𝐴𝑉𝐼𝑁 𝑀𝐸𝐷𝐼𝐴 | آوین مدیا
#مســـیر_عشـــق_24❤️ بہ قلـم : ریـحــانـہ_قــــاف📝 میخواستم خدارو امتحان کنم یا خدا میخواست منو ام
❤️ بہ قلـم : ریـحــانـہ_قــــاف📝 نور خیره کننده ای از دور دست ظاهر شد و لحظه به لحظه نزدیک تر میشد.. اسب سواری با صورت نورانی به سمتم می‌تاخت که دستمو حائل صورتم کردم.. کم کم حرکت اسب آروم تر شد و روبروم ایستاد.. دستمو از صورتم کنار بردم و محوش بودم که گفت " ' من دروغ نیستم.. من اباعبدالله الحسینم..!! تا الان اذن نداشتم بیام..ولی به حرمت مادرم ، فاطمه زهرا(س) اومدم... اینم اُجرت قولی که دادی..🖤' بعدم دستشو به سمتم دراز کرد تا پارچه چند لای مشکی که خط های سبز روش نقش بسته بود رو بگیرم.. . با صدای چند تقه که به در ماشین خورد از خواب پریدم.. ماهان با لبخندی که رو لبش نقش بسته بود تند تند میکوبید به شیشه ماشین... همینکه درو باز کردم بی مقدمه گفت :+ چرا تو ماشین خوابیدی؟؟ اونم جلوی بیمارستان..😅 از خنده رو لبش هم متعجب شده ببودم و هم حرصم گرفته بود.. _ چیشده؟ تو چرا میخندی؟! با بغضی که به خندش اضافه شده بود گفت : + مژدگونی بده... _ من اعصاب ندارما ماهان . چیشده میگم؟؟ + مامان به هوش اومد.. ادامــہ دارد...🕊 @istafan🎬