اونی که میگفت یه اربعین شیطون بلا بریم از دهنش در رفت
ولی مراقب باشیم ، این یه مکتبه
مکتبی که امام حسین رو فقط برا حال خودش میخواد
ما روضه گوش نمیدیم تا سبُک بشیم و نشاط معنوی پیدا کنیم
روضه گوش میدیم چون بدهکار حسینیم
چون نبودیم با این تن بی ارزش جلو شمشیر ها وایسیم
ما روضه گوش میدیم تا اذیت شیم
بسوزیم
بمیریم...
🖤 @ruhallahrozeh
میگن مجنون زمین و دیوارای بیرون شهر رو می بوسید، پرسیدن چه کاریه؟ گفت اینجا شهر محبوب من لیلیه
حالا ماها هم موندیم تو اینکه ذاکر داره حسین میگه یا اوسین
داره از معشوق میگه
بی معرفت نباش !
🖤 @ruhallahrozeh
#حضرت_سکینه دختر #امام_حسین می گوید #شب_عاشورا وسط خیمه نشسته بودم که صدای گفتگو و گریه ای از بیرون شنیدم
از خیمه خارج شدم و دیدم پدرم حسین علیه السلام نشسته و اصحاب به دورش حلقه زده اند
از جمله پدرم به آنها فرمود: هر کس با من مواسات کند و بماند فردای قیامت در بهشت همراه من است و جدم پیغمبر فرمود: پسرم حسین علیه السلام در زمین کربلا، غریب و عطشان و تنها کشته می شود و هر کس او را یاری کند مرا یاری کرده است
سکینه علیها السلام می گوید: به خدا قسم کلام پدرم تمام نشده بود که آنها ده تا و بیست تا متفرق می شدند و هیچ کس باقی نماند مگر هفتاد و یک نفر پس نگاه کردم به پدرم که سرش را پایین انداخته بود.
اشک بر چشمانم حلقه زد، رویم را به آسمان بلند کردم و گفتم: خدایا! اینها ما را ذلیل کردند، ذلیلشان کن و هیچ دعایی را از ایشان نپذیر و فقر را بر ایشان مسلط گردان و شفاعت جدم را نصیبشان نکن.
و بازگشتم در حالی که اشکم بر گونه هایم جاری بود. پس عمه جانم ام کلثوم مرا دید و گفت: چه شده دخترم؟ به او خبر را دادم پس ام کلثوم ناله زد: واجدّاه! واعلیّاه! واحسناه! واحسیناه! وای از کمی یاری کنندگان
پدرم صدای گریه را شنید و پیش ما آمد و فرمود این گریه شدید برای چیست؟ ام کلثوم عرض کرد: ما را بازگردان به حرم جدمان رسول خدا. امام علیه السلام فرمود: ای خواهرم! برای من این راه باز نیست
عرض کرد: به یادشان بیاور جایگاه جدّت و پدرت و مادرت و برادرت را
فرمود: به یادشان آوردم ولی متذکّر نشدند، نصیحتشان کردم ولی نپذیرفتند و کلامم را نشنیدند و غیر از کشتن من راهی را پیش نگرفتند
(الدمعه الساکبه۴: ۲۷۱ ، اسرار الشهاده ۲۶۸، ناسخ التواریخ ۲: ۱۶۰)
🖤 @ruhallahrozeh