🧜♂برباد رفته🧞♀ 2
🇮🇷آینده ی دختران ایران زمین🇮🇷
💘در سالهای ابتدایی رنسانس دختران با طلاقهای پر تعداد دست به تعویض همسر می زدند و هر چه زمان به جلو می رفت تعداد تعویضها بیشتر می شد و جامعه هم اسباب این تغییرات را فراهم می نمود تا آنها را بر بال آرزوهایشان سوار کند.
💘کم کم ورق برگشت مردان در این آشفته بازار آزادی ،به قول خودشان دم به تله نمی دادند و برای انتخاب شدن شرط و شروط می گذاشتند.
کم کم روی دیگر سکه برای دختران نمایان می شد. کسانی که تا دیروز به التماس پسران توجهی نداشتند حال باید برای بدست آوردن مرد آرزوها با دیگر دخترها رقابت می کردند. تعداد مرد آرزوها کم و تقاضا روز به روز بیشتر می شد.تا جاییکه یک مرد محبوب چند زن بود.
💘حال باید دختران در این رقابت تنگاتنگ گوی سبقت را از یکدیگر می ربودند و در بیشتر مواقع از روشهای غیر اخلاقی برای رسیدن به مقصود استفاده می کردند. در میان خیل خاطر خواهان یا کسی پیروز نمی شد و مرد بی توجه به همه ی ابراز علاقه ها خود ،معشوق را بر می گزید، یا اگر کسی پیروز می شد سایر دختران را چون کفتار منتظر ویرانی زندگیش می دید و آب خوش از گلویش پایین نمی رفت و ترس از این اتفاق زندگیش را کابوس می کرد.
💘تعدادی از این دختران خسته از شکست ،تن به انتخاب طبیعت داده و با اندک خواستگاران با اکراه ازدواج می کردند .بعضی دیگر زخم خورده به انتقام روی آورده و ناجوانمردانه انتقام از دیگر مردان می ستاندند.
بعضی دیگر کنج عزلت برگزیده و قید ازدواج را زده وتنهایی را بر می گزیدند. عده ای دیگر از فضای به وجود آمده استفاده می کردند سعی می کردند ازدواج کرده و بر مردشان مسلط شوند و فرمانروایی خانه را از مردشان بستانند.
💘این پایان ماجرا نبود چون هنوز زنان سودایی را در سر می پروراندند که رنسانس بر نهالش آب می ریخت.
دخترانی که به ظاهر مرد رویاهایشان را یافته بودند ولی در حقیقت خبری از آرزوها و آمال نبود و همه چیز بوی تکرار می داد مردها هم دیگر زن مدرن را جز برای هم آغوشی نمی پسندیدند ترس و وحشت خیانت و از دست دادن مرد آرزوها چون خوره ای ریسمان پيوندهای عاشقانه را تکه تکه می کرد و دیگر عوض کردن شوهر هم جذاب نبود.
ادامه دارد..
✍بنده خدا حسن قربانپور
به کانال "مدرسه در خانه" بپیوندید 👇👇👇
@AntiSchool124