خدا از آفرینش قصد کرده، خلقِ زهرا را "ولولا فاطمه" یعنی که بی زهرا نمی دیدیم نه احمد را، نه حیدر را، نه هرگز خلق دنیا را بهشت از تابش یک نور زهرا خلق گردیده عنایاتش رسیده عالَم پنهان و پیدا را صفاتش آینه دارِ صفات کبریا باشد چه برهانی از این بهتر وجود حق تعالی را چگونه در حجابی و همه عالم به دست توست؟! خدایا!  فاطمه حل کرد بر ما این معمّا را کجا با تار و پودِ لفظ در توصیف می آید که ممکن نیست گنجاندن درونِ کوزه، دریا را نشسته از الف تا یاء، حیران چنین معنا بلی ظرفیّتِ وصفش نمی باشد الفبا را حماسه می تراود آنقدر از خطبه هایش که به خطبه میکَند از جای کوهِ پای بر جا را زهی عفّت، زهی عصمت، زهی بانوی نوری که علی نشنیده هرگز از زبان او تقاضا را تنور خانه ی او گرم دارد جان عالم را به رشک انداخته نورِ تنورش، طور سینا را قناتِ جنّت از نورِ قنوتِ فاطمه جاریست نمازش غرق رحمت کرده محراب و مصلّا را بلی آن فاطمه که خلق عاجز مانده از درکش که در اسمش خِرد حیران و گُم کرده مُسمّا را بلی آن فاطمه که یک عنایت از عنایاتش رسانده تا نبوت نوح و موسی و مسیحا را بلی آن فاطمه که بهر کار خانه اش حتی فرستاده خدایش "سوف یعطیک فترضی" را بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او به ما آموخت معنای تبرّا و تولّا را بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او بهم زد حیله ها و مکرهای شومِ اعدا را بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او شکست آخر سپاهِ بُت پرستِ لات و عُزّا را بلی آن فاطمه که سیره اش تفسیر قرآن است هم آیات جهادش را و هم آیات تقوا را بلی آن فاطمه که مادری کرده برای ما و از ما دستگیری می کند امروز و فردا را مسیر مدحِ شعرم را به سوی مرثیه انداخت خدا لعنت کند آن ضرب دست بی محابا را نمیدانم که سیلی با رُخش...اصلا چه میگویم؟! که حتی گل اذیت میکند آن روی حورا را دلیلش شرم از شرمِ علی بوده اگر زهرا میان شعله ها تنها صدا زد نامِ بابا را کنار بسترش با گریه میگفتند اطفالش : به دامن گیر مادرجان سرِ آشفته ی ما را گره وا میکند از کار شیعه، گریه بر مادر مگیر از ما خدایا روضه ی امّ ابیها را 🔸شاعر: (علی_مقدم) ====================== @rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────——
روزِ مرا سیاه کرد  روز و شبِ پُر آهِ تو وای از این تبسمت  آه از این نگاهِ تو قاتلِ تدریجیِ من  از چپ و راست می‌شوند سرفه‌ی خونین تو و  ناله‌ی گاه گاهِ تو خنده‌ی تلخ می‌کند  آنکه شکست پشت من راهِ نفَس گرفته‌است  آنکه گرفت راهِ تو باورِ کس نمی‌شود  خاصه دلیرانِ عرب خانه‌ی مرتضی شده  گوشه‌ی قتلگاهِ تو ضربه به در نشست و در خورد به تو ...دوباره خورد خورد به دیوار  دوبار  شانه‌ی بی پناهِ تو آه شده جوابِ من  آه شده جوابِ تو خورد شده غرورِ من  خورد شده سپاهِ تو قسمت بچه‌ها نشد  بازی مادرانه‌ات قسمت گهواره نشد  بچه‌ی بی گناهِ تو 🔸شاعر: ====================== @rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────——
تو ای غم دست بردار از سر من نمانده اشک در چشم تر من از آن روزی که بین شعله ها رفت نفس تنگی گرفته مادر من تنش می سوخت در هرم شراره سخن می گفت تنها با اشاره تنور خانه که روشن شد امروز سیاهی رفت چشمانش دوباره 🔸شاعر: ====================== @rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────——
مانده ام با تن بی جان‌ تو جانا چه کنم؟ با کبودی تن و چشم تو زهرا چه کنم؟ چشم بگشا و ببین حال مرا زهرا جان حیدر افتاده به این روز...خدایا چه کنم...؟ میرسم هر طرف از این تن درهم شده ات میزنم داد به فریاد که این را چه کنم؟؟ گفتم آن روز چرا دست تو هی می افتد؟ نگو این دست شکسته ست..حالا چه کنم؟ من اگر آب بریزم به تنت،می ریزد بسکه پژمرده شدی..غنچه ی طاها...چه کنم کاش من جای تو میرفتم و تو می ماندی گیرم امشب گذرد..با غم فردا چه کنم؟ بچه هارا که من آرامش خاطر دادم حسن آرام شده..با خودم اما چه کنم؟ رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند مادرش بر در خیمه ست خدایا چه کنم؟ 🔸شاعر: ====================== @rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────——
جز در ِ خانه ی زهرا خبری جایی نیست به خدا جای دگر این همه زیبایی نیست مرده دل ها به خدا جز در ِ بیت الزهرا هیچ جایی خبر از فیض مسیحایی نیست هیچ کس جز پسران و پدر و همسر او تا قیامت به جهان لایق آقایی نیست زد پدر بوسه به دستش که بفهمند همه هیچ کس همچو نبی،  حضرت ِ زهرایی نیست آی دنیا نتوانی دل حیدر ببری آنکه دنیاش بُوَد فاطمه دنیایی نیست یک تنه با همه جنگید و به اثبات رساند حیدری های جهان را غم ِ تنهایی نیست داده است او پسر و جان و جوانی اش را تا بدانند همه جز علی آقایی نیست آه آن سیده که روی گرفته از کور زدنش در وسط کوچه تماشایی نیست بشکند دست عدو ؛ نور دو چشمان نبی در دو چشمش اثر از قدرت بینایی نیست 🔸شاعر: ====================== @rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────——