🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🇮🇷 بسم الله الرحمن الرحیم🇮🇷 🌴 خاطره شماره ۳🌴 🌴ازرزمندگان هشت سال دفاع مقدس شهباز موسوی از پایگاه موسی بن جعفر روستای سادات آباد🌴 آن روزها روزهای از یاد نرفتنی است❗ و هیچ نمی توان این کلمات مقدس🌴 بسیجی و جبهه❗ و جنگ را به خوبی معنای حقیقی اش را درک کرد🔴 چیزی به جز پاکی🕊️ صداقت🕊️ محبت🕊️ ایثارگری👨🏼‍🦽🕊️ اخلاق🕊️ معنویت🕊️ در وجود آنها نبود جنگ جویی و شهادت طلبی آنها انسان را به یاد واقعی کربلا می‌انداخت❕ نمازهای شب🧎‍♂️ آنها دعاهای📖 توسل کمیل آنها راز نیاز آنها همه و همه حاکی از پاکی ❤ آنها بود همان قدر که در جبهه‌ها 🌴شور و هیجان داشت در پشت جبهه🌴 هم چیزی کمتر از آن نبود ایثارگران👨🏼‍🦽 پشت جبهه‌ها🌴 با کمک‌های خود رزمندگان را در خط مقدم یاری می‌کردند و از هیچ نوع کمکی دریغ نمیکردند زنها🧕 با رضایت تمام از کوچکترین🌾 دارایی تا بزرگترین دارایی خود دریغ نمیکردند بسیجیان🌴 آن زاهدان شب🎇🧎‍♂️ و شیران روز حتی از آن حقوق ناچیز خود صرفنظر می کردند و آن را در راه کمک 🌴جبهه اهدا می‌کردند 🌴بسیجیان و رزمندگان چه در جنگ 🌴چه در خط مقدم چه در پشت جبهه ها🌴 از ایثارگری👨🏼‍🦽 خود دست نمی کشیدند آنها هنگامی که در پشت جبهه 🌴حضور داشتند شب‌ها 🎇و روزها را پایگاه‌های🕋 بسیج محله صرف می کردند جلسات مذهبی کمک رسانی به 🌴جبهه آموزش دادن نیروهای جوان اعزام کردن بسیجیان🌴 به جبهه و تبلیغات جبهه 🌴و جنگ می کردند و هیچ گاه احساس خستگی نمی‌کردند🌴 یادشان گرامی🕊️🕊️🕊️🕊️آسمانی ها هفته ای با یک شهید 🌷از شهرستان سمیرم🌴

🌴خاطره رزمندگان شماره ۴ 🌴🌴🌴خاطره رزمنده مرحوم محمد علی آقایی فرهنگی و برادر 🌷شهید بزرگوار سردار ناصر اقایی 🌴وقتی کمک های نقدی و غیر نقدی را برای پایگاه🌴 جمع آوری می نمودیم برای فرستادن به 🌴جبهه ها یکی از روزها در بین چیزهایی جمع‌آوری شده یک📿 جانماز پشمی توسط کودکی به همراه با نامه ایی✉️ اهدا شده بود وقتی نامه 📜را خواندم بسیار شیوا و دلنشین و از روی اخلاص🕋 و صلابت نوشته بود لازم دیدم که برای نمازگزاران 🧎‍♂️در حسینیه امام خمینی 🎪سمیرم بخوانم وقتی نامه✉️ این کودک خردسال را خواندم دیدم که همه چشم ها👁️ پر از اشک شد و جلسه به حالت خاصی به خود گرفت بعد از پایان جلسه و قرائت نامه📜 برادری ساعت مچی⌚ خود و چند نفر از خواهران چند انگشتر و گوشواره در همان زمان اهدا نمودند که برای من بهترین خاطره بود 🌴در ماه‌ های اعزام به جبهه 🌴 تعدادی از بچه های عضو پایگاه🌴 منتظران مهدی🌎 که علاقمند به جبهه🌴 بودن ولی سن آنها اقتضا نمی کرد یکی از بچه‌ها فتوکپی 📜شناسنامه خود را دستکاری کرده بود ودو سال سن خود را اضافه کرد و بعد از چند مرحله به جبهه رفت یکی از نیروهای بسیار فعال و در حد فرمانده به حساب می‌آمد شادی روح شهدا ومرحوم اقایی صلوات

🕊️ سفیران آسمانی🕊️ 🎤 یادنامه کل شهدای شهرستان سمیرم به روایت شعر📜شاعر خلیل پیرمرادیان🕊️ آسمانی ها هفته با یک شهید از شهرستان سمیرم 🌴غلام کردی رعنا جوان شد🌴 زدا غش شهری در اه و فغان شد🌴 نگهداری نصیری جوان مرد🌴سوی یزدان به شد باکوهی از درد🌴 بشد گودرز و آن هم ذوالفقاری🌴 شهیدان وطن را کرده یاری🌴 نصیری باز هم یک خوبیاری 🌴نهال دین کرده ا و آبیاری 🌴جهان دار و ز بعدش باز علی بود🌴که او هم سالک راه علی بود🌴ز قاسمیان جهانگیری برومند🌴 شهادت در مذاق او چنان قند🌴🌴 دگر یوسف در این طومار حک شد 🌴که خیلی شاهدان این وطن شد 🌴زقربانی یکی اکبر فدا شد🌴🌴 چنان نوری که ملحق بر خدا شد🌴 ز نوری ها بشد غلامحسینی 🌴🌴برای مادرش نور دو عین 🌴🕊️🕊️روحشان شاد یادشان گرامی🕊️

🌴 خاطره رزمندگان هشت سال دفاع مقدس شهرستان سمیرم 🌴شماره ۵🌴🕊️ مرحوم رزمنده سید ابوالقاسم قائم مقامی فرمانده پایگاه شهید دستغیب 🌴🌴 زمستان سال ۶۲ به جبهه دارخوین اعزام شدم 🌾در آنجا زیر نظر فرماندهی محترم آقای نصر👨🏼‍🦽در واحد تدارکات🎋 مشغول خدمت و انجام وظیفه❗ بعد از چند روز فرمانده گفت❓ پدر در سمیرم چند پایگاه دارد🎪 گفتم پنج پایگاه ولی اسم آنها را نمیدانم ولی پایگاه 🎪شهید دستغیب در محل کوشک نزدیک کوه واقع شده که بنده هم مسئولان پایگاه هستم🌴 آن را واگذار به کسی دیگر نمودم🌴 و آمدم اینجا چند روز بعد دوباره آقای نصر👨🏼‍🦽 خواست که ما جریان روند اعزام نیرو و کمک به جبهه‌ها🌴 را از شهرمان برایش بگویم گفتم تو که مسئول هستید چرا آمدی من خدمت آن جناب عرض کردم☘️ انجا هم خیلی کار هست ولی می خواهم از شهادت 🌷عقب نمانم تو برگرد برو محافظت از خانه🕋 و خانواده بکن که عجر شما در پشت حبهه ها🌴کمتر از شهادت نیست اگر بروی آنجا و یک گونی خالی هم بدهید 🌴مثل یک بسیجی هستی که در پشت خط با دشمن جنگ می‌کند🌴🕊️ روخش شاد یادش گرامی🕊️

اعزام رزمندگان شهرستان سمیرم به جبهه هاسال۱۳۶۶

🌴خاطره رزمندگان شماره شش 🌴🌴 عملیات پر از خاطره است ولی یکی از خاطراتی که این حقیر بسیار تاثیر قرارداد🌴 شهادت 🌷یکی از برادران آرپیچی زن در عملیات کربلای ۵ بود 🌴بنده در گردان امام سجاد📿 از تیپ قمر به عنوان امدادگر👨🏼‍🦽 مشغول خدمت بود م بعد از عملیات دشمن اقدام به پاتک با تانک نمود🌴🌴 این رزمنده با شلیک های مداوم خویش اجازه پیشروی به نیروهای دشمن را نمی داد🌴 تا اینکه از ناحیه سر مورد اصابت گلوله🛫 مگ قرار گرفت دایی و پدر خانم ایشان که معاونت گردان را به عهده داشت🌴 در این هنگام در بالای سر ایشان حاضر گردید🌴 ولی به جای گریه و زاری با لبخند پیکر نیمه جان و خون آلود 🌴 داماد و پسر خواهر خویش را تا جلوی درب آمبولانس🚑 بدرقه‌ی نمود 🌴شادی روحشان صلوات 🌴رزمنده بسیجی هوشنگ داوودی از پایگاه منتظران مهدی مهدی ناحیه سمیرم🌴