eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
390 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ ‍ زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها سبک :: یخلدی سقا یره... کلامی زنجانی گل دادیمه عمه جان - گل دوداقه جان گلوب منیم یارالی بابام - لبلرینده قان گلوب وای منه - وای منه - مهربان قوناقه باخ من باخا بیلمورم - یاره لی دوداقه باخ الله. مسافرلری - سالماسین یامان گونه هانسی مسافر دوشر - بو بابام قالان گونه هی دئدیم گئتمه بو - یول خطرلیدی بابا کربلا یولاری - دردسرلیدی بابا من بو باشین عمه جان - یوز گوزون گرک یووام حقدن ئولوم ایسترم - مستجاب اولار دعام دردیمین سهمینی - هئچ کسیله بولمرم قویما گئتسین بابام - گئتسه راحت ئولمرم باد صبا دردیمی - یاریمه یتورمدی گلدی بابام حیف اولا - اصغری گتورمدی منتظردی گوزوم - قانه دوندی گوزیاشیم قورتار الله منی - هاردا قالدی قارداشیم من بیلوردوم سویگولوم - اختارار تاپار منی گلدی یوخوما گئجه - گل دئدیم اپار منی عمه زهرا جانی - یار اپاردی صبریمی اکبریم گلمدی - قاز منیمده قبریمی مرحرم محمد باقر منصوری
بیش از ستاره زخم و ، فلک در نظاره بود دامان آسمان ز غمش پر ستاره بود لازم نبود آتش سوزان به خیمه ها دشتی ز سوز سینه زینب شراره بود می خواست تا ببوسد و برگیردش زخاک قرآن او ، ورق ورق و پاره پاره بود یک خیمه نیم سوخته ، شد جای صد اسیر چیزی که ره نداشت درآن خیمه ، چاره بود در زیر پای اسب ، دو کودک ز دست رفت چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود آزاد گشت آب ، ولیکن هزار حیف ! شد شیردار مادر و ، بی شیرخواره بود چشمی - برآنچه رفت به غارت - نداشت کس اما دل رباب - پی گاهواره بود یک طفل با فرات ، کمی حرف زد ولی نشنید کس ، که حرف زدن با اشاره بود یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود در پشت ابر ، چهره ی هر ماهپاره بود از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد از گوش ها بپرس که بی گوشواره بود 🔸شاعر: ___________________________
▪◼▪◼▪◼▪ • ﷽ • سبک:زمینه صلوات الله علیه متن:چشمم زدن، تو علقمه... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 چشمم زدن تو علقمه آب‌آور و ازم گرفتن چشمم زدن نه یک نفر یه لشکر و ازم گرفتن چشمم زدن پناه اهل خیمه رو ازم گرفتن اصلاً ای کاش، نمیگفتم پاشو مشک و بردار برو اصلاً ای کاش، که میمٌردم نمیدیدم داغ تورو اصلاً ای کاش، خودم میرفتم تو میموندی توی این حرم شد علقمه غوغا، پاشو عباس به مادرم زهرا، پاشو عباس جلو چشه دشمن، بده داداش نزار منو تنها، پاشو عباس سقای، تشنهٔ حرم... ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ چشمت زدن که با سه‌شعبه چشم نازتو دریدن چشمت زدن وگرنه دستاتو بگو چه‌جور بریدن چشمت زدن که روی خاک علقمه تورو کشیدن اصلاً ای کاش، نمیگفتی میرم برمیگردم با آب اصلاً ای کاش، که میمُردم پاشو آروم اینجور نخواب اصلاً ای کاش، پاشی برگردی خیلی نگران خواهرم جلو چشه دشمن، پاشو عباس با طعنه میخندن، پاشو عباس دستتو قطع کردن پاشو دستِ زینب و میبندن، پاشو عباس سقای، تشنهٔ حرم... 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
