eitaa logo
یارقیه
146 دنبال‌کننده
534 عکس
772 ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 ‍ نیایش صبحگاهی 🌺 دعا می کنم هرگاه دلت لرزید از شوق عشق باشد نه دردِ یک عمر پرخاطره دعا می کنم هرگاه سرت را بر بالشت می گذاری فکر فردای بی او بودن بی خوابت نکند... دعا می کنم🟢 ناامیدی، سد آرزوهایت نشود من برای تو، برای خودم برای آنان که دوستشان داریم و ترکشان ممکن نیست آنان که دوستمان ندارند اما باز هم گاهی دلتنگ بودنشان می شویم یک عمر، عافیت آرزو می کنم... خدایا 🙏 در آخرین چهارشنبه پاییز📈 هرچی خوبیه وخوشبختیه نصیب دوستانم بفرما 🙏 الهی🙏 دوستانم را درپناه خودت حفظ بفرما🙏 وسلامتی خوشبختی❤️🌸🍃 وآرامش و لبخند 😇 به آنهاعنایت بفرما🙏 "آمیـــن "🙏
1403/9/28 🌸سلام چهارشنبه آذر ماهتون 💖مثل گل زیبـا 🌸الهــــی 💖قشنگترین لحظہ ها 🌸در انتظارتون باشہ 💖الهے هرگز لبخند 🌸از رو لباتون نیفتہ 💖الهے خوشبختی 🌸مثل سایہ همراهتون باشہ 💖الهے بهترین خبرها 🌸رو در این روز بشنوید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نفس‌های پاییز🌷 به شماره افتاده و یلدای سپید پوش در راه است🌷 از ته قلبمون دعا کنیم🤲 که شادی‌ها و خنده هامون به بلندای شب یلدا باشد🌹 پیشاپیش یلداتون مبارک🌹
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 🔰 خدایی که سپاس که مقام «مریم بنت عمران» را به «کنیز دخترم» عطا فرمود... در روایتی آمده است: 📃 رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به ترتیب چهار شب را افطار مهمان امیرالمؤمنین، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام شدند... 📈 در شب چهارم، به هنگام خروج از خانه، چون به در خانه رسیدند، فضهٔ خادمه به خدمت آن حضرت آمد و در کمال خجلت و شرمساری عرض کرد: ای فخر کائنات! همچنان که سروران مرا سرافراز کردید، می‌خواهم مرا نیز در میان کنیزان سرافراز کنید! لذا تقاضا دارم که فردا شب مهمان من شوید! 🗯 رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله قبول فرمودند و شب دیگر را به فضه وعده دادند. فضه را حیا مانع شد که حضرت امیر علیه‌السلام را در این حکایت خبردار نماید و خود هم نتوانست که طعامی را فراهم کند. 🕜 شب موعود فرا رسید و رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله چون از نماز مغرب فارغ شد...، به سراغ خانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد؛ اهل خانه که از ضیافت فضه اطلاعی نداشتند از آمدن پیغمبر در آن وقت تعجب نمودند! 🔖 حضرت تعجب ایشان را دریافت نموده و دانست که ایشان خبر از وعده‌خواستن فضه ندارند؛ لذا فرمود: امشب را مهمان فضه‌ام! حضرت امیر علیه‌السلام که این مطلب را شنید، برخاست و فضه را طلبید و فرمود: چرا مرا خبر نکردی تا تحصیل طعامی نمایم؟! فضه عرضه داشت: «من طعام مهیا نموده‌ام!» 