تفاخر مرد اموی و هاشمی دو نفر از قریش بر یکدیگر تفاخر و فخر فروشی می کردند یکی از نبی هاشم و دیگری از بنی امیه بود یکی از آن دو می گفت «قَوْمِي أَسْخَى مِنْ قَوْمِكَ» قوم من بخشنده تر از قوم تو هستند و دیگری می گفت قوم من بخشنده تر از قوم تو هستند! قرار گذاشتند هريك به نزد قوم خود برود و از آنان مالى درخواست كند. مرد اموى‏ نزد 10 نفر از اقوام خود رفت و تقاضاى خود را مطرح كرد. هريك آنان ده هزار دِرْهَم به او دادند. مرد هاشمى نيز ابتدا نزد عبيد اللّه بن عباس[1] رفت و او 100 هزار دِرْهَم به او داد. آن‏گاه نزد امام حسن‏ (عليه السّلام) رفت، امام حسن مجتبی (علیه السلام) سوال كرد «هَلْ أَتَيْتَ أَحَدًا مِنْ قَوْمِي؟» قبل از اینکه نزد من بیایی پیش کسی دیگر از قومم رفتی؟ او گفت نزد عبید الله بن عباس رفتم و 100 هزار داد. امام حسن مجتبی (علیه السلام) 130 هزار دِرْهَم به او داد. مرد هاشمى نزد امام حسين‏ (عليه السّلام)آمد و تقاضاى خود را مطرح كرد. امام حسین(عليه السّلام) فرمود: هَلْ أَتَيْتَ أَحَدًا قَبْلَ أَنْ تَأْتِيَنِي؟ آيا پيش از آنکه نزد من بیایی نزد دیگری هم رفتی؟ گفت: نزد برادرت حسن بن علی(علیهما السلام) رفتم و 130 هزار دِرْهَم به من داد. و فرمود: «لَوْ أَتَيْتَنِي قَبْلَ أَنْ تَأْتِيَهُ لَأَعْطَيْتُكَ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ، وَلَكِنْ لَمْ أَكُنْ لِأَزِيدَ عَلَى سَيِّدِي»ابتدا نزد من مى‏آمدى بيش از اين به تو مى‏دادم، اما من بر مولا و آقايم(امام حسن مجتبی علیه السلام) پيشى نمى‏گيرم و لذا امام حسین (علیه السلام) هم 130هزار دِرْهَم به مرد هاشمى داد. مرد اموی با 100هزار دِرْهَم آمد و مرد هاشمی با 360 هزار دِرْهَم آمد ، مرد اموی گفت از 10نفر از قومم 100هزار دِرْهَم گرفتم و مرد هاشمی گفت از 3 نفر از قومم 360 هزار دِرْهَم گرفتم فَفَخَرَ ‌الْهَاشِمِيُّ ‌الْأُمَوِيَّ لذا مرد هاشمی بر مرد اموی فخر و مباهات کرد و مرد اموی سرافکنده گشت و دانست که فضيلت و شرافت از آن‏ بنی هاشم است. مرد هاشمی و مرد اموی از هم جدا شدند و هريك نزد قوم خود رفتند. مرد اموى ماجرا را براى هم قومان خود بازگو كرد و گفت كه اين درخواست تنها آزمايشى بود و من نياز مالى نداشتم. ولذاپول را برگرداندوَرَدَّ عَلَيْهِمُ الْمَالَ فَقَبِلُوهُ آنان نيز پولها را پس گرفتند، ولى مرد هاشمى وقتى ماجرا را براى آن سه تن را گفت وَرَدَّ عَلَيْهِمُ الْمَالَ و خواست پولها را پس دهد فَأَبَوْا أَنْ يَقْبَلُوهُ آنان نپذيرفتند و گفتند«لَمْ نَكُنْ لِنَأْخُذَ شَيْئًا قَدْ أَعْطَيْنَاهُ» مالى را كه داده‏اند پس نمى‏گيرند. [2]