با سری بر نی، دلی پُر خون، سفر آغاز شد این سفر با کوله‌باری مختصر آغاز شد کربلا اما برای زینب از این پیش‌تر از شکاف فرق خونین پدر آغاز شد کربلا شاید که با تیری به تابوت حسن کربلا شاید که با خون جگر آغاز شد خیمه‌ای که سوخت، زینب را به حیرت وا نداشت کربلا از شعله‌های پشت در آغاز شد کربلا را دیده‌ای از چشم زینب؟ معجزه‌ست! وَه! چه اعجازی که با شقّ‌القمر آغاز شد اربعین، زینب مجال گریه بر این داغ یافت پس محرم تازه در ماه صفر آغاز شد کربلا با داغ هفتاد و دو تَن پایان گرفت کربلای دیگری با یک نفر آغاز شد... 🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
زمین کربلا تب دارد آیا، یا تو تب داری؟ دل زینب فدایت پا برون از خیمه نگذاری بخوان در نیمه‌شب‌هایم «الهی لا تؤدّبنی» بگو صد بار دیگر «ربِّ خلِّصنا من النارِ» غل و زنجیر بر گردن چهل منزل بیا با من که فردا باز فردا یوسف تنهای بازاری تو تبدار اباالفضلی که سقا بود و عطشان بود تو بیمار حسینی؛ راست می‌گویند بیماری تو را هر روز عاشوراست... یا سبوحُ یا قدّوس ملائک بر سر سجاده‌ات جمعند بسیاری... 🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
بیش از ستاره زخم و ، فلک در نظاره بود دامان آسمان ز غمش پر ستاره بود لازم نبود آتش سوزان به خیمه ها دشتی ز سوز سینه زینب شراره بود می خواست تا ببوسد و برگیردش زخاک قرآن او ، ورق ورق و پاره پاره بود یک خیمه نیم سوخته ، شد جای صد اسیر چیزی که ره نداشت درآن خیمه ، چاره بود در زیر پای اسب ، دو کودک ز دست رفت چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود آزاد گشت آب ، ولیکن هزار حیف ! شد شیردار مادر و ، بی شیرخواره بود چشمی - برآنچه رفت به غارت - نداشت کس اما دل رباب - پی گاهواره بود یک طفل با فرات ، کمی حرف زد ولی نشنید کس ، که حرف زدن با اشاره بود یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود در پشت ابر ، چهره ی هر ماهپاره بود از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد از گوش ها بپرس که بی گوشواره بود 🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
این ماه کیست همسفر کاروان شده؟ دنبال آفتاب قیامت روان شده یک لحظه ایستاده که سرها روند پیش یک دم نشسته منتظر کودکان شده یک جا ز پیر کوفه شنیده‌ست ناسزا یک جا به سنگ کودک شامی نشان شده هم شاهد غروب گل ارغوان به خون هم راوی حدیث لب خیزران شده با پای خسته راه‌بر خلق آمده با دست بسته کارگشای جهان شده ای دیده داغ کودک شش ماهه تا به پیر آه ای بهار تا گل آخر خزان شده بعد از برادر و پدر و خواهر و عمو تنهاترین ستارۀ هفت آسمان شده از بس گریسته‌ست چنان شمع در سجود از خلق، آفتاب مزارش نهان شده 🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
در آن نگاه عطش‌دیده روضه جریان داشت تمام عمر اگر گریه گریه باران داشت گرفت جان تو را ذره ذره عاشورا که لحظه لحظۀ آن روز در دلت جان داشت چه سنگ‌ها سرت از دست نانجیبان خورد چه زخم‌ها دلت از شام نامسلمان داشت اسیر بودی و از خطبۀ تو می‌ترسید به روشنای کلامت یزید اذعان داشت و بر امامت تو سنگ هم شهادت داد به قبله بودن تو کعبه نیز ایمان داشت... تو را زمانه نفهمید و خواند بیمارت و پشت این کلمه عجز خویش پنهان داشت 🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
رفتن برای تو شد و ماندن برای من بالای نی برای تو ، شیون برای من هجده سر بریده از الان مال تو هشتاد و چار دخترک و زن برای من باران سنگ کاش نیاید به سوی تو یک شهر تازیانهٔ دشمن برای من خاکستر از حوالیِ روی تو دور باد افتاد اگر که شعله به خرمن برای من من قول داده ام بروم هر کجا تویی در ماتمِ فراق تو مردن برای من بر من بتاب ، نور دل دیده ام حسین با نایِ بوتراب شکفتن برای من 🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————