eitaa logo
یارقیه
146 دنبال‌کننده
534 عکس
770 ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سبک جدید
دعا قشنگ ترین🌾 بده بستان دنیاست تو نگرانی‌هایت را به خدا🌾 میدی و او به تو آرامش انشالله خدا مهر تایید به دعاهایتان بزند. الهی آمین صبحتون_لبریز_از_نگاه_خدا🌾 سلام و صبح بخیر و شادی
🎤👈 حاج آقا م... (از مریدان نزدیک حاج آقا توسلی رحمةالله علیه) 🔷 پارسال با پسرم جهت زیارت اربعین از قم عازم مرز مهران بودیم. با یک سواری پراید، نفری هفتصد هزار تومان هماهنگ شدیم. 🔷 با خود می‌گفتم: این اولین سفر کربلای پسرم است، کاش یک خاطره خوشی در ذهن او ثبت شود. 🔷 به این فکر می‌کردم که: سه نفری در صندلی عقب پراید، از قم تا مهران چطوری تحمّل کنیم؛ واقعا خیلی سخت خواهد بود. 🔷 در دل به حضرت أمّ‌البنین سلام الله علیها عرضه داشتم: خانم! شما مسئله ماشین ما را حلّ بفرمایید، من هم ۱۳۵ مرتبه ذکر شریف:«لَعَنَ اللهُ قَاتلِیکِ وَ ضَارِبیِکِ و ظَالِمِیکِ وَ غَاصِبِی حَقِّکِ یَا مولاتِی یَا فَاطِمَةُ الزَهراء» را داخل همان ماشین محضر شما هدیه می‌کنم. 🔷 ساعت پنج عصر، در مکان مورد نظر جهت سوار شدن، منتظر ماشین بودیم، اما راننده تأخیر کرد. دوبار تماس گرفتم. گفتم: دارم می‌آیم. 🔷 جاده پر از زائر بود و همه دنبال ماشین برای مرز مهران بودند. با پسرم رفتیم کنار جاده و روی جدول نشستیم. 🔷 یک موقع دیدم یک آقای محترمی آمد و درگوشی به من گفت: حاج‌آقا عازم مرز مهران هستید؟. گفتم: بله. گفت: چند نفر هستید؟ گفتم: دو نفر. 🔷 گفت: من هم با پسرم عازم زیارت اربعین هستیم. اگر دوست دارید با هم برویم. 🔷 بعد از حرکت، صاحب ماشین گفت: اول رفتم میدان ۷۲ تن تا دو نفر را صلواتی سوار کنم، با اینکه آنجا شلوغ بود، اما کسی به دلم ننشست. آمدم اینجا، که شما را دیدم. 🔷 با لطف و عنایت خانم أمّ البنین با آسایش کامل و صلواتی با ماشین سمند عازم زیارت اربعین شدیم.
4_5886321956990497968.mp3
1.66M
تعجیل در فرج اقا امام زمان عج صلوات شورامام زمان عج اللهم. صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم من کویره تشنمو بی قراره بارونم‌ ذکر عجل فرج و هر روزو شب می خونم در جسم عالم. تو روحی آقا هم مصطفی و هم. نوحی آقا مثل علی تو چون کوهی آقا کاش غم از سینه ها دور بشه کاشه همه جا پر از نور بشه کاش همین جمعه ای که میاد لحظه ی خوبه ظهور بشه یا صاحب الزمان. یا صاحب الزمان تو بیای غصه هامون به خوشی بدل میشه تو بیای طعم لبه تلخه ما عسل میشه غیر از تو اقا. یاری ندارم دسته تو دادم من اختیارم از تو گرفتم. این اعتبارم روزگار با تو شیرین میشه دردامون با تو تسکین میشه دفتره عمرمون اخرش با نگاه تو زرین میشه یا صاحب الزمان. یا صاحب الزمان رضا نصابی
نیایش صبحگاهی پروردگارا... در این روز زیبا دستانم را در دستانت می گذارم و تو را سپاس می گویم برای تمام داده ها و نداده هایت كه اگر داده اي، همه از لطف و عطوفتت بوده و اگر نداده اى، همه از حکمت و معرفتت. برای امروزم نیز از تو می خواهم تا همه دعاهاي به حق ام را اجابت فرمايي الهى،،، اندیشه ای خلاق، دیده ای بینا، گوشی شنوا، زبانی شاكر، ذهني آرام، قلبي متواضع، روحي بيدار، دست هایی بخشنده، پاهایی استوار در راهت، تنی سالم، و سينه اي پر از عشق و دلدادگی، و سبد سبد روزی حلال و بركت و فراواني عطا فرما.
