فریاد کلاغ بر جنایت یزید در وقت ورود سرهای شهداء به شام لَمَّا بَدَتْ تِلْكَ الرُّءُوسُ وَ أَشْرَقَتْ تِلْكَ الشَّمُوسُ عَلَى رُبَى جَيْرُونِ‏ [زمان ورود سرهای شهدای کربلا به شام] هنگامى كه آن سرها ظاهر شدند و آن خورشيدهاى درخشنده (سرها) بر بالاى دروازه جَيرُون (يكى از دروازه‏هاى دمشق) درخشيدند کلاغ شیون ،صیحه و فریاد کشید صَاحَ‏ الْغُرَابُ‏ فَقُلْتُ‏ صِحْ‏ أَوْ لَا تَصِحْ‏ یزید لعنه الله با کمال وِقاحت و بی حیایی گفت چه صیحه بزنی یا نزنی فَلَقَدْ قَضَيْتُ مِنَ النَّبِيِّ دُيُونِي من طلب خود (انتقام خون پدرانم در بَدْر و اُحُد)را از پیامبر گرفتم لعنت بر یزید و اتباع و محبانش تحت راية القرآن ص77 فهرست .