هم میبینندت و هم قادر به دیدنت نیستند.هم صدایت را میشنوند و هم نمیشنوند.هم حالت را درک میکنند و هم درکی از شرایطت ندارند.
شاید این وضعیت، جذابترین بخش از فواید نویسنده شدن است.
وقتی اهل نوشتن باشی، کلمات را تسلیم عقایدت میکنی.انگار وظیفهی قلبت میشود هجی کردن واژهها و دلت آرام و آهسته کلمات را دیکته میکند و تو مینویسی.
البته داریم نویسندگانی که عقایدشان را تسلیم واژهها میکنند.
واژههایی که از پل اعتقاد رد میشوند ایمان مستقر را توصیف میکنند؛ اما کلماتی که در پس تزلزل عقاید برکاغذ هویدا میشوند، ایمان مستودع را به یاد میآورند.
نوشتن میتواند تو را جسور کند همانگونه که قادر است از تو یک ترسوی تمام عیار بسازد.
نوشتن میتواند شجاعتت را فریاد کشد و تو با صراحت تمام، واژهها را به استخدام درآوری؛ اما نوشتن نیز می تواند از تو آدم بُزدلی بسازد که هربار از پس واژهای سرک میکشد و دوباره خودش را مخفی میکند.
نوشتن میتواند اثباتت را رقم بزند و یا حتی انکارت را.
پس ببین چه مینویسی، چگونه مینویسی و چرا مینویسی؟
#روز_نوشت
#بی_وقت_نوشت
#نوشتن
https://eitaa.com/roznevesht
من که تمام بشوم،
تو شروع میشوی.
اینجا باید از "من" گذشت تا به "تو" رسید.
#بی_وقت_نوشت
#خدای_مهربان_من
https://eitaa.com/roznevesht
داشتم به اثر اعمال فکر میکردم.به اینکه بعضی از رفتارها اثرشان ابدمدت هست.برخی از کارها، چه خوب و چه بد، ممکن است تا الیالابد در نظام خلقت اثرگذار باشد.مثل نقش هدایتبخشی یک پیامبر برای هدایت امتش، یا نقش کسانی که دستشان را به خون شریفترین انسانها آلوده کردند و زمین را از فیض وجودشان بیبهره.
رفتارهای بین فردی ما هم همین خصوصیت را دارد.گاهی آزاری کوچک اثری دراز مدت دارد. گاهی دلی میشکند و دیگر ترمیم نمیشود. زخمی زده میشود و ردّش تا آخر عمر باقی میماند. گمان بدی ایجاد میشود و اثرش تا مدتها روح انسان را جریحهدار میکند.
داشتم این شعر را از مثنوی میخواندم:
"ظالمان"
مُردند
و ماند آن ظلمها...
که باعث شد این چند جمله را بنویسم.
#بی_وقت_نوشت
#شعر
#مثنوی
#دفتر_چهارم
#مولانا
#اثر_عمل
#محسنان_مردند_و_احسانها_بماند
https://eitaa.com/roznevesht
موقع مرگ، روح آدم با آن همه دلبستگی، جسم آدم را ترک میکند. روحی که سالها با جسم عجین بوده است، اصلا یکی بوده است.
دلبستگیها و وابستگیها ماندگار نیستند. باید دل کندن را یاد بگیریم. شاید سکرات موت همان تلاش برای همین دلکندنهاست.
اعوذبالله از وحشت جان دادن...
#روز_نوشت
#بی_وقت_نوشت
#یاد_مرگ
#سکرات_موت
https://eitaa.com/roznevesht
سَیِّدِی إِلَیْکَ رَغْبَتِی وَ إِلَیْکَ رَهْبَتِی
درگیر تناقضم...
مهربانیات را که میبینم رغبتم به تو افزون میگردد؛ برق از چشمانم میپرد؛ مثل کودکی که ذوق میکند برای بستنی؛ یا نه، مثل کودکی که سکهاش را در قلک سفالی میاندازد و صدای سکه میشود دلیل خندههایش...
اما خودم را که مینگرم، دلم از ترس هُری میریزد پایین. میترسم. دوباره مثل همان کودک، وقتی در بازار دست مادرش را رها کرده و بغض امانش نمیدهد. یا نه، مثل کودکی که نمرهاش کم شده و اضطراب نشان دادن کارنامهاش را میتوان از چشمهایش خواند.
درگیر تناقضم...
تکلیفم را یکسره کن
#روز_نوشت
#بی_وقت_نوشت
#ابوحمزه_ثمالی
https://eitaa.com/roznevesht
یکی از عوارض تکنولوژی این است که همهچیز را آماده و بدون زحمت در اختیار انسان میگذارد.
آدم به واسطهی همین تکنولوژی صبرش هم کم میشود.
گاهی حتی آدم دلش میخواهد صبر را و طاقت را تنها با فشار سرانگشتش دانلود کند و بعد از چند دقیقه به خواستههایش برسد؛ غافل از اینکه صبر از لوازم لاینفک رسیدن به خواستههاست و صبوری با عجول بودن جور در نمیآید.
#روز_نوشت
#عوارض_مجازی
#بی_وقت_نوشت
https://eitaa.com/roznevesht