سلام منم ی خاطره ازهندوونه ابوجهل بگم😊
خوزستانیامیدونن ک خونه های سازمانی متعلق ب شرکت نفت یه باغ دارن ویه حیاط ماهم توخونه شرکتی زندگی میکردیم درقسمت باغ ک باتوری درست شده بودخیلی راحت بازمیشد
مادرم هم چندتاهندوونه ی ابوجهل روتوباغ پهن کرده بودکه خشک بشه وبعنوان دارواستفاده کنه ازقضابچه های همسایه ک آشنایی بااین مدل هندونه نداشتن بخاطرشیطنت درباغ روبازکرده بودن وب خیال اینکه هندونه کوچولوهستن زیروروشون کرده بودن وکلی بابساط پهن شده ور رفته بودن وقتی میفهمن چه اشتباهی کردن ک کارازکازگذشته بود😂همسایه مون بچه هاروگریون ونالون آورد دم درگف توروخداچی داشتین توباغ این بچه هادست ب هرچی میزنن تلخ میشه🥺بدون اجازه رفتن توباغ شماومیگن ماهندونه هارودست زدیم😢😭مادرم رف نگاه کرددیدبعله...آقایون رفتن دست ب هندونه ابوجهل زدن😂😂
درس عبرتی شدکه بی اجازه واردحریم کسی نشن😏😏
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•