#خاطره
صبح رفتم بانک ، چک داشتم باید میخوابودندم به حساب ، تا رسیدم دیدم اصلا هنوز هیچ کاری انجام نشده و ملت منتظرن و سیستم ها شون قطع بود ملت هم همه ناراحت ،منم روی یه صندلی آرووم نشستم که بلاخره نوبتم بشه
خلاصه سیستم ها درست شد و یکی یکی صدا کردن ،وقتی نوبت من شد رفتم و چکارو که قبلا پشت نویسی کرده بودم و همه کارش انجام شده بود دادم به متصدی بانک متصدی بانک رسید کردو فیشارو تحویل داد
بعدش با یه لبخند تابلو پرسید کارتون همین بود منم به خنده اون یه لبخند ملیحی زدم و گفتم آره تا بلندشدم بیام یادم افتاد وای خاک به سرم اصلا کارمن احتیاجی به سیستم نداشت من چرا اون همه اونجا معطل شدمبیشتر از همه خنده متصدی ناراحتم کرد و اینکه اصلا بهم نگفت خانم کارشما احتیاجی به سیستم نداشت زودتر تحویل میدادی و میرفتی خیلی ضایع شدم
😂😂😂😭😭😭
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•