هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
2_5429450918321980093.mp3
3.48M
هدیه به امیر المومنین صلوات
شور روضه ای شهادت
توی قلبت چه غوغا داری
شعر به قلم اقایان
رضا نصابی مجید مراد زاده
به نفس کربلایی مصطفی مروانی
https://eitaa.com/rezanesabi
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
4_5897562272951173334.mp3
9.08M
هدیه به امیر المومنین صلوات
واحد امیر المومنین
شعر و سبک رضا نصابی
به نفس کربلایی سجاد کرمی
یا زمینه امیر المومنین
مست جام حیدر م
من به نام حیدر م
چی ازاین بهتر تو
دنیا که غلام حیدرم
ازاون قدیم ایام
نوکریه کار م
حیدری هستم من
علی رو دوست دارم
یا حیدر یا علی مولا
رمز قرانی علی
سر ایمانی علی
وقت. جنگیدن تو
رعدیو تو طوفانی علی
رعدو برق حیدر
چرخشه شمشیرت
عرش و تکون میده
صدای تکبیرت
یا حیدر یا علی مولا
دین و دنیا می علی
ذکر لبهامی علی
نو کر توهستم و
تنها تو اقامی علی
نداری تایی و
نداری هم تایی
در مقام تو بس
هم کف زهرایی
رضا نصابی
https://eitaa.com/rezanesabi
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
4_5906662402413299800
6.34M
هدیه به امیر المومنین صلوات
شور یا زمینه و واحد
سبک مسیر روضه باز
شعر و سبک رضا نصابی
به نفس کربلایی جمال مقدم
بابای مظلومم غریب و تنهایی
تنهاترین مرده مظلومه دنیایی
سی ساله بی تاب و سه ساله گریون و
سی ساله داغدار ه غربته زهرایی
پیشه چشمای ترت افتادش
پیشه قلبه مضطرت افتادش
دیدی پشت در با قلبه محزون
روبه روت که همسرت افتادش
وای من وای من ای علی
توی نگات داری حرفای نا گفته
خیره به دست و به دو چشمه سقایی
هر تپش قلبت روضه می خونه از
ظهر نفس گیرو غروبه تنهایی,,
تنی رو تو بی کفن می بینی,
نیزه رو توی دهن می بینی,
حسین و به روی خاک صحرا
عریان و بی,پیروهن می, بینی,
وای من وای من ای علی,
به من میگی زینب غصه ها توراهه
می بینی گودال ومی بینی غوغایی
می بینی افتاده تنه حسین رو خاک
دور و بر جسمش شده چه بلوایی
چکمه ای,رو پیکرش می بینی
نیزه ای,روی,پرش می بینی
تنش و بی,زیر دست و پاوو
به روی نیزه سرش میبنی
رضا نصابی
https://eitaa.com/rezanesabi
خدای عزیزم:
اگر امروز امیدم را از دست دادم،
لطفاً بهم یادآوری کن که برنامه های تو
بهتر از رویاهای من هست.
الهی به امیدخودت ❤️
20.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣﷽❣
ایمان به پروردگار را در خود پروراندن
برای یک سالک و مومن واقعی مرگ چیز ترسناکی نیست. یکبار خواب دیدم دارم میمیرم. باوجود این در همان حال بهخدا گفتم، « خداوندا راضیم به رضای تو » . او سپس مرا لمس کرد و من متوجه حقیقت شدم: چگونه ممکن است من بمیرم ؟ موج که نمیتواند بمیرد ، بلکه به دریا برمیگردد و مجدداً به جلو میآید. موج هرگز نمیمیرد و من هرگز نمیتوانم بمیرم. »
در دورهای از آزمایشهای سخت زندگی ، پاراماهانسا یوگاناندا به بیابان رفت و دعا و گوشهگیری را انتخاب کرد. یکشب پس از تمرکز عمیق او این پاسخ زیبا را از پروردگار دریافت کرد.
