⭕️
اراذل و اوباش را جذب هیئت می کرد
🔺مثلاً می رفت دست در گردن کسی که کنار جوی آب نشسته بود میانداخت و می گفت: «داداش بیا دو دقیقه رو با ما بد بگذرون»
🔺یا مثلا با اینکه سن خودش کم بود به مدرسه میرفت، لیست بچهها را میگرفت به آنها زنگ میزد و به مسجد دعوتشان می کرد.
🔺مصطفی حتی افرادی که همه به چشم اراذل و اوباش به آنها نگاه میکردند، جذب هیئت میکرد. آن ها هم بچههای خوبی می شدند و خیلی به نفع اهالی محل می شد.
♨️ سیره شهدا را می خواند و در جمع ما می نشست و در مورد شهدا حرف میزد. می گفت:
«به یاد داشته باشید یکی از چیزهایی که شهید را از بقیه متمایز می کند کمک به خلق است. سعی کنید به مردم کمک کنید.»
⭕️ برای استخر پایگاه بسیج زده بود
🔺در کارهای فرهنگی خیلی سختی تحمل میکرد. وقت خواب و استراحتش خیلی کم بود.
🔺ماه رمضان داخل تابستان افتاده بود. مصطفی تا حدود ساعت 12 شب در مسجد میماند و کار فرهنگی می کرد.
کلاس قرآن داشت. سفره افطار داشت. بعد از افطار هم کلاس صالحین و برنامههای مختلف.
🔺بعد از تمام شدن کلاس های مسجد، حاج آقا بطحایی را تا نماز صبح استخر می برد که پاسخگوی سوالات شرعی مردم باشد.
شهید مصطفی صدرزاده
🧲 |
#مغناطیس
🆔
@activism_ideas