سوء تفاهم
دل غمدیده نظر کن که خدا گم نشود
یک خطا موجب صد گونه توهّم نشود
آبرو داد یکی ، آن دگری هم جان را
تا به ناموس همین خانه تهاجم نشود
گرچه غمبار و عظیم است مصیبت اما
این مصیبت سبب سوء تفاهم نشود
یک خطا گرچه به هم ریخت کبوترها را
این خطا مایه ی تحقیر و تظلّم نشود
تا سپاه است به امواج بلا، کشتیبان
کشتی عزّت ما غرق تلاطم نشود
خون مردان سپاهی به رگ میهن ریخت
تا که لب ها تُهی از عشق و تبسّم نشود
آنکه زد سیلی محکم به شیاطین زمان
باید امروز جفا دیده ی مردم نشود
شیر غرنده این بیشه نخواهد خوابید
تا که قاجارترین دوره تجسّم نشود
بر حذر باش که فریاد بلند تو عزیز
بر چنین خیمه آتش زده هیزم نشود
با دم شیر مکن بازی بیجا ای کفر
تا که کفتار شما بی سر و بی دم نشود
دیگر این ملک حسینی نشود ملک یزید
سرزمین شهدا ، بتکده ی رُم نشود
@Analysts