رقصِ زندگی یا رقصِ مرگ،
بدانکه هردو از جانب من میآیند، (پس) شاد باش
بیش از این از زندگی چه میخواهی، تامن را در کنار خود داری؟
" پاراماهانسا یوگاناندا "
جـ♥️ـان به فدای حضرت عشق😍
خداوندا سپاس سپاس سپاس🙏🏻
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷خداوند مقرب ترین بندگان خویش را
از میان عشاق برمی گزیند که گره کور دنیا را به معجزه عشق می گشایند.
🔸شهید سيد مرتضي آوینی
🇮🇷۲۹فروردین با یاد و خاطره رشادتها و جانفشانی های امیران سرافراز و سربازان دلاور وشهدای پاکباز ارتش جمهوری اسلامی ایران گرامی باد🇮🇷
💠
*پادشاهی دستورداد افراد کهن سال رابه قتل برسانند. جوانی پدرش را دوست داشت.*
*هنگامیکه جوان با خبر شد*
*پدرش را در زیر زمین منزلش مخفی کرد*.
*هنگامیکه ماموران برای تفتیش آمدند . کسی را نیافتند . روزها گذشت و پادشاه ازطریق جاسوسان و خائنان مطلع شد . که جوان پدرش را پنهان نموده است. پادشاه تصمیم گرفت که قبل از حبس جوان وقتل پدرش او را بیازماید. ماموری دنبالش فرستاد.مامورنزد او رفت و به او گفت که پادشاه شمارا احضار نموده که وقت بامدادان درحال سوار و پیاده به نزد ایشان حضور یابید. جوان به حالت حیرت و سر درگمی فرو رفت و به سراغ پدرش رفت وماجرا راتعریف نمود.مردلبخندی زد وبه فرزند خود گفت: عصایی بزرگ بیاور وروی آن سوار شو و پیاده نزد پادشاه حاضر شو!*
*جوان درمجلس پادشاه حضور یافت. پادشاه به زکاوتش تعجب نمود. وبه جوان گفت: برو و صبح در حال پوشیده وعریان بر گرد ! جوان نزد پدربرگشت وماجرا راتعریف نمود پدر به فرزند خود گفت: کفش خودرابه من بده بخش پایین وپاشنه کفش رابرید وگفت: کفش خودرا بپوش و نزد پادشاه حضور بیاب!پادشاه از زیرکی او شگفت زده شد. به او گفت : برو وفردا با دوست ودشمن خود بیا! جوان نزدپدربرگشت وماجرا راتعریف نمود.پدرتبسمی کرد و به فرزندش گفت: همراه خود همسر وسگ خود را بردار و برو! وهریکی را نزدپادشاه بزن! جوان گفت: چگونه ممکن است؟ پدر گفت : شما انجام بده بزودی خواهی دانست. بامداد جوان نزدپادشاه حاضر شد و جلوی پادشاه همسرش را زد. همسرش فریاد برآورد وبه شوهرش گفت: بزودی پشیمان خواهی شد. وبه پادشاه اطلاع داد که شوهرم پدرش راپنهان نموده است.*
*سپس سگش را زد.سگ دوید.پادشاه تعجب نمود!*
*وگفت:دوست باوفا ودشمن چگونه است؟جوان :به سگ اشاره نمود. سگ بسویش شتافت و دور و برش از خوشی چرخید!*
*جوان گفت : این همان دوست ودشمن اند.*
*پادشاه تعجب نمود!وگفت :صبح همراه پدرتان بیایید.*
*جوان نزدپدربرگشت وماجرا راتعریف نمود.*
*صبح که نزد شاه حضور یافتند پادشاه پدر جوان را به عنوان مستشار خود انتخاب* *نمود.نهایتاجوان وپدرش به لطف وفضل الهی نجات یافتند.*
*پدر هرگاه به سن بالا رسد چنان گنجینهای است که قدر و قیمت آن را نمی دانیم مگر بعد از دست دادن چنین فرصت طلایی*
*پدر مدرسه کامل ودرایت واقعی است. او را به عنوان مستشار ومکان اسرارخود قرار بده همیشه بااوراه حل خود را می یابی!*
