🌹🍃 سید محمد حسین میردوستی اولین شهید مدافع حرم شهرستان مینودشت در ۱۳ تیرماه سال ۱۳۷۰ در خانواده ای ۵ نفری و در روستای دوزین از بخش کوهساران مینودشت به دنیا آمد. سید محمد حسین دو خواهر و یک برادر بزرگ تر از خود دارد و پدرش از پاسدارن انقلاب اسلامی و از جانبازان جنگ تحمیلی بود و ازین رو در خانواده ای معتقد و مذهبی پرورش یافت. 🌹🍃 محمدحسین در خانواده ولایتی بزرگ شد.زمانی که به دنیا آمد عمو و دایی‌اش شهید شده بودند, پدرش هم از جانبازان دفاع مقدس و رزمنده هم بود و زیر سایه پدری که خودش ولایتی بود بزرگ شد و بچه‌ها را نیز به این سمت هدایت می‌کرد. راوی ،؛ مادر شهید محمدحسین در دوران کودکی همراه خواهرش که یک سال از او بزرگتر بود، زمانی که پدرش وضو می‌گرفت و به نماز می‌ایستاد، پشت پدرش نماز می‌خواندند. پدرش بعد از نماز, زیارت عاشورا می‌خواند و محمدحسین از کودکی علاقه زیادی به زیارت عاشورا پیدا کرد و با خواهرش برای خواندن زیارت عاشورا دعوا می کردند. محمدحسین از همان کودکی می‌گفت «هر کس زیارت عاشورا بخواند شهید می‌شود» ولی نمی دانستم این موضوع را از کجا می‌دانست. از بچگی آرزو داشت شهید شود و از بچگی کلمه شهادت در ذهنش بود و ما خیلی به او توجه نمی‌کردیم، ما اصلا فکر اینکه محمدحسین یک زمانی بخواهد رزمنده شود و جبهه برود و شهید شود را نمی‌کردیم و چنین چیزی به ذهنمان خطور نمی‌کرد ولی محمدحسین کلمه شهادت از کودکی در ذهنش بود. 🌹🍃 از زمانی که پدرش او را تشویق به نماز کرد، یک بار هم نشد من یا پدرش به او بگوییم محمدحسین نماز بخوان یا روزه بگیر، همیشه خودش نماز اول وقت می‌خواند و روزه می‌گرفت. خیلی به انضباط و نظم اهمیت می‌داد و خیلی در لباس پوشیدن منظم بود و در یک کلمه خیلی اخلاص داشت، یعنی بچه خالصی بود شاید من که مادرش بودم در این 24 سال او را نشناختم,کارها و رفتارهای او را می‌دیدم و یک تفاوتی با سایر بچه‌های من داشت ولی شاید مادر بین بچه‌هایش تفاوت نمی‌گذارد و این ویژگی های محمدحسین خیلی به چشم نمی‌آمد. 🌹🍃 از همان دوران دبستان , لوازم التحریر می‌خرید و در یکشنبه‌بازاری که در نزدیکی خانه ما بودبساط می‌کرد و می‌فروخت.به او می‌گفتیم محمدحسین تو که به پول این کار نیاز نداری و  ما به تو پول تو جیبی می‌دهیم، اما می‌گفت «اگر بیکار باشم بهتر است؟» خیلی کم پیش می آمد پول تو جیبی به او بدهیم. همیشه محمدحسین خودش پول داشت و دستش در جیب خودش بود. تا دبیرستان فروشندگی میکرد، حساب و کتاب خرج یک هفته اش را داشت. حتی وقتی اگر میخواست چیزی برای خودش بخرد که پول کم داشت نمیگفت برای من فلان چیز را بخرید میگفت کمکم کنید خودم بخرم. 🌹🍃 دوران نوجوانی محمد حسین میردوستی با فعالیت در پایگاه های بسیج در کنار تحصیل سپری شد، نمرات سید محمد حسین در دوره دبیرستان عالی بودند اما به خاطر علاقه اش به کامپیوتر، تحصیل در هنرستان و در رشته کامپیوتر را انتخاب کرد. 🌹🍃 شهید محمد حسین میردوستی از نوجوانی انسانی فعال و کوشا در همه امور بود به طوری که برای تامین مخارج زندگی علاوه بر خدمت در سپاه پاسداران و پس از ساعات کاری در آژانس کار میکرد یا مدتی یک مغازه سوپری کوچک کنار منزل تاسیس کرده بود. 🌹🍃 درست صبح روز تاسوعا مانند حضرت ابوالفضل(ع) که به سمت نهر آب می رفته، محمدحسین به همراه چند تن از دوستانش در حین عملیات برای خوردن آب به سمت تانکر آب می‌رفتند که موشکی به سمت محمدحسین و همرزمش ابوذر امجدیان می‌آید و دوستش می‌گوید من یکدفعه دویدم سمت آنها, محمدحسین را بغل کردم و او نفسی کشید و شهید شد و من چشم‌هایش را بستم . دوستش می‌گوید من فقط یاد این حرف او بودم که می‌گفت من اگر بیایم شهید می‌شوم، او می‌دانسته که می‌خواهد شهید شود. 🌹🍃 قسمتی از وصیت نامه ؛ از خواهران و برادرم می خواهم که در راه ولایت و پشتیبان آن باشند و حجاب خود را نگه دارند و مراقب همدیگر باشند و با هم باشید.