سلام
دلتون شاد لبتون خندون
بچگیه خیلی شادوپرشیطنتی داشتم
یروز که مادرم خونه نبود همراه برادرم وخواهرم بازی میکردیم
ازاونجایی که خیلی شیطون بودم از چارچوب دررفتم بالا😐
برادرمم که ازخودم شیطونتر منو کشید افتادم پایین
روی چارچوب در ی تیکه آهن اضافه جوش افتاده بودکه خیلی تیز بود من که کشیده شدم پایین پیشمونیم خورد به اون تیکه آهن و پیشونیم
شکست
خون بودکه فواره میکرد طوری که دیگه بیهوش شدم داداشم همسایه هاروخبرکردمنو بردن بیمارستان بخیه خورد پیشونیم هنوزم جاش مونده
شب که اومدیم خونه خواب بودم که باصدای مادرم بیدارشدم شنیدم میگفت فردا که سرش خوب شد منم میزنم اونطرف سرش بشکنه تااین باشه دیگه از درودیواربالانره😑😑😑منم که ساده 😢😢باورم شده ک واقعافرداصبح سرم خوب میشه مامانم اینطرف سرمو میشکنه اون شبو تاصبح من نخوابیدم گریه میکردم که خداجونم سرم تا یک هفته خوب نشه تامامانم یادش بره سرمو نشکونه🤦♀️🤦♀️🤦♀️🤦♀️بعداز یک هفته رفتم بخیه هارو بازکردم مامانم دیگه سرمو نشکوند😂😂😂
حناشونم ازکرج🤗☺️
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام همه دوستان گل
ی سوتی ازبچگیم بگم که مامانموبه فنادادم🙊
قراربود واسمون مهمون غریبه بیاد مامانمم واسه آبرو داری رفت یسری ظرف ولیوان ازهمسایمون قرض کرد
بعدازناهار نشسته بودیم بامهمونا
دایی وزنداییم هم بودن
داییم ی حرفی زد زنداییم به شوخی لیوان رو برداشت که مثلا بکوبه سر داییم🤕😂
نمیدونم چرامن جدی گرفتم این کارزندایی رو
بدون هیچ فکری برگشتم به زنداییم گفتم نه نزنی ها😱😱😱حالا کله دایی هیچ ولی لیوان همسایمون میشکنه😯😑😓
این حرفو که گفتم طفلی مامانم سرخ وسفید شد🤦♀️🤭🤭
تازه فهمیدم که چی گفتم آبروی چندسال کدبانوگری مامانمو بردم🥴
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•