.قناعت به حکیمی گفتند: «چیزي برتر ازطلادیده اي؟»گفت: «بله! قناعت».(4) جمعی از یاران عیسـی علیه السـلام که ایشان آب و غذاي آنها را تأمین میکرد، پرسـیدند: «یا عیسـی!وقتی تشنه وگرسنه میشویم، تو به ما آب و غذا میدهی و درسـفرها نیز همراه توییم و عجایب فراوان میبینیم. درجهان چه کسی بهتر از ماست؟» فرمود: «کسـی که از دست رنـج خودش بخورد.» آنـان از آن پس،شـغل گازري(1 (برگزیدنـدو از مزد آنبا قناعت زنـدگی کردند.(2( مردي بر عارفی گذشت که نان و سبزي و نمک میخورد.به اوگفت: «اي بنده خدا! از دنیا، به همین خرسندي؟»گفت: «میخـواهی کسـی را بـه تـو نشـان دهم که به بـدتر از این خرسـند است؟»گفت: «آري.»گفت: «آنکه به عـوض آخرت، به دنیا خرسند است».(3( ازسقراط پرسیدند: «علت خوشحالی فراوان و اندوه کم تو چیست؟»گفت: «زیرا به غم خوردن، آنچه را از دست داده ام، نمی یابم».(4( مردي،حکیمی را دیـد که کنـار جویبـاري نشسـته است و برگهایی راکه از درخت میافتـد، میخورد.گفت: «اي حکیم! اگر پادشاه راخـدمت میکردي، نیازمنـد نمیشـدي.»حکیم گفت: «نه، بلکه اگر توقناعت میکردي، به خدمت پادشاه نیاز نداشتی و بنده کسی هم چون خودت نمیشدي».(5( به رنجوري(6(گفتند: «دلت چه میخواهد؟»گفت: «آنکه دلم چیزي نخواهد».(7( حکیمی گفته است: «انسان قانع در دنیا، عزیز است و در آخرت، ثواب کار».(1( پادشـاهی براي شخصـی انعـامی معین کرده بود که هر روز میگرفت وخرج میکرد. آن شـخص روزي به پادشاه نوشت که این انعام بسـیار اندك است و به خرج او نمیرسد. پادشاه نوشت: «انعام اندك که هر روز باقی است، بهتر از انعام بسیار است که یکباره برسدو قطع شود».(2( 1 . -رخت شویی. 2. -گزینه روض الجنان و روح الجنان،ص178. 3. -کشکول،ص319. 4 . -همان،ص449 ،اشاره به آیه 23سوره حدید. 5. -گلستان سعدي، باب قناعت ص110 با دخل و تصرف. 6 . -بیمار. 7. -گلستان سعدي، باب قناعت،ص113. @AZARKHAVARAN