َ    ســــ🌺ــلام    صبحتان به طراوت باران    دلتان‌ به ‌پاکی نسیم‌    صبحگاهی ...    خوشه های افکارتان    سبز و پایدار    لحظه‌هایتان ‌زیبا و    بارش بوسهای خـدا    پای تمام ‌آرزوهایتان     روزتون پـر از حـس خوب زنـدگی ...    روز زیباتـون  بخیـر    و زندگیتـون    سرشار از لحظه های ناب
اللهمَّ عجل لولیک الفرج نگارم ، هستی ام ، عشقم ، رفیق آشنا با من بنازم چشم نازش را که کرده او چه ها با من منم غافل ولی دل خوش ، که یارم غافل از من نیست هر آنچه بی وفا هستم ، بُوَد او با وفا با من تمام عمر طی شد با خیال وصل شیرینش نمی دانم نماید وعده ای آخر کجا با من چو دیدم خار بنشسته کنار گل به او گفتم شود یک دم نشینی ای عزیز کبریا با من سراپا حسن و آقایی ، ملاحت ، نور و زیبایی حبیب مهربان من ، نمی‌شیند چرا با من به زلفونش دخیل دل به چشمانش نگاه دل چه تدبیری کند آخر شهنشاه ولا با من نگاهم گر گهی افتد به چشمانش به چشمانش به لب خوانم چه سری هست چشمان تو را با من فرهبد
یارقیه
هدیه به امام رضا صلوات. اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم شور.  یا زمینه و واحد. احساسی. ا
سلام وعرض ادب خدمت استاد فرهیخته و شاعر توانای کشورمون جناب کربلایی رضا نصابی بزرگوار احسنت بسیار زیبا اشعار شما در مدح و مرثیه و مولودی اهلبیت اجرتون با مادر سادات خداوند حافظ شما و همه اساتید مداحهای بزرگوار کشور باشه و خداوند پدر بزرگوارتون رو بیامرزه اجرکم عندلله🙏🙏🙏🙏 👏👏👏👏👏🌺🌺🌺🌺🌺
🌺 ‍ نیایش صبحگاهی 🌺 دعا می کنم هرگاه دلت لرزید از شوق عشق باشد نه دردِ یک عمر پرخاطره دعا می کنم هرگاه سرت را بر بالشت می گذاری فکر فردای بی او بودن بی خوابت نکند... دعا می کنم🟢 ناامیدی، سد آرزوهایت نشود من برای تو، برای خودم برای آنان که دوستشان داریم و ترکشان ممکن نیست آنان که دوستمان ندارند اما باز هم گاهی دلتنگ بودنشان می شویم یک عمر، عافیت آرزو می کنم... خدایا 🙏 در آخرین چهارشنبه پاییز📈 هرچی خوبیه وخوشبختیه نصیب دوستانم بفرما 🙏 الهی🙏 دوستانم را درپناه خودت حفظ بفرما🙏 وسلامتی خوشبختی❤️🌸🍃 وآرامش و لبخند 😇 به آنهاعنایت بفرما🙏 "آمیـــن "🙏
1403/9/28 🌸سلام چهارشنبه آذر ماهتون 💖مثل گل زیبـا 🌸الهــــی 💖قشنگترین لحظہ ها 🌸در انتظارتون باشہ 💖الهے هرگز لبخند 🌸از رو لباتون نیفتہ 💖الهے خوشبختی 🌸مثل سایہ همراهتون باشہ 💖الهے بهترین خبرها 🌸رو در این روز بشنوید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نفس‌های پاییز🌷 به شماره افتاده و یلدای سپید پوش در راه است🌷 از ته قلبمون دعا کنیم🤲 که شادی‌ها و خنده هامون به بلندای شب یلدا باشد🌹 پیشاپیش یلداتون مبارک🌹
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 🔰 خدایی که سپاس که مقام «مریم بنت عمران» را به «کنیز دخترم» عطا فرمود... در روایتی آمده است: 📃 رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به ترتیب چهار شب را افطار مهمان امیرالمؤمنین، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام شدند... 📈 در شب چهارم، به هنگام خروج از خانه، چون به در خانه رسیدند، فضهٔ خادمه به خدمت آن حضرت آمد و در کمال خجلت و شرمساری عرض کرد: ای فخر کائنات! همچنان که سروران مرا سرافراز کردید، می‌خواهم مرا نیز در میان کنیزان سرافراز کنید! لذا تقاضا دارم که فردا شب مهمان من شوید! 🗯 رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله قبول فرمودند و شب دیگر را به فضه وعده دادند. فضه را حیا مانع شد که حضرت امیر علیه‌السلام را در این حکایت خبردار نماید و خود هم نتوانست که طعامی را فراهم کند. 🕜 شب موعود فرا رسید و رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله چون از نماز مغرب فارغ شد...، به سراغ خانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد؛ اهل خانه که از ضیافت فضه اطلاعی نداشتند از آمدن پیغمبر در آن وقت تعجب نمودند! 🔖 حضرت تعجب ایشان را دریافت نموده و دانست که ایشان خبر از وعده‌خواستن فضه ندارند؛ لذا فرمود: امشب را مهمان فضه‌ام! حضرت امیر علیه‌السلام که این مطلب را شنید، برخاست و فضه را طلبید و فرمود: چرا مرا خبر نکردی تا تحصیل طعامی نمایم؟! فضه عرضه داشت: «من طعام مهیا نموده‌ام!» 📝 پس فضه به مصلّای خود رفت و به سجده افتاد و گفت ای پروردگار عالم! من کنیز دختر پیغمبر و حبیب توأم! امشب پیغمبر تو را به مهمانی طلبیده‌ام و تو مطلعی که قدرت بر فراهم‌کردن طعامی ندارم! از تو می‌خواهم که به حرمت پیغمبر و به آبروی علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‌السلام که سروران منند، مرا در نزد پیغمبر خجل و شرمسار مگردانی! 🍲 ناگاه بوی طعامی به مشام وی رسید! چون سر از سجده برداشت، دید کاسه‌ای مملوّ از طعام با چند تکه نان در حوالی مصلّای او گذاشته شده؛ آن را برداشت و به نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آورد؛ حضرت چون آن طعام را مشاهده نمود، دانست که از اطعمه دنیا نیست. لذا از فضه سوال نمود و فضه حکایت این طعام را برای آن حضرت بیان کرد. 👈 در اینجا بود که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: حمد و سپاس می‌کنم خدایی را که منزلت «مریم دختر عمران» را به کنیز دخترم عطا فرمود! 📚محرق القلوب،نراقی،ص۱۱۸ ✍ "مُفتقرا" مَتاب رو، از در او به هيچ سو زآنكه مِس وجود را ، فضّه‌ی او طلا كند... هشتک کانال حذف نشود ❌