📝 پس فضه به مصلّای خود رفت و به سجده افتاد و گفت ای پروردگار عالم! من کنیز دختر پیغمبر و حبیب توأم! امشب پیغمبر تو را به مهمانی طلبیده‌ام و تو مطلعی که قدرت بر فراهم‌کردن طعامی ندارم! از تو می‌خواهم که به حرمت پیغمبر و به آبروی علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‌السلام که سروران منند، مرا در نزد پیغمبر خجل و شرمسار مگردانی! 🍲 ناگاه بوی طعامی به مشام وی رسید! چون سر از سجده برداشت، دید کاسه‌ای مملوّ از طعام با چند تکه نان در حوالی مصلّای او گذاشته شده؛ آن را برداشت و به نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آورد؛ حضرت چون آن طعام را مشاهده نمود، دانست که از اطعمه دنیا نیست. لذا از فضه سوال نمود و فضه حکایت این طعام را برای آن حضرت بیان کرد. 👈 در اینجا بود که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: حمد و سپاس می‌کنم خدایی را که منزلت «مریم دختر عمران» را به کنیز دخترم عطا فرمود! 📚محرق القلوب،نراقی،ص۱۱۸ ✍ "مُفتقرا" مَتاب رو، از در او به هيچ سو زآنكه مِس وجود را ، فضّه‌ی او طلا كند... هشتک کانال حذف نشود ❌
1403091522.mp3
11.23M
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ سقای عالم اباالفضل ای شور و حالم اباالفضل ذکر هر سالم اباالفضل.. کربلایی حسین طاهری 🎤 به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇 هشتک کانال حذف نشود ❌
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ کی ام من بنده ی دربار سلطان ِ خراسانم تعجب نیست در این بندگی خوانند سلطانم نهادم از سعادت دست در دامن مولایی که تاج سلطنت در کوی او ریزد ز دامانم ندارم باک از محشر، ندارم باک از میزان که کامل با تولای رضا گردیده ایمانم تمام عمر دور ِ قبر او گشتم به امیدی که وقت مرگ لبخندی زند بر چشم گریانم 🔸امام رضا نگاهی کرد،سنگ ِ سلمانی طلا شد،اون پیر مرد گریه کرد؛ گفت:آقا جان طلا به چه کار من میاد،پام لب ِ گوره،یه چیزی بده که به کارم بیاد.. چی می خوای؟ آقا جان قول میدی دم جون دادن بیای؟ آقا فرمود:آره میام.. به خودش قسم رفت بالینش..😭 حالا تو هم بگو: آقا جان میای؟ فدات بشم،قربونت برم،جانم رضا.. نماز و روزه و حج و زکات ِ من به جای خود رضا را گر امام خود ندانم نامسلمانم اگر اشکی در این دارالولایه ریزد از چشمم شرار ِخشم دوزخ را به جای خویش بنشانم 🔹از مرکب پیاده شد،نرسیده به مَرو، تعجب کردن، پشت سر ِآقا راه افتادن،نزدیک ِ یه خانه ای دیدن از خانه صدای شیون میاد،در و باز کردن تابوت رو آوردن بیرون،چشمشون به هیبت و صولت رضوی افتاد همین طور موندن،حضرت اشاره کرد تابوت رو گذاشتن زمین،آمد بالا سر ِ تابوت دعاش کرد، فرمود: دیگه خوش به حالت غم و غصه و ترس تموم شد، طوبی لک، دور و بری ها اومدند گفتند: آقا جان والله قسم تا حالا اینجا نیومده بودیم،این کیه؟ فرمود:هر جای عالم عاشقی داشته باشیم،می شناسیم ش، این خاطر خواه ما بوده.. 😭 ▪️یکی از خدام میگه:یکی از دخترهام پنج، شش سالگی مریض شد، تو بستر افتاد ، وقتی دکترها جوابش کردند غذا نمی خورد، یه روز خانمم از اتاق اومد بیرون داد زد فلانی تموم شد مُرد، بی اختیار داد زدم: این خبرها نیست، مگه نمی دونید من نوکر کی ام؟ برو لباس ِ خادمی ِ منو بیار، من جوان بودم بابام تا از دستم ناراحت می شد،می گفت: الان لباس خادمیم رو می پوشم میرم حرم، به امام رضا میگم،به پاش می افتادم، می گفتم:نه،نرو،غلط کردم. 🔸لباس رو پوشیدم اومدم حرم خدایا یه طور شه من رو خادم ها نبینند، رفتم صحن عتیق رو برو پنجره فولاد، اون انتها نشستم.. رو کردم به طرف مضجع شریف رضوی،عرضه داشتم آقا جان: اگه نوکری و خادمیم قبول نشده تا حالا، این لباس رو بذارم و برم؟ آقا جان، مال من قبول نشده،بابام که نوکر شما بود،بابا بزرگم هم خادم شما بوده، اینها اون زمانی که خدمت سخت بود،اینجا نظافت می کردند و جارو کش بودند،آقا یه وعده ای به خانمم کردم، آقا جان جان جوادت آبرو داری کن..😭 از شما خرج کردم تو خونه،روی برگشتن هم ندارم، آخه خدام میگن میری پیش امام رضا دو تا قسم رد خور نداره،یکی جان ِ جوادش ِ،یکی جان ِ مادر پهلو شکسته اش ِ ساعتی حرف ها زدم با امام رضا؛برگشتم نزدیک خونه دیدم زنم بیرون ایستاده داره لبخند میزنه،گریه ام گرفت،گفتم:دیگه اینم با این داغ دیوونه شد،عقلش رو از دست داد، برم دادی بزنم،شوکی وارد بشه،یه ذره حالش جا بیاد،مردم رو خبر کنم بیان تشییع جنازه،رسیدم داد زدم چه خبر شده زن؟ بچه مون مرده،خدا که عیاذ بالله نمرده؟ گفت:چی داری میگی؟ به من بگو:به امام رضا چی گفتی؟.. 😭 تو که رفتی ساعتی گذشت، یه دفعه بچه منو صدا زد،مادر بیا،دیدم تو بستر نشسته، گفت:آب می خوام،غذا می خوام، چی گفتی به امام رضا؟ این لباست رو در بیار روی چشمم بذارم.. یا امام رضا... هشتک کانال حذف نشود ❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ پنج شنبه است و ياد درگذشتگان😔 اموات همه بزرگواران حاضر درگروه هدیه به روح مرحوم مغفور شاد روان اقای کربلایی خسرو نصابی پدر بزرگوار استاد کربلایی رضا نصابی روحشان شادو یاد شان گرامی👇👇👇👇 🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ🙏 🙏 التماس دعا 🙏 🍁🍂🍁🍂🍁 🍁خــدایا 🍂عزیزان درگذشته ما را 🍁ببخش و بیامرز و آنان را 🍂قرین رحمت واسعه خود قرار ده 🍁و در خلد برین و جنت عدن 🍂مٵوایشان بخش 🍁 آمین 🍁رَحِمَ اللّه مَنْ یَقْرَا الفاتحه 🍂مَعَ الصَّلوات🙏 .     🦋🧿 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍🌧🌺‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎﷽🌺🌧🧿 🦋
💐 گل بریزید، نُقل بپاشید کوثر طاها رسید کوچه را آذین کنید حضرت زهرا رسید یار حیدر آمده،دلدار حیدر آمده(۲) ....فاطمه،یا فاطمه،یا فاطمه،یا فاطمه(۲).... 💐 💐 فرشیان محو جمالش،عرشیان غرق سرور ورد لبهای ملائک،گشته است آیات نور روی دامان خدیجه،می درخشه،چون قمر روی دستان پدر،دارد تلألو چون گهر یار حیدر آمده،دلدار حیدر آمده(۲) ....فاطمه،یا فاطمه،یا فاطمه،یا فاطمه(۲).... 💐 💐 💐 امشب از عرش خدا نوری تجلی می کند با قدومش بیت وحی را عرش اعلی می کند شاهکار خلقتش راحق نموده آشکار مرحبا بر این جمال وقدرت پروردگار یار حیدر آمده،دلدار حیدر آمده(۲) ....فاطمه،یا فاطمه،یا فاطمه،یا فاطمه(۲)..... ۱۴٠۳_٠۹_۲۷