*خداوند به والدین فقید مان رحم بفرمایند و زندگان مان را عمربابرکت عنایت بفرمایند.*
*هرگاه مطالعه آن را به اتمام رساندی به نیت صدقه و ایصال ثواب به والدین یا به نیت عقلانیت نسل جدید انتشارش بده.*
*فراق پدرسخت است و کسی مرارت و تلخی آن را نمیداند مگر کسی که تلخی آن را چشیده باشد*
به یاد پدران و مادران آسمانی و کلیه امواتمان *
*🌹روحشان شاد و یادشان همیشه گرامی
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
4_5906855237854969175.mp3
3.67M
هدیه به روح امام حسن صلوات
شور بقیع
سبک خوشبختی یعنی
بقیع برات حرم می سازیم
چهار تا شبیه هم می سازیم
خیابون عشق و
حرم تا به حرم می سازیم
اونجا باب الکرم می سازیم
اخرش روزی
دسته مهندسای ایرانی
بقیع می شه صاحب ایوانی
ای جانم
اخرش روزی
توی بقیع سینه زنی می شه
ذکر حسن جان علنی می شه
ای جانم
دیده ها دریا می شه روزی
از سینه غم پا می شه روزی
به دست اقامون
درای صهن وا می شی روزی
بقیع چه غوغا می شه روزی
اخرش روزی
بقیع برا تو می سازیم گنید
قشنگ تر از کربلاو مشهد
ای جانم
اخرش روزی
بقیع تورو دوباره می سازیم
برای تو مناره می سازیم
ای جانم
کاشکی کبوتر تو بودم
همیشه محضر تو بودم
کاشکی منم فرش
قبر مطهر تو بودم
همیشه در بر تو بودم
کاشکی من اقا
غبار خاک پای تو بودم
نوکر نوکرای تو بودم
حسن جان
کاشکی من اقا
فدای چشمای ترت بودم
سپر برای مادرت بودم
حسن جان
رضا نصابی
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
4_5821007981298321133.mp3
1.65M
#زمینه_امام_حسن_ع
#سبک_ریان_بن_شبیب
#کاشکی_گنبد_طلا
🔘🔘9⃣2⃣6⃣🔘🔘
☑️ بنداول
کاشکی گنبد طلا مرقد باصفا
داشتی آقا
کاش بودی تو ایرون چون شاه خراسون
امام رضا
ورودیه صحن
چقدغوغا/می شد اقا/گل زهرا
وردیه صحن/سینه زن ها
می خوندند /جان حسن مولا
عزیزحیدر غریب مادر
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
☑️بنددوم
اقا ی بی حرم سفره داره کرم
یامجتبی
اقای بی حرم دیدی تو درد و غم
تو کوچه ها
.....
تو کوچه دیدی/راه و سد کرد
بهت بد کرد /بهت بد کرد
تو کوچه دیدی/به مادر زد
سیلی نامرد
بهت بد کرد
عزیزحیدر غریب مادر
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
☑️بندسوم
دیدی مادر نشست/گوشواره هاش شکست
ای وای ای وای
دیدی رو صورتش/ مونده بود جای دست
ای وای ای وای
دیدی پر مادر
شکست ای وای
شکست ای وای
شکست ای وای
دیدی سر مادر
شکست ای وای
شکست ای وای
شکست ای وای
عزیزحیدر غریب مادر
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
☑️بندچهارم
زهر کین همسر/به جگرت شرر
میزد میزد
پیش چشم خواهر/میزدی بال و پر
بی حد بی حد
امام غم نصیب/غریب بن غریب
یامجتبی«ع»
تیربارون شد تنت/ خونین شدکفنت
یامجتبی(ع)
چه فتنه هاو/چه آتیشا
که افروختن/که افروختن
با تیر به تابوت/تن و دوختن
تن و دوختن تن و دوختن
عزیزحیدر غریب مادر
💠💠💠9⃣2⃣6⃣💠💠💠
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
#شعرای_ایینی
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده