‹؏ـقیلہ‌بنے‌هاشم⁶⁹🇵🇸›
خلاصه داستان کتاب نفرتی که تو می‌کاری کتاب نفرتی که تو می‌کاری داستان دختری شانزده ساله آفریقایی-آمر
نفرتی که تو می‌کاری؛ واقعیت یا داستان پلیس ایالت اوکلند در نتیجه‌ی یک درگیری در یک ایستگاه قطار‌ در نخستین ساعات اولین روز سال 2009 به پسری سیاه‌پوست و غیر مسلح به نام اسکار گرانت شلیک می‌کند. خبر کشته شدن اسکار توسط یک افسر پلیس در سراسر جهان پیچید و واکنش‌های شدیدی را همراه داشت. گروه‌های زیادی مانند حامیان افراد سیاه‌پوست دست به تظاهرات زدند؛ و حدود ده سال بعد از مرگ او گزارش کامل اتفاقات و ماجراهای آن شب توسط پلیسِ بارت در اختیار عموم قرار گرفت. هنگامی که این خبر هولناک به آنجی توماسِ دانش‌جو رسید او را بسیار آشفته کرد. آنجی تلاش کرد با نوشتن داستانی درباره‌ی اسکار، داستان او را وارد ادبیات کند. او ابتدا داستان کوتاهی درباره‌ی این سانحه نوشت آنجی توماس می‌گوید:«آن شب در میان انبوهی غم و عصبانیت داستان کوتاهی نوشتم. داستانی که در آن پسر به اسم خلیل که شخصیتش بسیار شبیه اسکار بود تیر می‌خورد و در عین حال دختری را در کنارش به تصویر کشیدم که بسیار شبیه من بود.» در طول پنج سالِ بعد از کشته شدن اسکار و همراه با مرگ حدود پنج سیاه‌پوست دیگری که وضعیتی شبیه به اسکار داشتند تصمیم گرفتم داستان کوتاهم را تبدیل به یک رمان کنم، رمانی که امروز تبدیل به فیلم هم شده است. ‹؏ـقیلہ‌بنے‌هاشم⁶⁹› ↓ 𝐈𝐃: @AGHILEH_BANIHASHEM