رویِ دستش پسرش رفت ؛ ولی قولش نھ . . نیزھ ها تا جگرش رفت ؛ ولی قولش نھ . . این چھ خورشیدِ غریبی‌ست کھ با حالِ نزار . . پایِ نعشِ قمرش رفت ؛ ولی قولش نھ :) . . باغبانۍست عجب . . آنکـھ در آن دشتِ بلـٰا . . بھ خزانـۍ ثمرش رفت ؛ ولۍ قولش نھ . . شیرمردۍ کھ در آن واقعه هفتاد و دو بار ؛ دستِ غم بر کـمرش رفت ؛ ولۍ قولش نھ . . جـٰانِ من برخـیِ آن مرد کھ در شط فرات . . تیر در چشمِ ترش رفت ؛ ولۍ قولش نھ . . هر کجـا می نگری نام ِ حسین است ُ ؛ حسین . . ای دمش گرم ؛ سرش رفت ؛ ولۍ قولش نھ . . (: 🖤 | 🏴